روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه ۱۸ مهرماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ، صفحه هنر و ادبیات، ویژه نامه رسانه

درباره تماشای «تنهای تنهای تنها»

زندگی و صلح در فیلمی از بوشهر

اگر بوشهر را دیده باشید، آبی روشن و درخشان خلیج فارس را زیر آفتاب گرم روز و صدای دریا را در تاریک روشنای شب درک کرده باشید. اگر روی شن‌های ساحل آرام هلیله و کمپ روس‌ها قدم زده باشید و یک غروب در ساحل بندرگاه چشم دوخته باشید به خط افق وقتی خورشید آرام آرام در آبی خلیج فارس غرق می‌شود یا یک صبح به عشق دیدن طلوع، روی کشتی‌ها و لنج‌های لنگر انداخته در بندر بالا و پایین رفته باشید و سکوت و آرامش و بی‌کرانی دریای جنوب، روی لنج شناور، در عمق وجودتان نشسته باشد، وقتی می‌نشینید در سالن سینمای مجتمع فرشچیان در کنار زاینده رود بی‌آب و «تنهای تنهای تنها» را تماشا می‌کنید، لبریز می‌شوید از حس‌هایی خوب، خیلی خوب.

فیلم «تنهای تنهای تنها» سه شنبه شب از ساعت 20 تا 22 در سالن رسانه مجتمع فرهنگی فرشچیان پخش شد و برخلاف انتظارها، نشست مطبوعاتی آن تشکیل نشد.

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
شنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۰ 19:7

مجله 24- فیلم دیدن در سینماهای اتوبوسی!

مجله 24
زمان انتشار: اسفند ماه 1390
آدرس: مجله 24، ویژه‌نامه‌ی سینمایی همشهری ماه، بخش سینما و زندگی، صفحات 140و 141


داماد خجالتی یا ورود آقایان ممنوع؟!

باید تا آخر روی صندلی‌تان بنشینید. چاره‌ی دیگری ندارید. نه! مجبور نیستید فیلم را ببینید ولی خب نمی‌توانید هم از روی صندلی بلند شوید و سینما را ترک کنید. فیلم را هم شما انتخاب نمی‌کنید و تا وقتی شروع می‌شود، نمی‌دانید چه فیلمی است. اگر فیلم را به هر دلیل، دوست نداشته باشید یا حس فیلم دیدن در آن لحظه نداشته باشید، فقط می‌توانید روش‌های مختلفی برای انکار کردن فیلمی که در حال پخش شدن است، پیدا کنید. می‌توانید چشم‌هایتان را ببیندید. هدفون بگذارید و صدای موسیقی را تا آنجایی که می‌شود بلند کنید. آن قدر که دیالوگ‌‎ها میان موسیقی گم شوند.

وقتی برای سفرهای بین شهری‌تان اتوبوس را انتخاب می‌کنید، یک بلیط اکران اتوبوسی هم نصیبتان می‌شود. یعنی این که می‌توانید چیزی حدود دو ساعت از مسیر را با فیلمی که راننده یا کمک راننده برایتان انتخاب کرده، بگذرانید. و خب این سینماهای سیار محاسن و معایب و طرفداران و مخالفان خودشان را هم دارند.

هیچ کدوم به درد نمی‌خورند
«اگه فیلمش خنده‌آور باشه و زیاد دختر و پسری نباشه، ما راضی‌تریم. چون بعضی فیلما عاشقانه‌ان. ما خودمون معذب می‌شیم برای مسافرا بگذاریم. قصدمون خوش بودن مسافره. بعضی‌ها می‌گن نذار. ما می‌گیم: بقیه‌ی مسافرا می‌خوان ببینن. شما بلندگوی بالای سرتو قطع کن.»

همه چیز به مسئول امور فرهنگی بستگی دارد!
هوشمند حسینی، پزشکی است که برای گذراندن طرحش به یکی از روستاهای جنوب ایران اعزام شده است، او که دل خوشی از این اکران‌های اتوبوسی ندارد، تعریف می‌کند که:«یک پدیده‌ی جالب توی آن مسیر این بود که بعضی از مسافران گرامی، مثل توی خانه، کف اتوبوس دراز می‌کشیدند و فیلم می‌دیدند. یا این که سر فیلم‌هایی که من خون خونم را می‌خورد تا تمام شود، بغل دستی، تخمه می‌خورد و قاه‌قاه می‌خندید. جالب بود که این مسائل اصلا توی مسیر برگشت، برایم مهم نبود. چون داشتم برمی‌گشتم خانه. اما مسیر رفت ...

بدون فیلم و خوراکی!
هشت صبح که در لیژ بلژیک، سوار اتوبوسی به مقصد پاریس بشوید، چیزی بیشتر از 6 ساعت بعد در یکی از ایستگاه‌های شلوغ پاریس از اتوبوس پیاده می‌شوید. مثل اینجا هم نیست که کمک راننده‌ بیاید جعبه‌های حاوی خوراکی بدهد دستتان یا برایتان فیلم بگذارد. در شهرهای بین راه معطل می‌شوید چون اتوبوس باید پر شود. آدم‌هایی از نژادها و سن‌های مختلف سوار می‌شوند که هر کدام، راه خودشان را برای سرگرم شدن و فراموش کردن این مسافت چند ساعته دارند. خلاصه این که اگر کتاب‌خوان الکترونیکی، موبایل، لپ‌تاپ، پخش‌کننده‌ی صوتی یا حتی کتاب و روزنامه‌ی خودتان را نبرده باشید، حسابی دلتان برای اتوبوس‌های داخلی با همان خوراکی‌ها و فیلم‌های خاص‌شان تنگ می‌شود!

افشین الف تجربه‌های زیادی در سفرهای داخلی و خارجی دارد. وقتی سراغ اکران‌های اتوبوسی را از او بگیرید، می‌گوید:«...

باید قسمت بشه!
محسن کلیوند، راننده‌ی ایران پیماست. وقتی از معیارهایش برای انتخاب فیلم‌ها بپرسید، می‌گوید:« من خودم شخصا خیلی به سینما علاقه دارم. مرتب فیلم‌های روز را دنبال می‌کنم. کارگردان و بازیگران و محتوای فیلم هم برایم مهمن. بالاخره اینجا یک مکان عمومی است و خیلی فیلم‌ها را هم نمی‌گذارند پخش کنیم. فیلم‌های خوب و سرگرم‌کننده و طنز را انتخاب می‌کنم که به مسافر در این چند ساعت، خوش بگذره.»

... می‌گوید:« تا حالا ورود آقایان ممنوع را خیلی دوست داشتم. عطاران را از زمانی که توی ساعت خوش بود، می‌شناسمش. هم کارگردان خوبیه هم بازیگر خوبی. من فوق‌العاده قبولش دارم. طنزهایش نمونه‌اند. خود من بازیگری را خیلی دوست دارم و دوست دارم که به جمع‌شون بپیوندم. یک بار هم تست دادم اما نشد. باید قسمت بشه.»

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

مجله 24
زمان انتشار: آذر ماه 1390
آدرس: مجله 24، ویژه‌نامه‌ی سینمایی همشهری ماه، بخش سینما و زندگی، صفحات 140و 141

به تماشای یه حبه قند در یزد و اصفهان

تاب می‌خوری، سیب می‌چینی، پسند می‌شوی

هوا آفتابی‌ست؛ آفتاب پاییزی، آسمان آبی با تکه‌های ابر. ساعت از 2 ظهر گذشته و چهارباغ خلوت و دوست داشتنی‌تر است. بوی پاییز می‌آید.

قدم می‌زنی، صدای برگ‌ها زیر پایت و صدای سهیل نفیسی در گوش‌ات:«آن که می‌گوید دوستت می‌دارم/ خنیاگر غمگینی است/ خنیاگر غمگینی است که آوازش را از دست داده است/ ای کاش عشق را زبان سخن بود/ هزار کاکلی شاد در چشمان توست/ هزار قناری خاموش در گلوی من/ هزار کاکلی شاد...»

قدم می‌زنی و لبخند. پیش از این که وارد سالن تاریک سینما شوی، آسمان ابری بوده و باران پاییزی نرم نرم آن‌قدر که هوس چتر نکنی، باریده. از سالن که بیرون می‌آیی اما باران نیست. آسمان آفتاب نرمی دارد و حس خوب دیدن «یه حبه قند» تنها، درست رو به روی پرده و در یک سالن خلوت و ساکت، روزت را ساخته، به روزت رنگ داده.

 با پسند، تاب خورده‌ای، تاب خورده‌ای. سیب چیده‌ای. خندیده‌ای، بغض کرده‌ای و فکر...

برای یه حبه قند نمی‌شود پرسید: «باید دید یا نباید دید؟» اما می‌شود پرسید:« کی؟ کجا؟ با کی؟ چه طوری؟ و چند بار باید دید؟» و خب حتماً همه‌ی این سوالات را از خودت پرسیده‌ای که بلند می‌شوی می‌روی یزد. تا فیلم را اولین بار در این شهر و در جلسه‌ی نمایش و نقد و بررسی که نبی بهرامی و دوستانش در کانون فیلم و عکس دانشگاه یزد ترتیب داده‌اند، ببینی.

پسند می‌شوی

یزد، صفائیه، سینما تک. چند دقیقه‌ای از ساعت 4 بعداز ظهر گذشته. چند ده نفر هنوز جلوی سالن ایستاده‌اند به امید این که شاید بتوانند بلیطی پیدا کنند یا اجازه‌ی ورودی، اما سالن 500 نفره‌ی سینما تک پر است. همان دو روز اول، همه‌ی بلیط‌ها فروخته شده و حالا فقط چند صندلی از دو ردیف اول برای میهمانان ویژه خالی است. راهنمایی‌ات می‌کنند که روی صندلی ردیف دوم در گوشه‌ی سمت راست سالن بنشینی. مهمان‌ها دارند وارد می‌شوند و تو داری آهسته آهسته «پسند» می‌شوی. قربان صدقه‌ی خواهرزاده‌هایت می‌روی، می‌خندی، هدیه‌‍ات را باز می‌کنی، گوشی‌ات زنگ می‌زند و سینما به صدای آهنگش، می‌خندد. 

... همه چیز رنگی‌تر می‌شود. تاب می‌خوری. تاب می‌خوری. سیب را که می‌چینی سینما برایت دست می‌زند، سوت می‌کشد، می‌خندد.

 چراغ را برمی‌داری زیر چادر، می‌دوی دنبالش. مشکی می‌پوشی. می‌نشینی سر سفره. کنار خانواده‌ات. برق رفته. همه خوابند. برق می‌آید. تو بیداری. بلند می‌شوی راه می‌افتی توی خانه. تک تک اعضای خانواده‌ات را نگاه می‌کنی. همه خوابند. چراغ‌ها را یکی یکی خاموش می‌کنی. صدای موسیقی:« به سوی تو، به شوق کوی تو، به طرف کوی تو، سپیده دم آیم، مگر تو را جویم، بگو کجایی...» پسند می‌خندد. تو می‌خندی. تمام می‌شود و موسیقی... 

موسیقی لهجه‌ها برای فیلم‌ها

برای اولین بار است که دارند پشت صحنه‌ی فیلم را نشان می‌دهند. این را مجری می‌گوید و فیلم شروع می‌شود...

سعید پورصمیمی می‌گوید:« فکر می‌کنم با مسئله‌ی لهجه هنوز دارد با سوتفاهم برخورد می‌شود. من تجربه‌ی زیادی در لهجه‌ها دارم. فیلم‌های به لهجه کرمانی، آبادانی، لری، گیلکی و... کار کرده‌ام. زبان در نمایش دو کاربرد دارد. کاربرد اول، گفتن مطلب و پیشبرد داستان است. و کاربرد دوم، موسیقی نمایش. مثلاً وقتی یک موسیقی به زبان دیگر گوش می‌دهید. خواننده می‌خواند و لذت می‌برید در حالی که ممکن است اصلاً ندانید چه می‌گوید...

تمام امکانات سینمای ایران توی تهرانه 

سینما تک یزد، بیشتر پاتوق دانشجوهاست چون نزدیک خوابگاه و دانشگاه است. احسان شوق الشعرا، مدیر پردیس تک می‌گوید:« تک، اولین پردیس خارج از تهران است. دو سال پیش افتتاح شده با 5 سالن که 3 تا فعالند و دو تای دیگر منتظر آپارات. سالن‌ها همه صدای دالبی دارند. و هر 5 سالن، ممتازند فقط تعداد صندلی‌هایشان از 150 تا 500 متغیر است...

نمی‌شود از همه‌ی 500 نفری که آمده‌اند در این سئانس یه حبه قند را دیده‌اند، سوال پرسید اما از چند نفرشان که بپرسید، می‌گویند:«همین که خیلی به جزئیات دقت کرده بودن، عالی بود. قشنگ نشون داده بودن خانواده ایرانی را... این که پشت صحنه را دیدیم و صحبت‌های بعدش خیلی روی نظرمان نسبت به فیلم تاثیر داشت. دوستام قبلاً فیلم را دیده بودیم و هر کداممان یک نظری داشتیم. حالا نظراتمان شبیه هم شده... ما سه تا اصفهانی هستیم. یزد دانشجوییم. به نظر ما که لهجه‌ی یزدی را می‌شنویم، لهجه‌ها خوب بود.»

اگر بپرسی کجای فیلم را خیلی دوست داشته‌اند، ممکن است سکانس‌هایی را بگویند که تو ندیده‌ای!...

«خیلی عالی بود. لهجه هم به نظر من که یزدی نیستم، درست بود...

«یه مدت بود همه‌ی فیلم‌ها فرهنگ بالانشین‌های تهرانی را نشون می‌دادن...

«تمام امکانات سینمای ایران توی تهرانه...

اگر کمی بگردید، ممکن است با مریم رو به رو شوید که بگوید:«خب الان خانواده‌های یزدی این همه سنتی نیستند و همه چیز این همه رنگ و لعاب نداره. من به عنوان یک یزدی فیلم را دوست داشتم...

سینما نقش پررنگی در زندگی مرضیه صادقی، دارد. ابتدای جلسه پرسش و پاسخ، نقدی در مورد فیلم می‌خواند و مدیریت جلسه را برعهده دارد. بعد از جلسه می‌گوید:«...

برای یه حبه قند نمی‌شود پرسید: «باید دید یا نباید دید؟» اما می‌شود پرسید:« کی؟ کجا؟ با کی؟ چه طوری؟ و چند بار باید دید؟» و خب حتماً همه‌ی این سوالات را از خودت پرسیده‌ای که دفعه‌ی دوم، تنها می‌روی می‌نشینی روی آن صندلی وسط ردیف دوم از آخر سینما سپاهان، و همراه یازده نفری که تو حضورشان را خیلی احساس نمی‌کنی، یه حبه قند را می‌بینی.

 سهیل نفیسی می‌خواند:« امشب تو شهر چراغونه. خونه‌ی دیوا داغونه. مردم ده مهمون مان. با دامب و دومب به شهر میان. داریه و دنبک می‌زنن. می‌رقصن و می‌رقصونن. غنچه‌ی خندون می‌ریزن. نقل بیابون می‌ریزن. های می‌کشن. هوی می‌کشن. شهر جای ما شد...» و تو به دوستت قول می‌دهی که مرتبه‌ی سومی هم در کار باشد برای با او دیدن. 

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: سه شنبه 17 اسفند ماه 1389
آدرس: روزنامه اصفهان زیبا (+)، شماره 1214، ویژه نامه صحنه

گزارشی از مراسم اختتامیه جشنواره فیلم کوتاه و پوستر حسنات
زبان هنر؛ بهترین وسیله برای انتقال پیام‌های انسانی است


هفته‌ی گذشته، اصفهان روزهای شلوغ و پررویدادی را پشت سر گذاشت. یکی از جالب‌ترین این رویدادها، جشنواره‌ی فیلم کوتاه حسنات بود که از 10 تا 14 اسفندماه در مجتمع فرشچیان برگزار شد. این جشنواره فرصتی بود برای دوستداران فیلم کوتاه تا در کارگاه‌های آموزشی که با حضور مینو فرشچی، خسرو سینایی، محمد عابدی و جمشید ارجمند برگزار شدند، شرکت کنند، فیلم‌هایشان را به نمایش بگذارند و هر روز چندین فیلم کوتاه که حاصل تلاش فیلم‌سازانی از سراسر ایران بودند را ببینند.

مراسم اختتامیه‌ی جشنواره فیلم کوتاه حسنات شنبه شب با حضور جمع زیادی از هنرمندان و اصحاب فرهنگ و رسانه در مجتمع فرشچیان برگزار شد. حسین ملایی، دبیر جشنواره در ابتدای مراسم گفت:« در شرایط کنونی، بهترین وسیله‌ای که می‌توان پیام‌های انسانی را به بهترین شکل به مردم منتقل کرد، زبان هنر است. تاثیری که این ابزار بر مردم دارد، با هیچ وسیله‌ی فرهنگی دیگری قابل مقایسه نیست.» 

زاون قوکاسیان، جانشین دبیر جشنواره، که در میان فیلمسازان جوان به «عمو زاون» مشهور است به روی صحنه آمد و با تشویق زیاد حضار رو به رو شد تا جایی که جمشید ارجمند، بنیانگذار مجمع منتقدان فیلم و از پیشکسوتان این عرصه نیز چندین دقیقه ایستاده این منتقد و فیلم‌ساز اصفهانی را تشویق نمود. قوکاسیان درباره‌ی روند کار جشنواره گفت:« از ابتدا 800 فیلم به دبیرخانه جشنواره رسید که این رقم برای اولین دوره برگزاری یک جشنواره، بسیار قابل توجه است.» او سپس با اشاره به مراسم بزرگداشت عباس گنجوی، پیشکسوت تدوین ایران گفت:« دیشب یکی از به یادماندنی‌ترین شب‌های زندگی‌ام بود چون توانستم برای یکی از اولین استادانم مراسم بزرگداشت برگزار کنم.»

در ادامه‌ی مراسم، سیدین‌نیا، رئیس حوزه هنری اصفهان، هم به سخنرانی پرداختند و بعد از خوانده شدن بیانیه‌ی هیئت داوران توسط  مینو فرشچی، اسامی برگزیدگان جشنواره اعلام شد. بهترین فیلم مستند، به خاطر نگاهی همه سویه به موضوع جنگ و عواقب آن به ویژه در زندگی مرز نشینان  به فیلم «مدار صفر درجه» به کارگردانی «محمود رحمانی»، تقدیم شد. این کارگردان جایزه‌اش را به خانم دوستش، مهدی کرمی، تقدیم کرد. مهدی کرمی طی حادثه‌ای تاسف‌بار در صحنه‌ی فیلمبرداری یک فیلم، هر دو دستش را از دست داده است.

در پایان نیز از چهار گرافیست برای طراحی پوستر و عباس طالبی، فیلم سازی که تاکنون 250 اثر با موضوع خیرین در کارنامه‌اش دارد، تقدیر شد.

فیلم‌نامه نویسان جوان ازمشکلات خودشان بگویند

بعد از پایان مراسم اختتامیه‌ی این جشنواره به سراغ مینو فرشچی رفتم تا از او درباره‌ی تجربه‌ی اولین جشنواره‌ی فیلم کوتاه حسنات سوال کنم.

فرشچی: واقعاً می‌توانم بگویم نسبت به خیلی از جشنواره‌های معتبر و پرسابقه، درصد فیلم‌های خوب زیادتر بود. من فیلم‌های بهتر و با ایرادهای کمتری در این جشنواره دیدم و فیلم‌هایی که انتخاب شدند، بدون نقص بودند و فیلم‌های بدون نقص زیادی هم بودند که جایزه نگرفتند.

شما در این چند روز، فیلم‌های زیادی دیدید و فیلم‌نامه نویسان جوان زیادی هم حتماً درباره‌ی فیلم‌نامه نویسی با شما صحبت کرده‌اند. نظرتان درباره‌ی فیلم‌نامه‌ی فیلم‌های شرکت کننده در این جشنواره و دغدغه‌های ذهنی فیلم‌نامه‌نویسان جوان، چیست؟ 

فرشچی: من دلم می‌خواهد نسل جوان، بیشتر روی مشکلات خودشان کار کنند. وقتی مشکلات خودشان را بیان کنند قطعاً برای متولیان ادره مملکت هم راهنمایی خوبی است.  ومی‌تواند برای متولیان آموزش و پرورش و آموزش عالی و برنامه ریزان جامعه یک دستورالعمل باشد تا بفهمند نقاط ضعف و قوت‌شان چه بوده و بهتر است که این‌ها را از زبان خود جوانان و در قالب فیلم‌نامه بشنوند.


در فیلم‌های جشنواره، چیزی بود که شما را تحت تاثیر قرار دهد؛ مثلاً ایده‌ی نو یا پرداخت تازه؟!

فرشچی: ببینید، من فیلم‌های برگزیده این جشنواره را قبلاً حداقل در یک جشنواره‌ی دیگر هم دیده بودم. اما فیلم‌های مربوط به جنگ هنوز، هنوز و هنوز هم مرا تحت تاثیر قرار می‌دهند و از دیدنشان متاثر می‌شوم. و البته قصه‌های مربوط به کودکان هم همین‌طور.

در کل، به نظرتان اولین دوره جشنواره فیلم حسنات چگونه بود؟

فرشچی:بسیار خوب. من اول فقط به خاطر علاقه‌ام به اصفهان، داوری این جشنواره را قبول کردم. و بعد دیدم چه فیلم‌های خوبی در جشنواره شرکت کرده‌اند. هم در زمینه مستند و هم در زمینه داستانی واقعاً سطح کیفی فیلم‌ها بالا بود.

جرقه‌های احسان و نیکوکاری

سهیلا نادری، کارگردان فیلم «پای پرواز» از شهرکرد یکی از برگزیدگان جشنواره بود که جایزه‌اش را به دوست مرحومش؛ سولماز علیپور، که فیلم‌ را بر اساس طرحی از او ساخته بودند، تقدیم کرد. این کارگردان جوان درباره‌ی تجربه‌ی شرکت در این جشنواره گفت:« من همه‌ی فیلم‌های جشنواره را دیدم. فیلم‌ها خیلی خوب و تاثیرگذار بودند. فکر می‌کنم اگر نمایش این قبیل فیلم‌ها زیاد بشه، ناخودآگاه حس انسان دوستی و احسان در جامعه بالا می‌رود. به نظرم فیلم‌ها می‌توانند تاثیر نهانی و عمیقی روی آدم‌ها بگذارد. کارگاه‌های برگزار شده هم برای کسانی مثل من که نمی‌توانستند برای استفاده از تجارب چنین اساتیدی به تهران بروند، خیلی فرصت خوبی بود و در همین زمان کم گره‌های زیادی را در ذهنم باز کرد.»

این برگزیده جشنواره همچینین اضافه کرد:« بعد از جشنواره جرقه‌های کمک بیشتر در خیلی از ما، ایجاد شد. یاد گرفتیم خیلی کارها را صرفاً برای شادی اطرافیان‌مان و نیازمندان انجام بدهیم.»

نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه 20 خرداد 1389
آدرس: روزنامه اصفهان زیبا،شماره 1001، ویژه‌نامه فرهنگ و هنر، ستون ضمیمه آخر هفته، شماره 21

کتاب، موسیقی، فیلم
توصیه‌هایی برای تفریحات فرهنگی آخر هفته‌

شعارمان را که یادتان هست؟! آخر هفته‌ها باید کتاب بخوانیم، موسیقی گوش بدهیم و فیلم تماشا کنیم. آخر هفته‌هایمان را باید با تفریحات فرهنگی بگذرانیم تا بتوانیم صبح شنبه، با روحیه‌ای شاد و پرانرژی به استقبال هفته‌ی جدید برویم. 

پیشنهاد فیلم- پله‌های موفقیت را چگونه طی کرده‌اید؟

این هفته، تصمیم گرفتم برای ایجاد تنوع، از دوستانم در دنیای مجازی بخواهم که فیلم‌های مورد علاقه‌شان را برای معرفی در این ستون، پیشنهاد بدهند. از میان پیشنهادهای رسیده، برای این هفته می‌خواهم فیلم پیشنهادی یک دوست خبرنگار افغان را در این ستون معرفی کنم.

...

پیشنهاد موسیقی- بیا تا گل برافشانیم با موسیقی متفاوتکاور آلبوم رومی 2-پدرام درخشانی

موسیقی پیشنهادی این هفته هم از طرف یک دوست خبرنگار ایرانی است. تقدیم به خوانندگان خوب روزنامه اصفهان زیبا؛ آلبوم موسیقی‌ «رومی۲» اثری مشترک از پدرام درخشانی (سرپرست گروه رومی) و با صدای سینا سرلک در فضای موسیقی‌ کلاسیک غربی و موسیقی‌ سنتی ایران که توسط موسسه‌‌‌ی گلچین آوای شرق  منتشر شده است.

...

پیشنهاد کتاب- پرورش روح ادبیات در اصفهان

یکشنبه‌ی این هفته سالروز کوچ یکی از نویسندگان برجسته‌ی معاصر بود. هوشنگ گلشیری (اسفند1316- خرداد 1379) نویسنده‌ی اصفهانی که طرفداران خاص خود را داشته و دارد. نویسنده‌ای که فقط به کار نوشتن مشغول نبود. روزنامه‌نگار، دبیر ادبیات و مسئول صفحات ادبی مجلات مختلف بود.

...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه هشتم بهمن ماه 1388
آدرس: روزنامه اصفهان زیبا، شماره 907- ویژه‌نامه دانش و فناوری، شماره دهم

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،
دوری کنی.

چند خط ابتدای این مطلب، قسمتی از شعر زیبایی است که «پابلو نرودا» همین چند دهه‌ی پیش برای این ستون سروده و احمد شاملو زحمت ترجمه‌اش را کشیده است! پابلو، همان شاعر شیلیایی که یکی از شعرهایش را در کتاب ادبیات دوم دبیرستان خوانده‌اید و احتمالاً آن‌قدر سرگرم علامت زدن آرایه‌های ادبی‌اش بوده‌اید که شعر و نثرش برایتان فرقی نمی‌کرده و بعد از کنکور هم به کل فراموشش کرده‌اید. اما این شعر زیبا را نمی‌توانید، فراموش کنید مخصوصاً اگر آن را اولین بار از زبان «بیژن بیرنگ» در انتهای یک برنامه‌ی جذاب با موضوع «دیوانگی» و حضور «پیمان ابدی» در مجموعه‌ی «باز هم زندگی»، که چند سال پیش از شبکه‌ی 4 پخش می‌شد، شنیده‌باشید. خلاصه این که باز هم هفته‌ای به آخر رسید و ما با دهمین قسمت ستون جیره‌ی فرهنگی، آمدیم که بگوییم آخر هفته‌ها باید کتاب خواند، فیلم دید و ذهن را به موسیقی ارزشمندی میهمان کرد.

              راستی چرا                 Red Barn

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
پنجشنبه یکم بهمن ۱۳۸۸ 13:33

اصفهان زیبا- چهره‌ها و نوشتن از خود

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه اول بهمن ماه 1388
آدرس: روزنامه اصفهان زیبا، شماره 901- ویژه‌نامه فرهنگ و هنر، شماره نهم، ستون «با صدای بلند بخوانید»

چهره‌ها و نوشتن از خود!

خواندن دل‌نوشته‌های آدم‌هایی که یا در تلویزیون دیده‌ایم‌شان یا روی پرده‌ی سینما و یا روی جلد یک کتاب، حس خاصی دارد. این که این «چهره‌ها» برایمان بنویسند، بی‌تکلف، از خودشان و ما مثلاً در راه دانشگاه یا وقتی خسته، از سر کار برمی‌گردیم، مجله را بردایم و نوشته‌های شاید عجیب و شاید ملموس آنها را بخوانیم، مطمئناً تجربه‌ی متفاوتی است، مخصوصاً اگر مجله‌خوان حرفه‌ای باشید و خواندن و نوشتن را بفهمید.

این هفته، در این ستون که قرار است گلچین خواندنی‌های هفته را برایش انتخاب کنم، دو صفحه از هفته‌نامه‌ی 40چراغ، شماره‌ی 372 را آورده‌ام. دو صفحه با 6 نوشته‌ی ساده از اسدالله امرایی؛ مترجم و نویسنده، محمدعلی اینانلو؛ طبیعت‌گرد و مستندساز، صادق زیبا کلام؛ استاد دانشگاه، بهاره رهنما؛ بازیگر و نویسنده، نیلوفر لاری‌پور؛ شاعر و محمدعلی مهمان‌نواز؛ مترجم.

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه دهم دی ماه 1388
آدرس: روزنامه اصفهان زیبا، شماره 883- ویژه‌نامه فرهنگ و هنر، شماره ششم، ستون «با صدای بلند بخوانید»

نگاهی به رویارویی دو نسل؛ مسعود کیمیایی و شبنم درویش

مدتی است که هر مجله و روزنامه‌ای که می‌بینی، به بهانه‌ی اکران فیلم محاکمه در خیابان، مصاحبه‌هایی با مسعود کیمیایی ترتیب داده‌اند. مصاحبه‌های چند صفحه‌ای و با حضور چند مصاحبه‌کننده که بعضی‌ها خبرنگارند و بعضی دیگر هنرمندان و چهره‌های پیر و جوانی که با آقای کارگردان کار کرده اند. اما یکی از جالب‌ترین مصاحبه‌هایی که این روزها، خواندم، مصاحبه‌ای بود که مجله چلچراغ (شماره 368) با مسعود کیمیایی و شبنم درویش ترتیب داده بود.

مسعود کیمیایی,شبنم درویش,بازیگر,کارگردان,سینمایک گفت و گوی دو و گاه سه نفره با عنوان «رویارویی نسلی میان مسعود کیمیایی و بازیگر جوانش، شبنم درویش». شبنم درویش یکی از هنرجوهای کلاس‌های آقای کارگردان بوده که حالا در نقش عروس فیلم محاکمه در خیابان می‌بینیمش. این رویارویی از چند جهت جالب است. اول این که یک طرف ماجرا، کیمیایی هفتاد ساله، نماینده‌ی نسل اولی‌هاست و در طرف دیگر شبنم درویش، بازیگر بیست ساله‌ و نماینده‌ی نسل ما. دوم این که در بسیاری از قسمت‌ها، این مسعود کیمیایی است که در نقش سوال‌کننده حاضر شده و شبنم درویش به سوال‌های آقای کارگردان جواب می‌دهد.

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا- شماره 8..- سومین شماره ویژه نامه فرهنگ و هنر- پنجشنبه نوزدهم آذر ماه 1388

میهمان تلویزیون تا دو قدم مانده به صبح

اگرچه خیلی‌ها معتقدند که برنامه‌ی «دو قدم مانده به صبح» خیلی از دوران محبوبیتش دور شده و این روزها کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. اما هنوز هم می‌شود این برنامه را، یکی از «دیدنی‌ترین» برنامه‌های تلویزیون، نامید.  

«دو قدم مانده به صبح» برنامه‌ی ترکیبی شامگاهی است که اول شهریورماه 1386 برای اولین بار به روی آنتن شبکه‌ی چهارم سیما رفت و با فراز و نشیب‌های مختلف، حالا به پایان خود نزدیک می‌شود و طبق اعلام سایت اختصاصی‌اش، آخر اسفندماه امسال به پایان می‌رسد. 

کارگردانی و تهیه‌کنندگی این برنامه را «سعید بشیری» بر عهده دارد.  «محمد صالح علاء» مجری ثابت برنامه است و در هر قسمت یک مجری کارشناس با یک یا چند میهمان درباره‌ی موضوعات مختلف، ادبی، هنری و فرهنگی صحبت می‌کند. 

تکیه کلام‌های خاص صالح علاء، مجری‌- کارشناسان کاربلد، میهمانان متفاوت، سخنان و موضوعات جالب و دکور زیبا همه از عوامل جذابیت این برنامه هستند. 

 «دو قدم مانده به صبح»، کاری از گروه فیلم و نمایش شبکه چهار سیما است که هر شب به جز پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها از ساعت 11:15 دقیقه تا 1:00 بامداد به صورت زنده، در دو بخش، قدم، پخش می‌شود و با سبک خاص و متفاوت خود، حرف‌های زیادی برای دوستداران فرهنگ و هنر و ادبیات دارد.

نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا- شماره 864- دومین شماره ویژه نامه فرهنگ و هنر- پنجشنبه دوازدهم آذر ماه 1388


آخر هفته‌ها باید به چشم‌هایمان، به گوش‌هایمان، به ذهن‌مان استراحت بدهیم. آخر هفته‌ها باید بزنیم به دشت و کوه و بیابان یا برویم کنار زاینده رود قدم بزنیم و پاییز، فصل رنگ و برگ، را با تمام وجود حس کنیم. باید فیلم ببینیم. موسیقی خوب گوش کنیم و کتاب بخوانیم.

بشنوید

کاور آلبوم ساعت 9-خواننده و تنظیم کننده: سیروان خسرویآخر هفته‌ها، مخصوصاً اگر بیش از یک روز بشوند، مردم هوس سفر به سرشان می‌زند. سفر یعنی جابه جایی، یعنی پیمودن مسیر؛ مسیری که گاه طولانی هم می‌شود و باید ساعات بین راه را به هر صورت سپری کرد پس چه بهتر که با تدابیری، بودن در راه را لذت‌بخش کنیم. موسیقی یکی از این تدابیر است.

این روزها، خیلی‌ها بدون پخش‌کننده‌ی صدایشان حتی نمی‌توانند تصور سفر رفتن بکنند. مخصوصاً اگر تنها سفر می‌کنید، یکی از بهترین راه‌ها برای جلوگیری از سررفتن حوصله، همین گوش کردن موسیقی است.

این هفته، می‌خواهیم دو آلبوم از خواننده و موزیسین جوان، سیروان خسروی، را برای گوش دادن در سفر به‌تان معرفی کنیم؛ آلبوم «تو خیال کردی» و آلبوم جدید «ساعت 9» که هر دو طرفداران و منتقدان زیادی دارند.

آلبوم «تو خیال کردی بری» اولین آلبوم سیروان خسروی است که در سال 1384 توسط شرکت آوای باربد منتشر شد و قطعات شنیدنی، زیبا و متفاوتی دارد.

کاور آلبوم تو خیال کردی- سیروان خسرویآلبوم 38 دقیقه‌ای «ساعت 9» دومین ساخته‌ی سیروان است که شرکت گام اول، در سال 1388 آن را منتشر کرد. این آلبوم 10 تراک دارد با ترانه هایی از زانیار خسروی و امید اطهری نژاد. ملودی ها از سیروان و زانیار خسروی و تنظیم هم از سیروان است.

یکی از بهترین تراک‌های این آلبوم، قطعه‌ی «زندگی همین امروزه» با ترانه امید اطهری نژاد و ملودی و تنظیم سیروان است. تراک آرامی که به سبک موسیقی راک غربی تا یک دقیقه ادامه پیدا می‌‎کند و خواننده سعی می‌کند صدایش را به اوج برساند. با ریتم گرفتن تراک، گیتار الکتریک نقش پررنگی پیدا می‌کند و ترانه‌ی زیبایی درباره‌ی زندگی در حال، خوانده می‌شود؛

باور كن زندگی همین امروزه
لحضه ای كه تكرار نمیشه
فرصتی كه هیچوقت نداشتی
شاید تنها شانس تو همین امروزه

ببینید

فیلم دیدن هم یکی از تفریحاتی است که آخر هفته‌ها، خیلی می‌چسبد! و خب گاهی انتخاب فیلمی برای دیدن، خیلی سخت است.

این هفته می‌خواهیم یک فیلم ساده، کمدی و رمانتیک را به‌تان پیشنهاد کنیم. فیلم « Outsourced» محصول سال 2006 آمریکا که هم مفرح و جالب است و هم حرفی برای گفتن دارد.

داستان فیلم از این قرار است که «تاد اندرسن» در شرکتی واقع در سیاتل آمریکا که کارش پخش و فروش تلفنی کالاهای نوظهور است، کار می‌کند. روزی به هند فرستاده می‌شود تا کارمندان شعبه‌ای از آن شرکت را آموزش دهد و بازدهی کارشان را بالا ببرد و جانشینی برای خود تعیین نماید. اما تاد که علاقه‌ی خاصی هم به کارش ندارد، نمی‌تواند خودش را با فضای جدید تطبیق بدهد و دچار سردرگمی و افسردگی می‌شود؛ غذاهای کشور جدید را دوست ندارد. آداب و رسومشان را نمی‌فهمد و نمی‌تواند با کارمندان زیردستش ارتباط برقرار کند. تا این که به صورت اتفاقی با یک مرد خارجی که سال‌ها قبل، موقعیتی شبیه خودش داشته، برخورد می‌کند و توصیه‌های این مرد زندگی تاد را تغییر می‌دهد. 

فیلم می‌کوشد به مخاطب بگوید که اگر چه فرهنگ‌های مختلف، تفاوت‌های زیادی با هم دارند و تطبیق یافتن آدم‌ها با فضاهای جدید زمان‌بر و مشکل است اما خود افراد باید تلاش کنند و به جای مجادله، تمسخر یا بی‌اعتنایی کردن به فضاهای جدید، شناخت بیشتری نسبت به محیط به دست بیاورند و خودشان را جزیی از آن بدانند تا زندگی آسان‌تر و دلپذیرتری داشته باشند.

نام فیلم برگرفته از اصطلاح «outsourcing» به معنای استفاده از منابع و متخصصان ارزان خارج از کشور به منظور کاهش هزینه‌ها و افزایش سود است. کارگردان این فیلم جان جف کوت (John Jeffcoat) است. جاش همیلتون و عایشه دارکر در نقش دو شخصیت اصلی فیلم بازی می‌کنند و فیلم چندین جایزه از جشنواره‌های مختلف هند، ونکوور، تورنتو و ... کسب کرده است.

بخوانید

جلد کتاب من چراغ ها را خاموش می کنم- زویا پیرزادو اما کتابی که می‌تواند آخر هفته‌ی فرهنگی خوبی را برایتان رقم بزند... «من چراغ‌ها را خاموش می‌کنم» چه طور است؟! حتماً می‌دانید که «زویا پیرزاد» نویسنده‌ی این رمان، چندی پیش برنده‌ی جایزه‌ی « كوريه انترناسيونال» شد. پس اگر تا به حال داستان‌های این بانوی نویسنده را مطالعه نکرده‌اید، پیشنهاد می‌کنیم این آخر هفته سری به کتاب فروشی محل بزنید و «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» ، «عادت می‌کنیم»، «طعم گس خرمالو»، »مثل همه عصرها» و یا «یک روز مانده به عید پاک» را برای خواندن در تعطیلات بخرید.

اولین رمان بلند زویا پیرزاد، با نام «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» در سال ۱۳۸۰ چاپ شده و به خاطر نثر ساده و روانش جوایزی را ازآن خود کرده است. داستان این رمان در شهر آبادان دههٔ چهل خورشیدی می‌گذرد و شخصیت‌های داستان از خانواده‌های کارمندان و مهندسین شرکت نفت هستند که در محلهٔ بریم جدا از بومیان آبادان زندگی می‌کنند.

نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌