دوشنبه ششم دی ۱۳۹۵ 22:7

 گزارشى از كنسرت لباس‌خوانى در اصفهان؛

حرف‌هاى ويژه لباس‌خوانى به دل مخاطبين موسيقى نشست

يكى از مهم‌ترين كنسرت‌هاى امسال اصفهان، كنسرت گروه لباسخوانى بود. براى اطلاق لقب «يكى از مهم‌ترين‌ها» چند دليل دارم؛ اول نوع كار اين گروه است؛ لباس خوانى! كه به هر حال ايده‌ى متفاوتى دارد. دوم اجراى گروه است؛ اجراى دوساعته‌اى كه خيلى نزديك به پرفورمنس بود در دكورى متفاوت و قابل بحث و سوم حضور چهره‌هاى فرهنگى و هنرى اصفهان كه از آن‌ها در انتهاى كنسرت تقدير شد از جمله احمد اخوت و امرالله احمدجو. ‌ ‌

گروه موسيقى نوژان كنسرت »لباسخوانى« را طى 4 اجرا در روزهاى اول، دوم و سوم اسفندماه به هنرسراى خورشيد بردند؛ اجراهايى كه با استقبال مخاطبين و سالن پر مواجه شدند. به همين بهانه، نگاهى داريم به اين كنسرت. ‌ ‌

 اجراى موسيقايى متنوع با لباس‌ها

پنبه، دوك، رقص دوك، لباسخوانى، چرخ خياطى، ويترين، روسرى خوانى، آستين خوانى، دامن خوانى، پيرهن خوانى، بندرخت، كفن خوانى و زيپ زبان بسته، عناوين 13 قطعه‌اى بود كه براى مخاطبين كنسرت لباسخوانى اجرا شدند. ‌ ‌

لباسخوانى با صداى زيبپ و كمان حلاجى به همراه دكلمه‌اى از سينا فرزادى پور آغاز شد؛ يك شروع متفاوت كه با صداى سازهاى كوبه‌اى و قيچى هم همراه شد براى همه آن‌ها كه نمى‌توانستند باور كنند زيپ و كمان حلاجى و قيچى هم مى‌توانند ساز باشند! ‌

دو قطعه )رقص دوك و چرخ خياطى( از 13 قطعه اين كنسرت بى‌كلام بودند. اين قطعات با كليپ‌هايى همراه شده بودند انگار كه كليپ نقش جايگزينى براى كلام را در اين قطعات به عهده گرفته بودند. ‌ ‌

در لباسخوانى، به سليقه تنوع‌طلبى مخاطبين تا حدود زيادى پاسخ داده شده بود. مخاطبان در ابتدا با دكورى متفاوت رو به رو شدند. بعد در مقابل ابزارهايى كه از دنياى البسه به دنياى موسيقى آمده‌ و ساز شده بودند، قرار گرفتند. كمى كه به دكور و سازهاى عجيب عادت مى‌كردند، كلام كه گاه شوخ طبعانه هم بود، فضا را در دست مى‌گرفت و زياد كه به گوش مى‌رسيد، ناگهان دور، دور موسيقى و تصوير مى‌شد. همه دكور در لحظه اول براى مخاطب نمايان نبود. موسيقى و كلام و سازها كه مخاطب را فرا مى‌گرفتند، نوبت رونمايى از بخش ديگرى از صحنه مى‌شد. مخاطبين كه به نيم‌تنه‌هاى واژگون و قيچى و موسيقى عادت مى‌كردند، نوبت نوازنده جديد مى‌شد كه به روى صحنه بيايد يا نوازنده‌هاى پيشين سازهاى جديد دست مى‌گرفتند. مثلاً نوازنده درامز، پشت سازش، دف را برمى‌داشت و شروع مى‌كرد به نواختن. يا اين كه صحنه تاريك مى‌شد و فقط چرخ خياطى بود كه درامر با دو تكه چوب مى‌نواختش! ‌ ‌

همه اين‌ها باعث شد شب دوم، كه دو اجراى پشت سر هم تدارك ديده شده بود و مخاطبان مجبور بودند بدون آنتراكت، دو ساعت روى صندلى‌هايشان بنشينند، كسى كنسرت را نيمه كاره رها نكند و همه ترجيح بدهند تا آخر، اجرا را دنبال كنند. ‌ ‌در انتهاى شب دوم كنسرت، از دكتر احمد اخوت، حسين مزاجى، محمدعلى مياندار تقدير و لوح لباسخوانى به اين چهره‌هاى فرهنگى و هنرى شهرى اهدا شد. ‌ ‌

 پيراهنى كه سالهاست پيرتر مى‌شود

در نگاه اول، شايد خيلى‌ها فكر كنند، كه در كنسرت «لباسخوانى» قاعدتاً فقط اشعار نو خوانده مى‌شود. اما در بروشور كنسرت به نام «سرايندگان كلام» كه نگاه كنيد، نام‌هاى مختلفى مى‌بينيد؛ از سعدى و اقبال لاهورى و پروين اعتصامى و مولوى گرفته تا على اسدالهى، محسن آزادى، يوسف خوش نظر، مهدى جهاندار، عليرضا بديع، اميرعلى سليمانى، محمد رفيعى، بابك رجبى و سينا فرزادى پور. ‌ ‌برخى از اشعارى كه در اين كنسرت خوانده شدند، عبارتند از: »اى روسرى‌ات ست شده با ناخنت آبى/ چشمان نه دريا شده روشنت آبى/ دريايى و دريايى و دريايى و دريا/ اى دامنت اى دامنت اى دامنت آبى«، »جانى دگرم بخش كه آن جان كه تو دادى/ چندان ز غمت خاك به سر ريخت كه تن شد«، »بر كن قبا و پيرهن تسليم شو اندر كفن/ بيرون شو از باغ و چمن/ ساكن شو اندر خاك و خون«، »و من به هيات پيراهنى براى زنم.../ و سال‌هاست كه در حال پيرتر شدنم/ تمام البسه‌ى پشت شيشه معتقدند/ كه: بس كه بى‌سروپايم، شبيه پيرهنم/ دوست داشتم پيرهن باشم/ و بر تنت زار بزنم، آنقدر كه دستهاى ريخته ات، جوانه بزنند...

... اما نه!/ بهتر است همين كه هستم، باشم/ و تو به من نگاهى بيندازى و بروى/ اين شيشه نمى گذارد/ به تو بيايم...« ‌ ‌

 

ى لباس‌ها به روايت احمد اخوت

»از لباس، جامه، سخن به ميان است. لباس كه به معناى كسوت هم هست. همين طور شرم و آميختگى. مگر نه اين كه در اساطير مى‌خوانيم از زمانى كه آدم و حوا نقاط حساس بدن خود را پوشاندند لباس معناى ستر هم به خود گرفت و در معناى استعارى به كار رفت. بدن بدون لباس، انسان بدون نشانه است.

در لباسخوانى خوانش لباس مورد نظر است و در اين زمينه چه قدر تركيب وجود دارد. خوش لباس، بدلباس، جالباس، هم لباس، لباس توخانه، لباس رسمى، لباس شادى، لباس عزا )جامه سياه.( فاميل‌هاى وابسته‌اش زيادند. باز هم هستند. همچنين تا بخواهيد آرزوهاى برآورده نشده لباسى و لحافى وجود دارد«. ‌ ‌

احمد اخوت در مقدمه بروشور كنسرت لباسخوانى به توصيف رابطه لباس و موسيقى و سبقه اين رابطه در اشعار گذشته پرداخته است.

 او طى اين متن جالب، با اشاره به اشعار و متونى از لبيبى، ديوان البسه محمود نظام قارى، سفر ارميا و كتاب نظام مد از رولان بارت براى مخاطبان لباسخوانى ردپاهاى البسه را در متون شعرا و نويسندگان مختلف نشان داده است. ‌ ‌

اين مترجم و منتقد ادبى صاحب نام اصفهانى، يادداشتش را با مثالى تمام مى‌كند: «كت در داستان ماندگارى از اوكانر با عنوان كت شخصيت مركزى اثر است. لباسى به جا مانده از پسر بچه‌اى فقير و مظلوم كه كشته شده است. به همين صورت است آستين كه يكى از روايت‌هاى مجموعه لباسخوانى به آن اختصاص دارد.

اينجا قنارى، ماهى سرخ سفره هفت سين، كركس و كوسه حضور دارند. هر يك روايت خود را تعريف مى‌كنند.

 قنارى گفت: كركس گفت: كوسه گفت: فقط انسان سخنى نمى‌گويد و تنها اوست كه جامه به تن دارد و آستين‌اش از اشك تر است. مصداق كامل خود شاعر اين شعر. يا پيراهنى با شكوفه‌هاى سرخ در بند شعرى از همين شاعر زنده ياد». ‌ ‌

نویسنده: نفیسه حاجاتی
سه شنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۵ 16:33

پایان رضا یزدانی و غافلگیری‌های محسن چاوشی

دوئل در آئینه آلبوم جدید رضا یزدانی منتشر شد اما کاش نشده بود! من که همه شش سال گذشته هر بار بدو بدو رفته‌ام آلبوم خواننده محبوبم را همان روزهای اول انتشار خریده‌ام و هر کدام را هزار بار گوش داده‌ام این بار مشتاقانه آلبوم جدیدش را پلی می‌کنم.

تراک اول، تراک دوم، به خودم می‌گویم نه! صبر کن. زود قضاوت نکن. حتماً یک تراک خوب بالاخره پیدا می‌کنی. یکی که بخواهی از الان تا یک هفته پشت سر هم پلی‌اش کنی و هی گوش بدی. نبود. تا تراک 16ام رفتم. نبود. آلبوم جدید رضا یزدانی یه «درجا زدن» و «تکرار» تاسف‌بار است و برای ما فن‌های آقای خاص، یک فاجعه!

آلبوم جدید محسن چاوشی را هم دیروز شنیدم. از هر تراک به تراک بعدی غافلگیری است. دهنت باز می‌ماند. باورت نمی‌شود کسی بتواند اشعار مولانا را این قدر شیرین، هوشمندانه و شوخ‌طبعانه اجرا کند! «شیدایی» را بگذارید برای آخر.

چون دلتان نمی‌آید یک بار بشنویدش. روی این تراک می‌مانید و هی ری‌پلی‌اش می‌کنید. عالی است. معرکه! بعد به عنوان یکی مانده به آخر، «دل من» را گوش بدهید. بقیه تراک‌ها هم خوبند. ولی این دو تا را من از دیروز تا حالا دو هزار بار ری‌پلی کرده‌ام و سیر نمی‌شوم. چاوشی هر بار غافلگیرتان می‌کند با آلبوم جدیدش «امیر بی گزند».

+ پرونده نوشته‌هایم درباره موسیقی، مصاحبه با شهرام ناظری (روزنامه اصفهان زیبا)، گفت و گو با محمدرضا لطفی (روزنامه شرق)، گزارش کنسرت آدام جورج در اصفهان (روزنامه شرق)، ورود عکاسان به این کنسرت ممنوع است (خبرآنلاین)

نویسنده: نفیسه حاجاتی
یکشنبه یازدهم اسفند ۱۳۹۲ 22:15

نقش سازهاى غربى در كنسرت لباسخوانى در گفت و گو با نوازندگان درامز، آكاردئون و گيتار بيس
 
 چرخ خياطى مادر باعث شد چرخ خياطى بنوازم

 

موسيقى هميشه در اصفهان حضور داشته؛ گاهى پررنگ‌تر و گاهى كمرنگ‌تر. از موسيقى رود كه در تمام شهر جارى بود بگيريد تا موسيقى‌هايى كه نوازندگان و خوانندگان اصفهان براى مخاطبان موسيقى‌دوست اين شهر، كشور و حتى دنيا توليد كرده و مى‌كنند. ‌ ‌

در سال‌هاى اخير خوشبختانه كنسرت‌هاى مختلفى در سراسر شهر اجرا شده ‌و مى‌شوند. هر چند هنوز تعداد سالن‌هاى متناسب براى اجراى كنسرت كمتر از انگشت شمار است! و تعداد كنسرت‌هايى كه در ماه در شهر اجرا مى‌شوند اصلاً متناسب با جمعيت شهر فرهنگى‌اى مانند اصفهان نيستند. ‌ ‌

از طرفى همين تعداد كم كنسرت‌ها هم بيشتر با حضور نوازندگان سازهاى ايرانى اجرا شده‌اند. به عبارتى آن قدر كه تنبك، دف، تار، سه تار، دوتار، كمانچه و اصولاً سازهاى كوبه‌اى در قالب كنسرت‌هاى موسيقى سنتى ديده‌ايم، سازهاى غربى مثل درامز، آكاردئون و گيتار بيس نديده‌ايم و كمتر درباره‌شان مى‌دانيم.

يكى از كنسرت‌هاى اسفند ماه اصفهان، كنسرت گروه لباسخوانى بود؛ كنسرتى كه از جنبه‌هاى مختلف قابل بحث است از جمله همين تنوع سازهاى غربى، شرقى و حتى سازهايى كه قبل از آن كه كاركرد سازگونه داشته باشند، ابزارهايى بوده‌اند براى خياطى؛ مانند قيچى، كمان حلاجى و چرخ خياطى!

به همين بهانه در اين صفحه با سه نوازنده سه ساز غربى كه هر كدام در 2 تا 13 قطعه از قطعات اجرا شده در اين كنسرت، حضور داشته و به اجرا پرداخته‌اند، صحبت كرده‌ايم. ‌ ‌

‌ ‌

از درامز تا چرخ خياطى

يكى از بخش‌هاى پررنگ، صحنه كنسرت لباسخوانى، قسمت وسط صحنه بود كه به درامر اختصاص داشت. رامتين كج باف در هر كدام از 13 قطعه اين كنسرت به نوازندگى سازهاى درامز، دف و چرخ خياطى پرداخت.

ساز اصلى درامز بود اما به فراخور قطعات اين نوازندگى تغيير مى‌كرد و سازهاى ديگرى هم نواخته مى‌شدند؛ گاهى همانجا پشت درامز و گاهى جداى از آن فضا. و خب به همين دليل هم كج‌باف را مى‌توان پرتحرك‌ترين نوازنده كنسرت لباسخوانى دانست. ‌ ‌

او درباره تجربه اجرا در كنسرت لباسخوانى گفت: »تجربه سختى بود. چون بار مسئوليتى كه در اين كنسرت روى دوشم بود، زياد بود. اين اجرا جزو مشكل ترين كنسرت هايى بود كه تا حالا داشتم. تنوع كارها خيلى زياد بود«.

كج‌باف، موسيقى را با تنبك نزد شهريار بلوچستانى آغاز كرده. سپس دف را انتخاب كرده و حالا 12 سال است كه درامز مى‌زند. او تاكيد مى‌كند كه هميشه سازهاى ضربى برايش جذابيت داشته‌اند براى همين است كه سازهاى ضربى مختلفى را مى‌نوازد و اين نواختن هر آنچه كه مى‌تواند در حيطه سازهاى ضربى بگنجد، از كودكى او و نواختنش روى ميز و صندلى‌هاى مدرسه شروع شده. ‌ ‌

او با اشاره به علاقه‌اش نسبت به سازهاى كوبه‌اى گفت: »خب ريتم هيچ تفاوتى نمى‌كند. مهم اين است كه با ابزارى كه انتخاب مى‌كنيد، جان و روح ريتم نمايان شود. به لحاظ موسيقايى سازها را در كنار هم مى‌گذاريم و صوت‌هاى مختلف را با هم تلفيق مى‌كنيم. تمام تلاشم در اين كار اين بود كه آن چه را بنوازم كه روى اين كار بنشيند«. ‌ رامتين كجباف درباره سختى‌هاى نواختن درامز مخصوصاً در كنسرت لباسخوانى، گفت: »يكى از سخت‌ترين كارها، اين است كه بايد خيلى آرام بزنيد كه صداى زيادى توليد نكند چون در اين كنسرت سازهاى سنتى هم نواخته مى‌شدند كه صداى كمى داشتند و من مجبور بودم تلاش كنم صدا را پايين بياورم و اين به درامر فشار مى‌آورد«. ‌ ‌

نوازنده درامز گروه نوژان، با اشاره به سابقه‌اش در نوازندگى دف و تنبك به سابقه درامز نوازى پدرش اشاره كرد و گفت: »پدرم از نوازندگان درامز بودند و تاثير و كمك ايشان باعث شد به اين سمت بروم.«. ‌ ‌

او آموختن درامز را نزد استاد كيوان شكوه آغاز كرد و تحت نظر بولن تاك باى در تركيه آموزشش را ادامه داد و سابقه نوازندگى در اركستر سمفونيك اصفهان، گروه وندا، سفارت اتريش، آلمان و كنسرواتوار تهران را هم دارد. ‌ ‌

دو قطعه از 13 قطعه اجرا شده در كنسرت گروه لباسخوانى بى كلام بودند. يكى از قطعات با نام »چرخ خياطى« به نوازندگى چرخ خياطى و نمايش كليپى با همين عنوان اختصاص داشت. در اين قطعه، مخاطبان فقط چرخ خياطى و دستان نوازنده را در نمايى تاريك مى‌ديدند.

رامتين كجباف در اين قطعه با استفاده از دو قطعه چوب، چرخ خياطى مى‌نواخت. او درباره نوازندگى‌اش در اين قطعه گفت: »مادرم خياط بود. البته الان در قيد حيات نيستند. ولى در كودكى هميشه لباس‌هاى ما را خودش مى دوخت و من با اين قضيه از كودكى عجين بودم.

 پدرم هم با بابك رجبى از بچگى دوست بود. صداى چرخ خياطى هاى مختلف در كارگاههاى چرخ خياطى يا صداى يك چرخ خياطى تنها كه كار مى كند براى گوشم آشنا بود. مادربزرگم هم با چرخ خياطى و  دستگاه بافت كار مى كرد. همه اينها در ذهن من بودند و چيزى كه در اين قطعه سعى كردم نشان بدهم و حس مى كنم مخاطبانم دوست داشتند به اين تجربيات ساليان كودكى‌ام برمى‌گشت«.

او ادامه داد: »در ابتدا سعى مى‌كنم صداى چرخ خياطى را با چوب‌ها در ذهن مخاطبان تداعى كنم. بيشتر صداى چرخ خياطى دستى به گوش مى‌رسد. بعد وقتى پشت ساز درامز مى نشينم چون ساز مدرن است و سيستم صدابردارى مدرن دارد و چيزهاى جديدى به آن اضافه شده در سالهاى اخير، سعى كردم كه  نوازندگى را بياورم در قالب چرخ خياطى برقى و صداى كارگاه چرخ خياطى را در ذهن مخاطبان تداعى كنم«.

به جز چرخ خياطى، قيچى و كمان حلاجى هم در اين كنسرت به عنوان ساز نواخته مى‌شدند و كاملاً از اين ابزارها به صورت ساز استفاده شده بود اما تفاوت چرخ خياطى با آنها اين بود كه به نظر مى‌رسيد بيشتر كاركرد اجرايى و دكورى دارد.

چرا كه خود چرخ كار نمى‌كرد و با نواختن چوب‌ها روى بدنه‌اش صداى موسيقايى توليد مى‌شد. كجباف درباره اين تفاوت گفت: »مى خواستيم اين كار را بكنيم ولى چون چرخ خياطى قديمى بود كار نمى كرد كه ما از آن بتوانيم صدا بكشيم. پدالش خراب بود و پيدا كردن يك چرخ خياطى سالم ساده نبود. مثلاً همان كمان حلاجى كه در كنسرت ديديد، خيلى بچه ها زحمت كشيدند تا پيدايش كردند. خريدند و آوردند و كمانش را آن قدر اصلاح كردند تا بتوانيم از آن صدابردارى كنيم. خيلى از اين لحاظ مشكل بود«.

او البته تاكيد كرد كه اين اجراى اول بوده و در اجراهاى بعدى بنا دارند از اين ايده‌هاى بيشترى استفاده كنند. او گفت: »حتى اين گفته شد كه ديگر درام وجود نداشته باشد و همين چرخ خياطى را گسترده‌تر كنيم و همه چيز بر اين اساس چيده شود. يا از پدالش بشود استفاده كرد يا بتوانيم چرخ خياطى ماشينى بياوريم و از صداى طبيعى آن استفاده كنيم«. ‌ ‌

نویسنده: نفیسه حاجاتی
چهارشنبه هشتم آبان ۱۳۹۲ 21:13

گفت و گو با شهرام ناظری در اصفهان


روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: چهارشنبه 8 آبان ماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ، صفحه هنر و ادبیات،
شماره 132، نسخهpdf

 

«خیلی وقت است که به اصفهان نیامده بودم. آمدیم چون شهر اصفهان برای من شهر حساسی است. اصفهان شهر هنر است و مردمش هنر شناسند. شهری است که هنر و موسیقی در آن سابقه زیادی دارد. اما هر بار که به اصفهان می‌آیم اتفاقی افتاده. یک بار زاینده رود خشک است، یک بار اتفاق دیگری می‌افتد. من همیشه با خودم فکر می‌کردم که اگر پل خواجو و سی و سه پل را از اصفهان بگیرند، چه طور می‌شود. این بار که به اصفهان می‌آمدم، وقتی با خودم فکر کردم که دو اسطوره موسیقی ملی ایران، استاد حس کسایی و استاد جلیل شهناز نیستند، احساس کردم شبیه همان تصوری است که داشتم. انگار پل خواجو و سی و سه پل را حذف کرده باشند. و خب این خیلی دردناک بود ولی به هر حال جهان باید سیر خودش را داشته باشد. امیدوارم شاگردانشان بتوانند با نگاه دیگری راه آن‌ها را طی کنند. در مجلس امروز هم پسر استاد کسایی، آقا جواد کسایی و خانواده شان حضور دارند. برایشان کف بزنید»

آخر هفته گذشته، اصفهان دو شب میزبان شهرام ناظری و گروه مولوی بود. شوالیه آواز ایران بعد از نزدیک به سه سال، به اصفهان آمد و با وجود سرماخوردگی دو اجرای خوب در سالن مجلل کوثر به مخاطبان هدیه کرد. قطعاتی از آلبوم مولویه، قطعات محبوب «اندک اندک»، «آتش در نیستان»، شعر حلاج شفیعی کدکنی و کردی خوانی بخش‌های مختلف این اجراها بودند.

یک روز بعد از آخرین اجرا، چند دقیقه قبل از حرکت استاد و گروه مولویه به سمت شیراز برای یک شب اجرا در آن شهر، با شهرام ناظری در هتل محل اقامت او گفت و گو کردم.

 

به نظرتان در حال حاضر موسیقی سنتی ایران چه جایگاهی در دنیا دارد؟

جایگاهش را در جهان نمی‌دانم. هنرمندان برجسته‌ای هستند ولی چون برنامه‌ریزی‌های داخل کشور از نظر فرهنگی و خط مشی و اهداف هنری بر مبنای اصول درست نبوده، موسیقی سنتی ما به جایگاهی که باید در جهان داشته باشد، نرسیده. وضعیت داخل هم که خب معلوم است؛ خراب! آواز و شبیه‌خوانی و تفکرهای سطح پایین و ... برعکس خوانندگان نسل قبل که هر کدام شخصیت مستقلی داشتند، این‌ها هر کدام شبیه‌خوان و مقلد شده‌اند. در این 30 سال یک برنامه‌ریزی اصولی نداشتیم و طبیعتاً وضعیت آواز فاجعه‌بار است. روز به روز هم بدتر می‌شود مگر این که در آینده یا در این سیستم جدید کاری انجام شود که بشود جلوی این ویرانی را گرفت.

چه قدر به دولت جدید امیدوار هستید و چه انتظاری دارید؟

خیلی امیدوار هستیم. دولت فرهنگی است. هیچ انتظاری هم نداریم. خودشان می‌دانند. همه، هم آقای جنتی هم معاون فرهنگی‌شان در جریان مشکلات هنر هستند.

اولویت های جهان موسیقی جیست که باید بیشتر به آنها پرداخته شود؟

خیلی چیزها. البته نمی‌شود انتظار داشت با این همه ویرانی آبادانی ببینی. مدتی طول می‌کشد ولی خب شروع کرده‌اند و باید پایه ریزی‌های ریشه‌ای صورت بگیرد. اولویت‌ها هم آموزش اجتماع، جوانان، به وجود آمدن مراکز فرهنگی درست و اصول آموزشی صحیح هستند.

 

چه مشکلاتی می‌بینید؟ اساسی‌ترین مشکلات و اولویت‌هایی که باید رسیدگی کنند، چیست؟

فضایی که وجود دارد، فضایی مناسب هنر و موسیقی نیست. فضای سطح پایینی است. هنرمند خوب مجبور است به صدا و سیما نرود. صدا و سیما خانه من بود ولی 33 سال است نرفته‌ام. 33 سال یعنی یک عمر. می‌دانید در این مدت من چه قدر باخته‌ام و چه قدر اجتماع محروم مانده از شاید خیلی چیزها؟! حالا من  یا افرادی شبیه من. ما می‌توانستیم هفته‌ای دو بار بیاییم در تلویزیون، صحبت کنیم، آموزش بدهیم. برنامه اجرا کنیم.

چرا این کار را انجام نمی‌دهید؟

دوست نداریم. کلاسش پایین است. ما قبولش نداریم. محیطی را درست نکرده‌اند که هنرمند واقعی احساس راحتی کند. یک محیطی شده که چیزهای دیگری در آن حکمفرماست.

چه قدر آموزش در زمینه موسیقی مهم است؟

آموزش مهم است ولی وسایل ارتباط جمعی، صدا و سیما شرایطی را درست کرده که هرج و مرجی به وجود آورده. هر کس دلش می‌خواهد می‌آید می‌خواند. فقط کافی است کارهایی که مد نظر آنهاست را انجام بدهد. نه این که اصول هنری را بداند یا تخصص داشته باشد. این یکی از معضلات است.

وضعیت ارائه مجوز برای انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت را چه طور می‌بینید؟

الان بهتر شده. قبلاً بد بود. در دوره قبل من کار «سفر عسرت»م، چهار سال توقیف بود. چرا؟! چون مفهومش اجتماعی بود. یا شاهنامه یک مقدار گیر کرده بود. همین داستان کاوه آهنگر و درفش کاویانی.

کنسرت‌های شما را معمولاً می‌گویند تنها یا با آدم‌های معمولی نباید رفت. باید با کسی که دوستش داری، بروی و این سرخوشی را مزه‌مزه کنی. می‌خواهم بپرسم نگاه شما به مفهوم عشق چیست؟

عشق از هر زبان نامکرر است. هر کسی تعریف خودش را دارد و اصولاً جهان آفرینش بدون عشق بی معناست.

شما در اصفهان خیلی کم کنسرت گذاشتید. و حالا بعد از نزدیک به 3 سال این کنسرت را داشتید. چه شد که این کنسرت برگزار شد؟

من هم آمادگی‌اش را نداشتم. سرما خورده بودم و از دوستان هم خواستم که کنسرت را به بعد از این دوم ماه موکول کنند ولی همت دوستان باعث شد این کار انجام شود. خودم هم تصور نمی‌کردم با این راحتی یه برنامه درست در اصفهان بگذارم. باعث خوشحالی است.

در این کنسرت، شب اول مخاطبان توانستند کردی خوانی شما را بشنوند ولی شب دوم نه.  چگونه قطعات را برای اجراها انتخاب می‌کنید؟

خیلی چیزها هست. نمی‌شود گفت. برای یک هنرمند هر فصل در یک فضایی است که خودش می‌داند که برای آن سال، آن روز، آن جا، آن وضعیت اجتماعی چه کار باید بکند.

در یکی از مصاحبه‌هایتان گفته بودید که دوست دارید یک کاری برای دهخدا و ملک الشعرای بهار انجام بدهید ولی تا به حال نشده. آیا در کنار «اجرای حماسی اشعار فردوسی» که به عنوان برنامه آتی ذکر کرده‌اید، کاری برای دهخدا و ملک‌الشعرای بهار هم در دست دارید؟

بله. والا من خیلی چیزها دلم می‌خواهد ولی خب نمی‌شود. همان کارهای عادی‌مان هم تا به حال گیر کرده و به زور انجام داده‌ایم!


نویسنده: نفیسه حاجاتی
سه شنبه هفتم آبان ۱۳۹۲ 20:10

گزارش کنسرت کلاسیک اروپا در اصفهان


روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: چهارشنبه 1 آبان ماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ، صفحه هنر و ادبیات، شماره 131

کنسرت کلاسیک آلمان در هنرسرای خورشید برگزار شد

نوازندگان آلمانی و اصفهانی مخاطبان را غافلگیر کردند

برای حافظ؛ از زادگاه گوته تا اصفهان

 

«اجازه بدهید! فعلاً هیچ صحبتی درباره جزئیات برنامه نکنم. این یک سورپرایز است». این جمله‌ای بود که کلاوس گالاس، عصر یکشنبه 28 مهرماه، در انتهای سالن هنرسرای خورشید، گفت؛ درحالی که ایستاده بودیم و تمرین کردن سه نوازنده آلمانی‌اش را تماشا می‌کردیم و خب باید بگویم کنسرت مشترک ایران و آلمان به مناسبت روز بزرگداشت حافظ، واقعا هم یک سورپرایز بود.

 

نوازنده‌های آلمانی و ایرانی «وطنم» را اجرا کردند

کنسرت کلاسیک آلمان به سرپرستی کلاوس گالاس، یکی از برنامه‌های موسیقایی بین‌المللی هنرسرای خورشید بود که یکشنبه شب به مناسبت بزرگداشت روز حافظ برگزار شد. این برنامه با حمایت شهرداری اصفهان، وزارت امور خارجه در برلین و سفارت آلمان در ایران با شعار گفت و گوی بین فرهنگ‌ها یک شب در هنرسرای خورشید برگزار شد.

این رویداد با دو سخنرانی حبیب الله تحویلپور، معاون فرهنگی اجتماعی شهردار اصفهان و کلاوس گالاس، سرپرست گروه شروع شد؛ صحبت‌هایی پیرامون چرایی برگزاری برنامه، فصل مشترک‌های فرهنگی ایران و آلمان و موسیقی.

بعد از آن، دونوازی و تک‌نوازی‌های دو نوازنده برنده جایزه از فستیوال موسیقی ECO  آغاز شد. ربه‌کا هارتمن ویولونیست آلمانی برنده جایزه اکو و یولین ریم پیانیست آلمانی برنده جایزه اکو در این قسمت به هم‌نوازی و سپس تک‌نوازی پرداختند. بعد از آن، یوزف کوینه، برنده جایزه اکو هم به آن‌ها پیوست و قطعاتی از موسیقی‌های کلاسیک اروپا را نواختند؛ قطعاتی از شوپن، موتزارت، بتهون و نامداران موسیقی کلاسیک اروپا. اما سورپرایز، قسمت پایانی کنسرت بود که بعد از یک استراحت 10 دقیقه‌ای آغاز شد، مخاطبان توانستند قطعه وطنم را با صدای دف، گیتار، ویولن و پیانوی نوازندگان آلمانی-ایرانی بشوند. برنامه‌ای که خیلی سریع تدارک دیده شده بود و دو گروه روز قبل، برای این هم‌نوازی آماده شده بودند تا سرود میهنی ایران را به پاسداشت شاعر پارسی، حافظ، کسی که گوته شاعر بزرگ آلمانی او را می‌ستود، برای مخاطبان ایرانی و آلمانی اجرا کنند.

 

هر روز یک شعر از جافظ می‌خوانم

داستان این کنسرت به سال 2009 و یک نام برمی‌گردد؛ کلاوس گالاس، سرپرست گروه که او را بیشتر به عنوان باستان شناس و معمار در دنیا می‌شناسند، در سال 2009 جرقه یک فستیوال به نام «دیوان شرقی- غربی وایمار» را زد. فستیوالی برای بزرگداشت حافظ یه مناسبت 12 اکتبر، 20 مهر، زادروز این شاعر پارسی.

گالاس در این باره گفت: «فستیوال دیوان شرغی-غربی از سال 2008 در تلاش برای گفت و گوی مستمر با مردم ایران است. در سال 2009 ما موفق به برقراری پیمان دوستی بین دو شهر شیراز و وایمار شدیم. شبیه پیمان دوستی که شما در اصفهان با فرایبورگ داریم. در همان سال وزیر امور خارجه وقت، آقای اشتاین مایر مدیریت افتخرای جشنواره ایران 2009 را پذیرفتند. من در سال 2010 موفق شدم روز حافظ را که هر سال 12 اکتبر در ایران برگزار می‌شود، در لیست یونسکو و در چهارچوب سال نزدیکی فرهنگ‌ها به یکدیگر ثبت کنم».

گالاس به ادبیات پارسی علاقه خاصی دارد. می‌گوید روزش را با شعری از حافظ آغاز می‌کند و به این دلیل ابزار موسیقی را برای نزدیکی دو فرهنگ به هم انتخاب کرده که موسیقی زبان جهانی است و مرزی نمی‌شناسد. او تاکید می‌کند که نام فستیوال را هم به خاطر علاقه شاعر بزرگ آلمان به حافظ انتخاب کرده. چرا که گوته در کتاب «دیوان شرقی غربی» از حافظ که 400 سال پیش از او می‌زیسته قدردانی و تاکید کرده که باید به مردم آلمان برای شناخت فرهنگ‌های دیگر کمک کرد. چیزی که هنوز هم صادق است مخصوصاً در دنیای رسانه‌ای کنونی که باعث شده تصورات آلمانی‌ها در مورد ایران و شرق بسیار نادرست باشد.


شرق حافظ برای گوته رویا بود

کلوس گالاس که با یک گروه جهانگرد، نوازندگان و روزنامه‌نگاری از پرتیراژترین روزنامه اروپا به ایران سفر کرده درباره هدف از برگزاری این برنامه گفت: «این جشنواره فرصت بزرگی برای ایحاد تفاهم فرهنگی میان آلمان و ایران در اختیار می‌گذارد. هدف بزرگ ما کشف و روشنگری پیرامون هراس ها، پیش داوری ها جهالت ها و سو برداشت‌هایی است که در هر دو سو وجود دارند. برای رسیدن به نزدیکی و تفاهم میان انسان‌های فرهنگ‌های گوناگون می‌بایست این کار انجام شود. این جشنواره باید به از میان برداشتن هراس از تماس میان مردم ایران و آلمان کمک کند».

از سال 2009 تا به حال هر سال جشنواره دیوال غربی-شرقی در زادگاه گوته، شهر وایمار، برگزار می‌شد و خوانندگانی از ایران (از جمله سالار عقیلی) هم در این شهر کنسرت برگزار می‌کردند و گروه آلمانی هم در شیراز به اجرای برنامه می‌پرداختند تا این که امسال تصمیم گرفتند شهرهای دیگر ایران را هم درگیر کنند. و حالا امسال برای گروه نوازندگان آلمانی یک اجرا در تهران، یک اجرا و مسترکلاس در اصفهان، یک اجرا در یزد و اجراها و برنامه‌های فرهنگی در شیراز خواهند داشت و سفر دو هفته‌ای‌شان در چهار شهر ایران خلاصه می‌شود.

گالاس از شرق با شور صحبت می‌کند. او معتقد است: «شرق از طریق اشعار زیبا برای گوته و هم دوره‌ای‌های او به رویا تبدیل شده بود. کشش و فریبندگی شرق از فرهنگ غنی شرق سرچشمه گرفته بود؛ فرهنگی که آلمانی‌ها ریشه های فرهنگی خودشان را نشات گرفته از آن می‌دیدند. فرهنگی سرسار از شادابی چیزی که برای آلمان قرن 19ام فقط در رویا قابل تصور بود».

نویسنده: نفیسه حاجاتی
یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۱ 1:0

گزارش-کنسرت گروه کهن

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: یکشنبه ۲۷ اسفندماه۱۳۹۱
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۷۷۶، صفحه هنر و ادبیات، صفحه ۸، شماره ۱۰۳، pdfمطلب

در حاشیه کنسرت موسیقی گروه کهن در سالن رودکی ملک‌شهر

از ابوعطا به شور، از شور به نوا

 

اصفهان این هفته میزبان کنسرت موسیقی اصیل ایرانی بود که گروه کهن طی دو شب 22 و 23 اسفندماه در سالن رودکی ملک‌شهر اجرا کردند. 

نوای سازهای دف، تنبک، دوتار شرق و شمال خراسان، دوتار ترکمن و نی همراه با صدای خوب پارسا حسن دخت، میهمانی موسیقایی پایان سال گروه کهن را تشکیل می‌دادند. میهمان ویژه شب اول کنسرت هم استاد شاهزدی بود.

کامیار فانیان، سپرست گروه کهن، در نشست مطبوعاتی پیش از کنسرت، از مخاطبان جدی موسیقی دعوت کرد به بازی ادواری و گردش ملودی‌ها در هر تصنیف دقت کنند و توضیح داد: «برای یکی از تصانیف، شعر معروف شهریار (آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟) انتخاب شده. این تصنیف در قالب 5تایی تولید شده که می‌توانم بگویم در موسیقی ایرانی این مدل تصنیف سابقه نداشته است. حرکت ملودیک از شور سُل شروع و به شور «ر» ختم می‌شود»...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۱ 0:15

مجله موسیقی ملودی
زمان انتشار: مجله موسیقی ملودی، دوشنبه ۲۱ اسفندماه۱۳۹۱

کنسرت گروه موسیقی کهن در اصفهان برگزار می‌شود

اصفهان این هفته میزبان کنسرت موسیقی اصیل ایرانی است که گروه کهن طی دو شب 22 و 23 اسفندماه در سالن رودکی ملک‌شهر اجرا خواهند کرد. 

کامیار فانیان، سرپرست گروه کهن، درباره این کنسرت که سه شنبه و چهارشنبه این هفته برگزار خواهد شد، گفت: «نوازندگی دو تار شرق خراسان و دو تار ترکمن، دو نوازی تنبور و دف و اجرای گروهی موسیقی ایرانی از جمله بخش‌های مختلف این اجراها خواهند بود».

این پژوهشگر، نوازنده و آهنگساز موسیقی نواحی ایران، از مخاطبان جدی موسیقی دعوت کرد به بازی ادواری و گردش ملودی‌ها در هر تصنیف دقت کنند و توضیح داد: «برای یکی از تصانیف، شعر معروف شهریار (آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟) انتخاب شده. این تصنیف در قالب 5تایی تولید شده که می‌توانم بگویم در موسیقی ایرانی این مدل تصنیف سابقه نداشته است. حرکت ملودیک از شور سُل شروع و به شور «ر» ختم می‌شود. مقام گردانی برای این تصنیف انجام می‌شود. از شور شروع می‌شود بعد برمی‌گردد به اصفهان؛ بدون این که این حرکت گوش مخاطب را اذیت کند».

کامیار فانیان درباره تفاوت بخش‌های مختلف اجرا در دو شب کنسرت گفت: «اگر کسی علاقمند به شنیدن حالت‌های لطیف‌تر است و دوست دارد آرامشی از کنسرت بگیرد، می‌تواند شب اول اجرا را انتخاب کند و اگر کسی می خواهد کمی تخصصی‌تر با موسیقی برخورد کند، شب دوم که نوا برگزار خواهد شد، برای او انتخاب بهتری است».

به گفته فانیان، در شب دوم مخاطبان می‌توانند روند گردشی فواصل در دستگاه نوا را بشنوند. به این صورت که از ابوعطا شروع می‌شود. به دستگاه نوا می‌رسد. بعد به شور می‌رود. در شور دیگری می‌ایستند و برمی‌گردد در نوا. او از این نواگردانی به عنوان «مسیر تازه‌ای که قبلاً اتفاق نیافتاده، یاد می‌کند».

گردش فواصل در دستگاه نوا، تصنیف «جویم تو را هر دم خانه به خانه» که عباس کیقبادی در سه عروض شعری آن را سروده و در قالب 8 تایی اجرا خواهد شد، شعر عاشقانه سعدی به فرم تصانیف عارف و شیدا، تصنیف «شبی یاد دارم که چشمم نخفت» با ریتم 5تایی که از موسیقی شرق خراسان با فواصل شور گرفته، ویرایش و تبدیل شده به موسیقی ایرانی و با رنگ و بویی دیگر در آواز بیات اصفهان اجرا خواهد شد، همه از جمله بخش‌های مختلف آخرین کنسرت گروه کهن در سال 91 هستند.

همچنین به گفته سرپرست گروه کهن، شعر موج دکتر شفیعی کدکنی، با ایقاء 8تایی اجرا خواهد شد و بعد تصنیف 9تایی با ریتم ادواری و شعری از امیر عاملی خوانده می‌شود با این بیت آغازی: «مست و ملنگ می‌روی جان من اینچنین نرو».

کامیار فانیان درباره پارسا حسن دخت، خواننده گروه کهن گفت: «او دوره‌های آوازی استاد شجریان را طی کرده و از 4سال پیش تا به حال شاگرد آقای شاهزیدی است. و کسانی که خوانندگی او را قبلاً شنیده‌اند این بار تفاوت آوازی او را بیشتر درک خواهند کرد. آواز او بیشتر رنگ و بوی مکتب اصفهان را پیدا کرده در عین حال که بار لهجه ندارد».

شناخت ادوار، خوش صدا نوازی، دانستن دشیفت کردن نت و داشتن بار علمی نوازندگی از جمله خوصوصیاتی است که فانیان برای جاوید ابراهیم‌پور، نوازنده نی گروه کهن، ذکر کرد.

نبیل یوسف شریداوی نوازنده دف و دمام و سجاد منصوری نوازنده ادوات کوبه‌ای هم دو نوازنده دیگر گروه کهن هستند که در کنسرت اخیر محمدرضا لطفی در اصفهان نیز او را روی صحنه همراهی کردند.

همچنین مخاطبان موسیقی می‌توانند نوازندگی کامیار فانیان، پژوهشگر، نوازنده و آهنگساز را با سازهای سه تار، دو تار ترکمن، دو تار شمال خراسان، دوتار شرق خراسان و تنبور منطقه گوران به همراه گروه کهن ببینند.

گروه موسیقی کهن از سل 81 با نام «شهر آشوب» و به سرپرستی کامیار فانیان تاسیس شد. در سال 86 به «کهن» تغییر نام داد و تا به حال در شهرهای مختلف ایران از جمله گنبد، اصفهان و تهران به اجرای برنامه پرداخته است.

نویسنده: نفیسه حاجاتی
پنجشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۱ 12:54

گفـت و گو با سیاوش اشرفی، تنبور نواز

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: یکشنبه ۱۲ شهریورماه ۱۳۹۱
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۶۱۸، صفحه هنر و ادبیات، صفحه ۸، شماره ۵۹،pdfمطلب

گفت و گوی اختصاصی اصفهان زیبا با تنبور نوازی از کردستان

موسیقی برای بعضی‌ها شده بازار


یک ساعت هنوز مانده به اجرا. «عمو سیاوش» میان تاریک روشنای صحنه، می‌نشیند به تنبورنوازی‌. صدا اما راضی‌اش نمی‌کند. تنبور را می‌دهد دست شاگرد قدیمی‌اش (که حالا استاد تنبورنوازی است و سازی ساخته به نام تن‌تار.) که او بزند و عمو سیاوش، صدا را از انتهای سالن بشنود. راضی کننده نیست. هنوز صدا، «خشک» است.

سیستم صوتی خیلی اتفاقی و ناگهانی سرناسازگاری گذاشته و تنبورنواز صحنه را نگران صدای سازی کرده که مخاطبان خواهند شنید. به هر حال باید آغاز کرد. سیستم صوتی هم کم‌کم دارد سازگار می‌شود. جمعیت آرام آرام وارد سالن می‌شوند تا تنبورنوازی میهمانی از خطه لرستان را ببینند.

اصفهان، یک شب تابستانی میهمان تنبور نوازی سیاوش اشرفی بود و ما یک روز بعد از این اجرا، پای صحبت‌های تنبورنوازی از کنگاور نشستیم تا با او از تنبور، از موسیقی، از زندگی عجیب شده‌اش با موسیقی و تنبور صحبت کنیم...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۱ 3:10

روزنامه شرق
زمان انتشار: سه‌شنبه ۳ مردادماه ۱۳۹۱
آدرس: روزنامه شرق، لینک مطلب، صفحه موسیقی، نسخه پی‌دی‌اف مطلب، تگ: شرق

 

محمدرضا لطفی-روزنامه شرق

گفت و گو با محمدرضا لطفی
شبی که گریستم

نفیسه حاجاتی

 

چهاردهم و پانزدهم تيرماه امسال، اصفهان ميزبان كنسرت بداهه‌نوازي تار و سه‌تار «محمدرضا لطفي» بود. كمتر از 12ساعت بعد از آخرين شب كنسرت، فرصتي دست داد تا در دفتر كاميار فانيان، نوازنده و محقق موسيقي تركمن و موسيقي شرق و شمال خراسان، گفت‌وگويي با محمدرضا لطفي داشته باشيم...

 گفت‌وگو در حالي انجام شد كه به مرور دوستداران لطفي، نوازندگان و هنرمندان اصفهان به جمع ما پيوستند و منتظر ماندند تا با اين نوازنده سرشناس تار و سه‌تار ديدار و صحبت كنند.

 ...

 طرحي دادم كه متاسفانه از طرف شوراي شهر و شهرداري گرگان حمايت نشد. زمان «چاووش» هم اين طرح را داشتم. گفتم...

اعتقاد دارم كه مردم در كوتاه‌مدت مي‌توانند اشتباه كنند ولي در بلندمدت حتما خودشان را تصحيح مي‌كنند. مردم ممكن است با يك هيجان...

ببينيد، مخاطب اگر شناخت موسيقايي داشته باشد، وقتي وارد سالن مي‌شود، با خودش انرژي خاصي مي‌آورد. مخاطبي كه شناخت نداشته باشد...

اينها همه تنش و اضطراب ايجاد مي‌كند. هميشه در كنسرت‌ها، شب اول معمولا من خيلي راحت نيستم. اما شب دوم ديگر همه چيز مرتب است. در آن كنسرت، يكي اين علتش بود و يكي هم خود چاووشي‌ها بودند كه...

‌حتي نوازندگان‌تان هم مثل اينكه شوكه شده بودند! نوازنده‌ها منتظر بودند آخر سر،...

مي‌دانيد هندي‌ها قبل از كنسرت بداهه‌نوازي چه كار مي‌كنند؟... 

 مخصوصا اين كار را مي‌كنم. در كنسرت سوييس، كنسرت كه تمام شد، بيش از يك و نيم دقيقه مردم من را نگاه مي‌كردند. بعد شروع كردند به دست زدن...

اینجا انتظار دارند هر كنسرت يا نمايشگاهي كه گذاشته مي‌شود، يك تحول در تاريخ هنر كشور به وجود بياورد. اصلا امكان‌پذير نيست. پيكاسو هر روز در هنر تحول ايجاد مي‌كرده؟...  

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
چهارشنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۱ 17:29

گزارشی از کنسرت محمدرضا لطفی

سایت خبرآنلاین
زمان انتشار: ۱۸تیرماه ۱۳۹۱
تگ:خبرآنلاین| آدرس اینترنتی مطلب در سایت خبرآنلاین: (
+)

 

                    گزارشی از کنسرت بداهه نوازی تار و سه تار محمدرضا لطفی دراصفهان

                             ورود عکاسان به این کنسرت‌ها ممنوع است + عکس

            محمدرضا لطفی-اصفهان-کنسرت

 
موسیقی - کنسرت بداهه‌نوازی تار و سه‌تار محمدرضا لطفی یکی از مهمترین رویدادهای موسیقایی اصفهان در بهار و تابستان امسال بود.

نفیسه حاجاتی: محمدرضا لطفی یکی از رسانه‌ای‌ترین چهره‌های موسیقی کشور است. رسانه‌ها را دنبال می‌کند و بسیار حساس است. در کنسرت‌هایش فقط عکاس گروه برگزار کننده می‌تواند عکاسی کند بنابراین روزنامه‌نگارها می‌توانند روی بلیت کنسرت برای اصحاب رسانه، حساب کنند اما عکاسان، نه!...

از مسئول برگزاری کنسرت در اصفهان، خواهش کرده‌ام که اجازه بدهد همانجا روی صندلی، چند عکس و ویدئو بگیرم و او هم گفته اگر از جایم بلند نمی‌شوم و صدای شاتر هم بلند نیست، اجازه دارم. مشغول ویدئو گرفتنم که صدایی آرام کنار گوشم می‌گوید، لطفا فیلم نگیرید و بعد خانمی از بستگان نزدیک استاد که دو صندلی آن طرف‌تر نشسته می‌آید روی صندلی کناری می‌نشیند و می‌گوید: «لطفاً عکس نگیرید. خواهش می‌کنم. فقط عکاس کنسرت اجازه عکس گرفتن داره

...

روز بعد از کنسرت که به تلاش کامیار فانیان، محقق موسیقی شرق و شمال خراسان، شاگرد لطفی و مسئول برگزاری کنسرت در اصفهان می‌توانم با استاد صحبت کنم، از تفاوت شب اول و شب دوم می‌پرسم. می‌گوید: «همیشه در شب اول کنسرت آدم با تنش‌هایی رو‌به روست و خب این مسئله در بداهه نوازی خیلی تاثیر دارد. در مورد کنسرت‌های من، همیشه شب دوم بهتر است.» می‌گویم: «اما در مورد کنسرت اصفهان، انگار این مسئله متفاوت است؟!». استاد اما تاکید می‌کند که خودش شب دوم را بیشتر دوست داشته و تفاوت‌هایی در سه‌تار نوازی‌اش بوده که در کنسرت‌های قبلی سابقه نداشته‌اند. بعد با لبخند اضافه می‌کند که غافلگیری مخاطبان را دوست دارد و مثال می‌زند که در کنسرت سوییس 5 دقیقه بعد از پایان اجرا هنوز هیچ صدایی از سالن در نمی‌آمده و بعد تازه مخاطبان متوجه پایان اجرا شده‌اند و شروع کرده‌اند به تشویق کردن.

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌