سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۱ 3:10

روزنامه شرق
زمان انتشار: سه‌شنبه ۳ مردادماه ۱۳۹۱
آدرس: روزنامه شرق، لینک مطلب، صفحه موسیقی، نسخه پی‌دی‌اف مطلب، تگ: شرق

 

محمدرضا لطفی-روزنامه شرق

گفت و گو با محمدرضا لطفی
شبی که گریستم

نفیسه حاجاتی

 

چهاردهم و پانزدهم تيرماه امسال، اصفهان ميزبان كنسرت بداهه‌نوازي تار و سه‌تار «محمدرضا لطفي» بود. كمتر از 12ساعت بعد از آخرين شب كنسرت، فرصتي دست داد تا در دفتر كاميار فانيان، نوازنده و محقق موسيقي تركمن و موسيقي شرق و شمال خراسان، گفت‌وگويي با محمدرضا لطفي داشته باشيم...

 گفت‌وگو در حالي انجام شد كه به مرور دوستداران لطفي، نوازندگان و هنرمندان اصفهان به جمع ما پيوستند و منتظر ماندند تا با اين نوازنده سرشناس تار و سه‌تار ديدار و صحبت كنند.

 ...

 طرحي دادم كه متاسفانه از طرف شوراي شهر و شهرداري گرگان حمايت نشد. زمان «چاووش» هم اين طرح را داشتم. گفتم...

اعتقاد دارم كه مردم در كوتاه‌مدت مي‌توانند اشتباه كنند ولي در بلندمدت حتما خودشان را تصحيح مي‌كنند. مردم ممكن است با يك هيجان...

ببينيد، مخاطب اگر شناخت موسيقايي داشته باشد، وقتي وارد سالن مي‌شود، با خودش انرژي خاصي مي‌آورد. مخاطبي كه شناخت نداشته باشد...

اينها همه تنش و اضطراب ايجاد مي‌كند. هميشه در كنسرت‌ها، شب اول معمولا من خيلي راحت نيستم. اما شب دوم ديگر همه چيز مرتب است. در آن كنسرت، يكي اين علتش بود و يكي هم خود چاووشي‌ها بودند كه...

‌حتي نوازندگان‌تان هم مثل اينكه شوكه شده بودند! نوازنده‌ها منتظر بودند آخر سر،...

مي‌دانيد هندي‌ها قبل از كنسرت بداهه‌نوازي چه كار مي‌كنند؟... 

 مخصوصا اين كار را مي‌كنم. در كنسرت سوييس، كنسرت كه تمام شد، بيش از يك و نيم دقيقه مردم من را نگاه مي‌كردند. بعد شروع كردند به دست زدن...

اینجا انتظار دارند هر كنسرت يا نمايشگاهي كه گذاشته مي‌شود، يك تحول در تاريخ هنر كشور به وجود بياورد. اصلا امكان‌پذير نيست. پيكاسو هر روز در هنر تحول ايجاد مي‌كرده؟...  

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
سه شنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۱ 9:26

گفت و گو با گنج گمشده کلماتا

روزنامه شرق
زمان انتشار: سه‌شنبه ۱۳ تیرماه ۱۳۹۱
آدرس: روزنامه شرق، لینک مطلب، صفحه موسیقی، تگ: شرق

 

محمد باجلاوند-روزنامه شرقدیدار با محمد باجلواند نوازنده کمانچه و سرنا در اصفهان

گنج گمشده کلماتا

 

محمد باجلواند، کمانچه‌نواز صاحب نامی است که یک شب میهمان هنرسرای خورشید در اصفهان بود و همراه گروهش کنسرت کمانچه و سرنای لرستان را به عنوان بیست و یکمین بخش از سلسله نشست‌های شناخت موسیقی فاخر ایران، اجرا کردند.

او درباره این سلسله کنسرت‌ها می‌گوید: «شروع بسیار خوبی است که مفاخر یا به قول ما لرها، زبده‌ها، را نشان بدهند. حرکت خوبی است و باید ادامه پیدا کند. از کودکی هم باید شروع شود. ما حتی در کودکان هم کسانی را داریم که کار آدم 60 ساله را انجام می‌دهند. الان شما کار آقای عبدی‌پور را نگاه کنید. هنوز 30 سالش نشده اما حدود 50 سال ساز زده. حمل بر خودستایی نباشد، در مورد خودم هم همین‌طور است. زبده‌ها کسانی هستند که زجر کشیده‌اند، در دهه 50، 60 وقتی موسیقی در خفا بود و هنرمندان در منگنه بودند، کار کرده‌اند. به خاطر دردها و زجرهایی که کشیدیم، از سن خودمان جلوتر رفتیم. الان من خوشحالم که بچه‌ها به پیشکسوت‌ها احترام می‌گذارند. با شروع کردن همین کنسرت‌ها و برنامه‌ها، دارند به قول ما لرها، زبده‌ها را نشان می‌دهند و این حرکت نویی است.»

...

این نوازنده چیره‌دست کمانچه، که به دعوت رادیو ودر، رادیوی غرب آلمان به ضبط آثار لری بختیاری پرداخته و دکتر رایشوف، مدیر این رادیو، او را با عنوان گنج گمشده کلماتا توصیف می‌کند، درباره منطقه دورود و موسیقی ویژه‌اش می‌گوید: «ما در درود زندگی می‌کنیم. درود منطقه‌ای است که به خاطر راه آهن اقوامی مثل بختیاری، لک و ترک‌های اطراف استان مرکزی، در این شهرستان سکنی گرفته‌اند. به واسطه این سکنی، موسیقی‌شان از موسیقی لری بختیاری جدا شده و خودش دارای مقامی است. این مدت که من ماندم به خاطر این است که این موسیقی ثبت شود.»

...

محمد باجلاوند موسیقی را امری نهادینه در وجود هنرمند می‌داند و می‌گوید: «نمی شود هر کس بلند شود و سازی بزند. خدا انتخاب می‌کند که کی باید کمانچه بزند، کی سرنا و...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه شرق
زمان انتشار: سه‌شنبه ۳۰ خرداد ماه ۱۳۹۱
آدرس: روزنامه شرق، لینک مطلب، صفحه تجسمی

 

شرق- مرتضی نعمت الهی-اصفهانگفت و گو با هنرمند مجسمه‌ساز اصفهان؛ مرتضی نعمت‌الهی

هیچ هنرمندی برای مخاطب خاص کار نمی‌کند

گفت و گو: نفیسه حاجاتی/ عکس‌ها: احسان تحویلیان

 

یکی از مهمترین نمایشگاه‌های بهار 91 در اصفهان، نمایشگاه حجم‌های مرتضی نعمت‌الهی بود؛ یک مجموعه یا به عبارت بهتر، یک تفکر که در قالب چیدمانی شامل 6 اثر (6 جفت حجم) در گالری آپادانای اصفهان به نمایش گذاشته شد. می‌توانستی از ابتدا شروع کنی، پا به پای ریتم منحنی‌های سفید جلو بروی، از زوایای مختلف نگاه کنی، سایه‌ها را درک کنی و زندگی را در حجم‌های جدیدترین نمایشگاه مرتضی نعمت‌الهی ببینی.

 و خب کم نبودند مخاطبانی که آمده بودند راز و رمزهای این منحنی‌ها را کشف کنند. پروین اریسیان، هنرمند نقاش و مدرس مبانی هنر درباره نمایشگاه می‌گوید: «یک حجم را می‌بینیم که تکرار شده اما این تکرار اصلا اذیت نمی‌کند. هیچ نقص یا کمبودی در این حجم‌ها نمی‌بینم.

این مجموعه نه تنها حاصل زیست که دستاورد فنی، تکنیکی و حسی یک عمر تجربه هنرمند است.» احسان تحویلیان، هنرمند عکاس، عنوان «سادگی بعد از پختگی» را برای این نمایشگاه به کار می‌برد و می‌گوید: «این آثار فقط در اوج تجربه و پختگی یک هنرمند بروز می‌کنند. برخورد پست مدرن هنرمند با اثر مدرن خود، یعنی هنرمند به ساحتی از هنر می‌رسد که می‌تواند از کار و سَبک خود فاصله و آن را چون ماده خامی در نظر بگیرد و روایتی بینامتنی از کارش ارائه دهد.» علی مصطفی بیلی سر کنسول روسیه در اصفهان، هم در توصیف این نمایشگاه سه کلمه: زندگی، آفتاب و عشق را بیان می‌کند و می‌گوید: «اینجا آثار یک هنرمند واقعی را دیدم. این آثار نباید تعریف بشوند. باید حس کنید. این مجموعه، داستانی را تعریف می‌کند؛ یک داستان فلسفی که باید حس کرد. نه فقط در این مجموعه که در تمام آثارشان، زندگی، وجود، قلب و فلسفه‌شان را می‌توانید درک کنید.» برپایی این نمایشگاه، بهانه خوبی بود برای گفت وگو با مرتضی نعمت‌الهی درباره چند ده سال زیست هنرمندانه‌اش در وادی مجسمه‌سازی.

...

- شما فعاليت هنري‌تان را با طراحي شروع كرديد. بعد به مجسمه‌سازي رو آورديد و سپس زيبايي‌شناسي خوانديد. نقاشي و تدريس هم مي‌كنيد. به نظرتان چقدر تبحر در طراحي و خواندن زيبايي‌شناسي، در به وجود آمدن اين كارها يا كلا در روند كارتان موثر بوده؟

ببینید، به چند موضوع جالب اشاره می‌کنید و من مجبورم نظر خودم را بگویم. طراحی به عنوان یک هنر، نه فقط یک وضعیت پایه دارد، خودش به تنهایی یک شاخه هنری است و یک ابزار بیانی و یک هنر مستقل. چرا یک مسئله اساسی است؟ چون به شما دیدن را یاد می‌دهد. مسئله، نفس طراحی است. نه خود طراحی. طراحی کردن شما را وادار می کند چیزهایی را ببینید، که به طور عادی نمی‌بینید، به چیزهایی توجه کنید که نگاه نمی‌کنید. طراحی به شما یاد می‌دهد با عناصر بصری درگیری بصری پیدا کنید نه درگیری مفهومی.

این مهمترین مسئله‌ای است که در طراحی اتفاق می‌افتد. طراحی صرفاً حسی است و ادارکی. به شما اجازه و فرصت تفکر نمی‌دهد. در یک زمان معین، بلافاصله و بدون رابطه و بدون هیچ مدیومی کاری را انجام می‌دهید. و این خالص‌ترین کنش هنری است. اما به محض این که وارد حیطه نقاشی می‌شوید، عامل یا عنصری به نام تفکر وارد کارتان می‌شود. فرصت دارید فکر و بعداً اصلاح کنید. طراحی خیلی عاطفی‌تر، احساسی‌تر، خالص‌تر است و نقاشی خیلی متفکرانه‌تر.

مجسمه‌سازی هم مثل نقاشی یا شعر، وقتی جنبه پایه‌ای‌‌اش را پشت سر می‌گذارد، جنبه اندیشمندی‌اش شروع می‌شود. یعنی با یک ایده شروع می‌کنید و ایده می‌شود نقطه صفر اندیشه و کار هنری شما. حالا البته این که آن اثر کار هنری هست یا نه، بحث دیگری است.

بعد در مورد بحث مهارت، مهارت در واقع تکرار یک چیز و آموختن راه و روش و فنون چیزی است. با پرکاری می‌توانید مهارت به دست بیاورید ولی نهایتاً مهارت چیزی است قرون وسطایی. برای بیان یک تفکر، همان‌قدر مهارت لازم دارید که آن کار لازم دارد. اگر سواد یا شعور آن کار را مهارت بدانیم، بله این را لازم دارید ولی مهارت همه کار هنری نیست. حد و حدودش را هم میزان رفتاری شما و منش شما تعیین می‌کند. شاید خیلی از جاها مهارت زیاد دست و پاگیر اندیشه شود. چون بعضی جاها دوست داری غلط بروی. دوست داری خطا بروی. کار دیگری کنی. بنابراین، مهارت می‌تواند سد تجربه‌های تازه باشد. بنابراین درک و شعور مهارت خیلی بیشتر از خود مهارت اهمیت دارد.

- گفتید تا حدی قائلید به این که باید آموختنی‌ها را بیاموزیم. و مهارت بیشتر، دست و پاگیر می‌شود. کمی در مورد این «حد» صحبت می‌کنید؟

ببینید، من مهارت را نفی نمی‌کنم. درگیر شدن با این جنبه را مضر می‌دانم. طبیعتاً وقتی کارتان با زیست شما آمیخته شود، به مهارتهایی دست پیدا می‌کنید ولی اگر بر مهارت متمرکز شدید، از اندیشه دور می‌شوید. از روزی که کار هنری را شروع می‌کنید، باید هم‌زمان با آموختن تکنیک‌ها و روش‌ها، اندیشیدن را یاد بگیرید.

خلاقیت را از روز و لحظه اول باید تمرین کنید. خلاقیت چیزی نیست که یک مرتبه در شما حلول کند. زمینه‌اش ممکن است در شما باشد ولی مثل هر چیز دیگری نیاز به پرورش و رشد دارد. فکر و حواس‌تان باید تربیت شوند. همه ما پتانسیل حس بالا را داریم ولی برای این که به حداکثر برسد، باید با حواس‌مان کار کنیم. باید چشم را آموزش داد برای دیدن و گوش را برای شنیدن.

من در نهایت به این نقطه رسیدم که ...

از خطا کردن صحبت کردید و گفتید که خوب است بعضی مواقع آدم خطا کند.  این خطا در نمایشگاه اخیرتان کجاست؟

...

مدتی، دانشگاه‌ها تعطیل بودند و برای مدت 10 سال هم به طور کامل مجسمه‌سازی تعطیل بود. یعنی فاصله بین من مجسمه‌ساز و مجسمه‌سازی که امروز مجسمه‌سازی می‌کند دو نسل خالی است. وقتی دو نسل، فاصله و شکافی به این حد دارند، ارتباطشان خیلی مشکل است. من سال 70 به ایران برگشتم و این شانس را داشتم که همان زمان مجسمه‌سازی هم شروع شد. و خب من هم پا به پای بقیه، کار کردم و به نظرم اوضاع مجسمه‌سازی، ریتم فوق‌العاده‌ای داشته است. یعنی در عرض 20 سال، حرکت خیلی شدیدی شده و این خیلی جای امیدواری دارد.

...

متاسفانه خیلی وقت‌ها هنرمندان ما اول وقت نمایشگاه می‌گیرند و بعد کار می‌کنند. این کار درست نیست. هر چه قدر هم که هنرمند متبحر و استاد باشد، وقتی قرار می‌شود برای نمایشگاه کار کند یک جای قضیه می‌لنگد. کار باید در آتلیه به وجود بیاید و بعد اگر ضرورت نمایش پیدا کرد، به نمایش گذاشته شود.

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
پنجشنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۱ 10:31

گزارش کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بوشهر

روزنامه شرق
زمان انتشار: پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱
آدرس: روزنامه شرق، ضمیمه شرق، لینک مطلب، شماره 1۵۳۱، ضمیمه، صفحه ۲۹

روزنامه شرق-گزارش-کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بوشهرنگاهی به کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بوشهر

تماشای دریا از روی شناشیرها

 

نفیسه حاجاتی*


باید دانشجوی علوم پایه باشی، باید کلاس‌های دو ساعت و نیمه‌ی جبر را گذرانده باشی و دلت لک زده باشد برای یک کار گروهی. آن وقت است که دیدن دانشجوهایی که گروه گروه از شهرهای مختلف ایران می‌آیند تا درس‌هایشان را نه در دانشگاه که در میان کوچه پس کوچه‌ها، زیر ساباط‌ها، با دیدن شوادان‌ها، شناشیرها و دریا درک کنند، برایت لذتی توام با حسرت به همراه دارد.

زندگی دانشجویان معماری، برای خیلی از ما که در تمام دوران تحصیل‌مان هیچ وقت یک کار گروهی انجام ندادیم، درس‌هایمان را همیشه پشت میزهای کتابخانه، دانشگاه و اتاقمان خوانده‌ایم و تنها راه ارتباطمان با اساتیدمان، برگه امتحانی بوده، حسرت‌برانگیز، عجیب و جالب است.

من این لذت‌های توام با حسرت را اولین بار در «کارگاه فهم معماری ایران، پنجره‌ای به شوشتر» چشیدم؛ وقتی دانشجوها در خنکای تونل داریون، در قالب گروه‌های 30 نفره هر کدام دور اساتیدشان حلقه زده بودند و از دیده‌ها، شنیده‌ها و خوانده‌هایشان درباره کهن‌شهر شوشتر صحبت می‌کردند. پس از آن، این تجربه در «کارگاه فهم معماری ایران، پنجره‌ایی به گرگان» و «کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بیرجند» هم تکرار شد. دبیرخانه رویدادهای معماری، هر بار فراخوانی منتشر ‌کرد، تعدادی از دانشجویان در قالب گروه‌های دو یا سه نفره ثبت نام کردند، تمرین‌هایی انجام ‌دادند، داوری  شد و تعدادی بین 200 تا 300 نفر برای فهم معماری خطه‌ای از ایران دعوت ‌شدند.

و حالا نوبت به میزبانی سرزمینی رو به دریا رسیده بود؛ «کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بوشهر» که...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۱ 13:52

دیدار با نجف دریابندری: هنوز ادامه می‌دهم

روزنامه شرق
زمان انتشار: سه‌شنبه ۲۲ فروردین ماه ۱۳۹۱
آدرس: روزنامه شرق،  لینک مطلب، شماره ۱۵۰۰، صفحه معماری، نسخه پی‌دی‌اف

نجف دریابندری-شرق

دیدار با «نجف دریابندری» از پنجره بوشهر

هنوز ادامه می‌دهم

عکس و گزارش: نفیسه حاجاتی

 

نام نجف دریابندری، در ذهن هر کدام از ما به طریقی ثبت شده. شاید در ذهن شما آن «نجف دریابندری» نوشته شده روی جلد مستطاب آشپزی، پررنگ باشد. در ذهن دوستتان نجف دریابندری مترادف «پیامبر و دیوانه» باشد اما برای من این نام، بیشتر با «باقیمانده روز» عجین شده؛ با آن لحن جالب شخصیت عجیب پیشخدمت رمان ایشی گورو.

و خب چه اتفاقی بهتر از این که یک روز خیلی اتفاقی بفهمی نجف دریابندری هم آمده بوشهر و می‌توانی آقای مترجم را در عمارت بنیاد ایران شناسی بوشهر ببینی. در دفتر عمارت، منتظر می‌نشینیم و با همشهری‌های دریابندری صحبت می‌کنیم. معتقدند که مصاحبه با نجف دریابندری کار سختی است. اگر نخواهد به سوالاتمان جواب بدهد، شوخی می‌کند و جواب نمی‌دهد.

بعد صحبت می‌رسد به تالیفات نجف دریابندری. حضار معتقدند که هنوز زندگینامه کامل و خوبی درباره او نوشته نشده، اتوبیوگرافی‌هایش کامل نیست و مصاحبه‌کنندگانش نتوانسته‌اند همه وجوه مختلف زندگی آقای مترجم را نشان بدهند. گرم صحبتیم که آقای دریابندری با خواهرزاده و خواهرش وارد می‌شود، همان طور آرام با نگاه نافذ کنجکاو.

«بابام خیلی زود از بوشهر رفته. قبلاً در کشتی‌های فشاره کار می‌کرد بعد میره بصره چند سال بوده. در کشتی‌ها کار می‌کرده ناخدای کشتی‌های یدک‌کش بوده و بعدا پایلت شده.» این آغاز صحبت‌هایمان است. سوال‌هایمان را بلند می‌پرسیم. مترجم «یک گل سرخ برای امیلی» با دقت گوش می‌دهد، بعد کمی فکر می‌کند، به خاطراتش نزدیک می‌شود و پاسخ‌مان را کوتاه می‌دهد...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
شنبه سیزدهم اسفند ۱۳۹۰ 20:57

می‌خواهم یک ساختمان اسرارآمیز بسازم

روزنامه شرق
زمان انتشار: پنجشنبه سیزده مرداد ماه 1390
آدرس: روزنامه شرق، ضمیمه شرق، لینک مطلب، شماره 1311، صفحه 31

 مهندس ایرج کلانتری معمار و عضو هیئت امنای انجمن مفاخر معماری ایران
می‌خواهم یک ساختمان اسرارآمیز بسازم

مهندس ایرج کلانتری، معمار برگزیده سال 1384، فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و موسس و رئیس هیات مدیره شرکت مهندسان مشاور باوند است. مدیریت و طراحی پروژه فرودگاه بین‌المللی امام خمینی(ره)، دانشگاه بین‌المللی قزوین امام خمینی‌(ره)، سفارت ایران در گرجستان، اقامتگاه سفیر ایران در ایروان، مجموعه چایکنار تبریز، مجموعه‌های اداری و مسکونی متعدد از جمله فعالیت‌های اوست.

... به دفتر کار مهندس ایرج کلانتری رفتیم تا به بهانه حضورش در هیئت داوران «مسابقه طراحی نمای برج‌های هزاره سوم» با او درباره موضوعات مختلفی صحبت کنیم. چیزی که در بدو ورود به دفتر کار او نظر هر بیننده هنردوستی را جلب می‌کند، اثری بر روی دیوار پشت میز اوست. تابلویی با نام «علی آباد» از آثار برادر او، پرویز کلانتری و خب البته هر کس خانه و آتلیه هنرمند نقاش برجسته، پرویز کلانتری را هم دیده باشد، حتماً حاصل هنر برادرش، ایرج کلانتری را تحسین می‌کند. 

ببینید، من معماری یا خدمات مهندسی مشاور برای خلق یک اثر معماری را یک پکیج می‌دانم. این پیکیج شامل یک مجموعه ملاحظات و یک کار مولتی دیسبیپلین است. باید بدانید که در کجای شهر، با چه همجواری‌هایی و با چه ویژگی‌هایی از نظر مورفولوژی زمین، دارید کار می‌کنید. پس بنابراین تسلط یا تلقی جامع داشتن از همه این عوامل، یکی از ضرورت‌های حرفه معماری است. اما ...

... ببینید، ما تا حالا با شعار ارزش‌های اسلام در جامعه‌مان کلی پروژه ساخته‌ایم که بدترین نوع نمونه‌های معماری سنتی ماست. یک مسجد قشنگ ایرانی نتوانستیم بسازیم چون پیش فرض‌های سفارش دهنده، یک کلیشه‌های ایدئولوژیکی شده که همه چیز را خراب می‌کنند.
چرا فکر می‌کنید حق کارفرما این است که بگوید از پیش چه ترجیح بصری دارم که معمار باید برای من این کار را بکند؟! کارفرما می‌تواند انتظار داشته باشد و کارم را نقد کند ولی نمی‌تواند نظرش را به من تحمیل کند...

... مثل قصه‌های مادربزرگم که دوست داشتم. قصه‌های مادربزرگم هم همیشه این اسرارآمیزی را داشتند و من چشم‌هایم را باز نگه می‌داشتم تا مثلاً بفهمم چه بلایی سر امیرارسلان آمد. در ادبیات هم این طور است. اصلاً یکی از مکاتب مهم زیبایی شناسی اکسپرسیونیست‌ها هستند که به حالت خیلی اهمیت می‌دهند. معتقدند هر کار زیبایی باید واجد این قدرت تحت تاثیر قرار دادن باشد.

البته دوست ندارم از این موضوع تعبیر افراطی شود. من با وسوسه‌های یک معمار که در یک سفارش می‌خواهد همه کارهایی که بلد است را انجام بدهد تا همه را تحت تاثیر قرار دهد، به شدت مخالفم. این افتضاح‌ترین نوع کار است. این یک حد و مرز دارد که اشراقی است و با دلیل و منطق نمی‌توانید یاد بگیرید. همیشه این مثال را زده‌ام که در آشپزی هم یک استیک خوب نه باید خیلی پخته باشد نه خیلی خام. آن جایی که استیک برود زیر دندانت و خوشت بیا‌ید، می‌فهمی که سرآشپز ماهر بوده. به نظرم معماری هم همین است.

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامهشرق
زمان انتشار: یکشنبه ۲۳ بهمن ماه ۱۳۹۰
آدرس: روزنامه شرق،  لینک مطلب، شماره ۱۳۵۹، صفحه معماری، نسخه پی‌دی‌اف

مهدي حجت، داور مسابقه‌ «برج‌هاي هزاره سوم»

 ساختمان‌ها نُت‌هاي موسيقي هستند

 

دكتر مهدي حجت، عضو هيات‌علمي پرديس هنرهاي زيباي دانشگاه تهران اين روزها داوري مسابقه «برج‌هاي هزاره سوم» را نيز برعهده دارد. در اين مسابقه، از عموم معماران، مهندسان مشاور، دانشجويان معماري و علاقه‌مندان دعوت شده كه طرحي را براي نماي برج‌هاي واقع در اتوبان همت، ارايه كنند. طرح‌هاي رسيده، سپس در اختيار هيات داوران متشكل از دكتر مهدي حجت، مهندس حسين‌شيخ زين‌الدين، مهندس ايرج كلانتري، مهندس كامران صفامنش و دكتر رسول ميرقادري قرار مي‌گيرند تا در انتها، سه طرح به عنوان برگزيده اعلام شوند.

بي‌سابقه بودن چنين مسابقه‌اي بهانه‌اي شد براي ما تا به ديدار دكتر مهدي حجت، يكي از اعضاي هيات داوران برويم و نظرات او را درباره مسابقه برج‌هاي هزاره سوم، طراحي نماي مطلوب براي ساختمان‌ها، ملزومات برج‌سازي در شهر تهران و برگزاري مسابقات معماري جويا شويم.

...

 كشف، به جاي اصرار در نوآوري و خلاقيت
من به همه معماراني كه در مسابقاتي شبيه به اين شركت مي‌كنند، توصيه مي‌كنم به جاي اينكه چيزي را كه «دل‌شان مي‌خواهد» و «احساس مي‌كنند دوست دارند» به عنوان نما ارايه كنند، بروند دنبال اينكه بفهمند حقيقتا چه چيزي خوب است كه اينجا گذاشته شود و آن را پيدا كنند. به جاي اصرار در «نوآوري» و «خلاقه كار كردن» كه اين روزها اين دو كلمه به غلط به كار مي‌روند، به «كشف» و به اينكه چه چيز بايد در اينجا وجود داشته باشد، توجه كنند. بروند بستر را بشناسند، كالبد، تكنولوژي، مفاهيم و ضوابط زيبايي‌شناسانه ايراني و شرقي را بشناسند و به آنها توجه كنند. يعني...

مردم را وادار كرده‌ايم داخل قفسي در آسمان زندگي كنند
اساسا امروز در دنيا ساختن برج براي استفاده مسكوني تقريبا مطرود شده است. امروز در استانداردهاي معماري مي‌گويند اگر فاصله محل زندگي و خانه انسان از زمين، بيش از 11، 12 طبقه شود، آدم احساس مي‌كند در آن شهر و مجموعه انساني زندگي نمي‌كند. يعني وقتي از پنجره خانه‌تان نگاه مي‌كنيد و ماشين‌ها و آدم‌ها را به اندازه سوسك مي‌بينيد، آن احساس نزديكي و ارتباط را نخواهيد داشت. بنابراين تقريبا از اواخر قرن بيستم، بلندمرتبه‌سازي فقط براي مصارف اداري، تجاري، تفريحي و انواع استفاده‌هاي شبيه به اين انجام مي‌شود. انساني كه روي كره زمين زندگي مي‌كند،...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
یکشنبه دهم مهر ۱۳۹۰ 16:56

گفت و گو با دکتر مهدی حجت

روزنامه شرق
زمان انتشار: سه‌شنبه ۱۲ مهر ماه ۱۳۹۰
آدرس: روزنامه شرق،  لینک مطلب، شماره ۱۳۵۹، صفحه معماری، نسخه پی‌دی‌اف

دکتر مهدی حجت-روزنامه شرق-معماریگفت و گو با دکتر مهدی حجت، استاد پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران

حاضر شدن در محضر معماری

 

اخيرا شهر بيرجند با روستاهاي متفاوتش چون خور، خوسف، فورگ، بجد و باغ اميرآباد ميزبان شركت‌كنندگان در «كارگاه فهم معماري ايران از پنجره بيرجند» بود. دكتر حجت استاد دانشكده معماري در يكي از معتبرترين دانشگاه‌هاي كشور است. او مدتي است با دبيرخانه رويدادهاي معماري ايران (وابسته به مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران) همكاري مي‌كند.

 اين مركز كارگاه‌هايي را با عنوان «كارگاه فهم معماري ايران» در شهرهاي مختلف برگزار مي‌كند. كارگاه‌هايي كه با استقبال زياد دانشجويان و علاقه‌مندان معماري از سراسر كشور روبه‌رو شده‌اند و رويه منحصر به فردي دارند. با اين معمار درباره اين كارگاه‌ها به گفت‌وگو نشستيم.

...

همه جوان‌ها در هر زمينه‌اي كه كار مي‌كنند بايد حركت كنند، نقاط مختلف ايران را ببينند و بشناسند. خود من به مسافرت‌هاي داخل ايران خيلي اهميت مي‌دهم. البته نه مسافرت‌هايي كه در عيد يا تابستان خيلي‌ها مي‌روند و فقط چند روزي در ويلاي شمال يا هتلي در اصفهان مي‌مانند. بايد برنامه‌اي داشته باشيم و جاهاي ناديده را ببينيم. بايد آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها برنامه‌هاي سفر داشته باشند و مرتب دانشجوها يا دانش‌آموزان‌شان را به نقاط مختلف كشور ببرند.

هر چه قدر مردم ايران، كردستان را بيشتر ببينند، كردستان بيشتر متعلق به ايران مي‌شود و مردم بيشتر متعلق به كردستان. حسن اين كارگاه‌ها اين است كه ما نمي‌رويم در هتل و بعد چهارتا بناي تاريخي را ببينيم و برگرديم. ما در حقيقت مي‌رويم تمام شهر را مي‌بينيم، با مسوولانش صحبت مي‌كنيم. بچه‌ها با منطقه، مانوس مي‌شوند.

بنابراين اولين فايده‌اش اين است كه موجب وحدت ملي مي‌شود. دومين خاصيتش اين است كه بسياري از اين اساتيد و دانشجوها وقتي كه مي‌روند آنجا مقاله، نوشته، عكس، فيلم، گزارش، طرح و غيره راجع به آن محل تهيه مي‌كنند. بنابراين يک مقدار بسيار زيادي توليدات معمارانه و فرهنگي راجع به آن استان حاصل مي‌شود. مثلا وقتي به گرگان رفته‌ايم، دانشجوها و اساتيد بحث مي‌كنند در مواردي كه شهرسازي گرگان چه طوري است، بناهاي مذهبي‌شان چگونه ساخته شده‌اند، تركيب بافت شهري‌اش چگونه است، اگر مثلا شهر در اين جهت حركت كند، بهتر است و...

 در حقيقت بچه‌ها با پروژه‌هايي كه فراهم مي‌كنند در حقيقت دارند وضعيت آن منطقه را نقد و بررسي مي‌كنند و راهكارهايي ارايه مي‌دهند. به همين جهت هم هست كه تقريبا در همه نشست‌هايي كه ما داشتيم، در جلسات اختتاميه و زماني كه مقالات برگزيده ارايه مي‌شوند، غالبا شهردار، فرماندار، استاندار و مسوولان استان مي‌آيند، مي‌نشينند و گوش مي‌دهند.

بنابراين به‌خاطر اين كارگاه‌ها مقدار زيادي ادبيات معمارانه در حوزه آن استان، فراهم مي‌شود كه در اختيار مسوولان هم قرار مي‌گيرد. فايده ديگرش هم اين است كه بچه‌ها با مسوولان آن استان، دانشجويان، فعالان ميراث فرهنگي و افرادي در آن استان آشنا مي‌شوند، ارتباط برقرار مي‌كنند و اين ارتباطات آرام آرام مباني خيلي خوبي براي فعاليت‌هاي آينده دانشجويان فراهم مي‌كند.

خواندن بیشتر ..
برچسب‌ها: دکتر مهدی حجت، معماری
نویسنده: نفیسه حاجاتی
پنجشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۰ 16:15

بفرمایید صبحانه کنار زاینده رود!

روزنامه شرق
زمان انتشار: پنجشنبه سیزده مرداد ماه 1390
آدرس: روزنامه شرق، ضمیمه شرق، شماره 1311، صفحه 31


ضمیمه شرق- پنجشنبه  مرداد - ترور شخصیت- پیشنهاد- اصفهان- یادداشتبفرمایید صبحانه کنار زاینده رود!

عبارتی به نام «آخر هفته» برای هر کس معنای متفاوتی دارد. برای آقای میم، آخر هفته مزه‌ی تعطیلی ندارد. چون کارش شیفتی است. برای خانم الف آخر هفته‌ها زمان‌هایی برای استراحت، برای تنفس، محسوب می‌شوند و برای صاد، نه آخر هفته معنا دارد، نه اول هفته. همه‌ی روزها مثل هم می‌گذرند؛ خواب و خوراک و وقت گذرانی و گاهی هم فکر کردن به این که باید برود بالاخره یک شغلی برای خودش دست و پا کند که از این روزمرگی دربیاید.

اصلاً بگذریم. مهم نیست «آخر هفته» برای شما مفهومی دارد یا ندارد. مهم نیست که شما، آقای میم، خانم الف، آقا یا خانم صاد یا بیست و نه حرف دیگر هستید. کارهای داشته و نداشته‌تان را فراموش کنید و از خودتان سوال کنید، آخر هفته‌ها باید چه طعمی، چه رنگی، چه حسی داشته باشند؟! امروز، یک هفته‌ی دیگر از زندگی‌هایمان گذشته و یک آخر هفته‌ی دیگر از زندگی‌هایمان شروع شده.

 آقای سین، اصفهانی است. صبح‌های جمعه با خانواده‌اش می‌رفتند بساط صبحانه را در پارک نزدیک خانه‌شان، نزدیک زاینده رود، پهن می‌کردند. یک ساعت صبحانه می‌خوردند بعد ...

خانم الف، خواب صبح‌های جمعه را دوست دارد و به هیچ وجه دوست ندارد این را از دست بدهد. می‌گوید:« کل هفته صبح‌ها باید برم سر کار. یه جمعه می‌خوام صبح بخوابم، اگه گذاشتین!» خانم الف صبح جمعه ...

آقای عین دبیر بازنشسته‌ی ریاضی است. هر جمعه صبح زود بیدار می‌شود. ... صدای مهربانی دارد و با این که شصت و چند ساله شده، هنوز می‌توانی پسربچه‌ی شیطانی را در عمق چشمانش ببینی. می‌گوید:« اینجا نماز جمعه‌ی منه!» با هنرمندهای نمایشگاه و بازدیدکننده‌ها خوش و بش می‌کند و می‌رود. 

خانم نون، آخر هفته‌ها، می‌نویسد. چون شنبه‌ها باید برود روزنامه برای صفحه بندی. اما خب نمی‌شود که آدم همه‌ی جمعه‌هایش را به کار اختصاص بدهد. می‌شود؟! برای همین است که خانم نون بعضی از جمعه‌ها با مادر و خواهر و مادربزرگ و خاله و دخترخاله‌ی کوچکش می‌رود پارک. هم‌بازی دخترخاله‌ی سه ساله‌اش می‌شود. به دخترک می‌گوید:«تو از تو پارک بدو. منم همین جا کنارت می‌دوام.» ...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه شرق
زمان انتشار: دوشنبه سوم خرداد ماه 1390
آدرس: روزنامه شرق، لینک مطلب، صفحه 12، شماره 1253


گزارشی از کنسرت آدام جورج در اصفهان
با بال‌های موسیقی، فراتر از همه‌ی محدودیت‌ها پرواز می‌کنم
از نقاشی‌های واژگون تا اجراهای حیرت‌انگیز

نقاشی‌هایش را برعکس می‌کشید. پدر و مادر نگران «آدام» از دکتر کمک گرفتند. دکتر تشخیص داد که پسربچه، مشکلی دارد اما این که این مشکل چیست، معلوم نشد. پدر، خودش دست به کار شد. آدام را زیر نظر گرفت. یک روز، رو به روی پسرش نشست و از او خواست یک خانه نقاشی کند. همانطور که خانه کم کم شکل می‌گرفت، پدر فهمید اگر چه آدام خانه را برعکس کشیده اما قادر است که آن را درست ببیند و این یعنی آدام هر چیزی را طوری می‌کشد که مخاطب، آن را در بهترین حالت ببیند. 

 و حالا چند سال بعد، من اینجا در اصفهان از نزدیک شاهد دید متفاوتِ پسربچه‌ی آن روزها و پیانیست نابغه‌ی این روزها هستم. نه تنها من، که همه‌ی کسانی که یکشنبه، 25ام اردیبهشت ماه 1390 به هنرسرای خورشید آمده بودند تا تک نوازی آدام جورج (Adam Gyorgy) را ببینند، تحت تاثیر هنر و اخلاق این پیانیست مجارستانی قرار گرفته‌اند.

نور سالن کم می‌شود. صندلی‌ها پر هستند. آدام روی صندلی‌اش می‌نشیند و کنسرت تکنوازی پیانوی یکی از بهترین نوازندگان لیست در دنیا، آغاز می‌شود. سالن در سکوت فرو رفته. چشم دوخته‌ایم به نیم‌رخ، دست‌ها و پاهای پیانیست جوان مجارستانی که با یک زبان مشترک با ما صحبت می‌کند. گاهی خطوط چهره‌اش آرام است. چشم‌ها بسته. گاهی لبخند می‌زند و گاهی می‌شود شور و شوق و سبکی را در نیم‌رخ روشنش حس کرد. حرکت دست‌ها تند می‌شود. بعد آهسته. بازی دست و دست‌ها هم دیدنی است. سالن  تمام مدت در سکوت فرو رفته، صدای نفس‌ها، گاهی چند سرفه‌ی خیلی کوتاه و صدای تشویق حضار.

آدام دست‌هایش را از روی پیانو بلند می‌کند، می‌ایستند، تعظیم می‌کند و در میان تشویق‌های حضار از صحنه خارج می‌شود. اما مسئولان دوباره از او می‌خواهند که بیاید و قطعه‌ی دیگری را هم به عنوان حسن ختام بنوازد. خانم کنار دستی می‌گوید:«کاش آهنگ 1990ش را بزنه». این آهنگ آخر به احترام کشورش است. دوباره دست‌ها و موسیقی و لبخند. تمام می‌شود. آدام از سن پایین می‌آید از وسط سالن تا آخر در میان مخاطبان مشتاق به بیرون از سالن می‌رود.

ماراتن اجرا، ماراتن عکس و امضا

سفیر مجارستان، دکتر جورج بوستین، جلوی سالن ایستاده. خوش‌برخورد و خوشحال است. می‌گوید:« آدام یک هنرمند متفاوت است. البته مجارستان پیانیست‌های حرفه‌ای زیادی دارد اما آدام یکی از بهترین‌ها و آینده‌دارترین پیانیست‌های ماست...

«منوچهر شیخ صراف» نی‌نواز است. تحت تاثیر اجرای خوب جورج قرار گرفته و از تکنیک بالا و سرعت حرکات انگشتان آدام تعریف می‌کند. 15 دقیقه‌ای از تمام شدن کنسرت گذشته. از سالن خارج می‌شوم. نیمی از جمعیت هنوز جلوی درب اصلی هستند. آدام، بیرون میان جمعیت است. عکس و امضا و گفت و گو با مخاطبان را دوست دارد این را می‌توانی از لبخندها و ارتباط گرمش با مخاطبان، بفهمی...

دیواری بین موسیقی کلاسیک و پاپ نیست

کنسرت تکنوازی پیانو آدام جورج را هنرسرای خورشید با همکاری سفارت جمهوری مجارستان در تهران تدارک دیده‌اند. اجرا ساعت 8:30 آغاز می‌شود. 7:30 که می‌رسیم، آدام در سالن مشغول تمرین است. با آقای ایزدخواستی، مدیر هنرسرا، صحبت می‌کنم تا زمان استراحت آدام می‌رسد. این چند دقیقه فرصت خوبی است برای یک گفت و گوی کوتاه با یکی از بهترین نوازندگان لیست در دنیا.

...

شما باید کنسرت امشب را ببینید تا منظورم را بفهمید. من با ملودی‌های پاپ شروع می‌کنم. بعد موسیقی کلاسیک می‌نوازم. ولی تفاوتی بینشان نیست. شما فقط موسیقی گوش می‌کنید. موسیقی که از یک نقطه، آغاز و در یک نقطه هم تمام می‌شود. تفاوت و یا دیواری حس نمی‌کنید.

از پیانیست عجوبه‌ی قرن نوزدهم تا ستاره‌ی در حال صعود قرن بیست و یکم

بهانه‌ی دور جدید کنسرت‌های آدام جورج، دویستمین سالگرد تولد فرانس لیست (Ferenc Liszt) است. لیست در مجارستان به دنیا آمد. وقتی پدرش، آدام لیست، نبوغ او را در نواختن پیانو فهمید، پاریس، پایتخت هنری جهان، را برای اقامت فرزندش انتخاب کرد و او به موسیقیدان و پیانیست عجوبه‌ای تبدیل شد. لیست را، ارتباط دهنده‌ی مکتب هنری رومانتیک قدیم و مکتب رومانتیک جدید می‌دانند. میراثی که از لیست باقی مانده 4 هزار قطعه از قطعات پیانو گرفته تا ارکسترهای بزرگ و موسیقی کلیسا است.

...

در بیوگرافی آدام در سایت شخصی‌اش نوشته‌اند:« او با بال‌های موسیقی فراتر از همه‌ی محدودیت‌ها پرواز می‌کند و تنها آرزویش این است که مخاطبانش را هم در این پرواز با خود همراه کند.»

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌