گزارشى از كنسرت لباسخوانى در اصفهان؛
حرفهاى ويژه لباسخوانى به دل مخاطبين موسيقى نشست
يكى از مهمترين كنسرتهاى امسال اصفهان، كنسرت گروه لباسخوانى بود. براى اطلاق لقب «يكى از مهمترينها» چند دليل دارم؛ اول نوع كار اين گروه است؛ لباس خوانى! كه به هر حال ايدهى متفاوتى دارد. دوم اجراى گروه است؛ اجراى دوساعتهاى كه خيلى نزديك به پرفورمنس بود در دكورى متفاوت و قابل بحث و سوم حضور چهرههاى فرهنگى و هنرى اصفهان كه از آنها در انتهاى كنسرت تقدير شد از جمله احمد اخوت و امرالله احمدجو.

گروه موسيقى نوژان كنسرت »لباسخوانى« را طى 4 اجرا در روزهاى اول، دوم و سوم اسفندماه به هنرسراى خورشيد بردند؛ اجراهايى كه با استقبال مخاطبين و سالن پر مواجه شدند. به همين بهانه، نگاهى داريم به اين كنسرت.
اجراى موسيقايى متنوع با لباسها
پنبه، دوك، رقص دوك، لباسخوانى، چرخ خياطى، ويترين، روسرى خوانى، آستين خوانى، دامن خوانى، پيرهن خوانى، بندرخت، كفن خوانى و زيپ زبان بسته، عناوين 13 قطعهاى بود كه براى مخاطبين كنسرت لباسخوانى اجرا شدند.
لباسخوانى با صداى زيبپ و كمان حلاجى به همراه دكلمهاى از سينا فرزادى پور آغاز شد؛ يك شروع متفاوت كه با صداى سازهاى كوبهاى و قيچى هم همراه شد براى همه آنها كه نمىتوانستند باور كنند زيپ و كمان حلاجى و قيچى هم مىتوانند ساز باشند!
دو قطعه )رقص دوك و چرخ خياطى( از 13 قطعه اين كنسرت بىكلام بودند. اين قطعات با كليپهايى همراه شده بودند انگار كه كليپ نقش جايگزينى براى كلام را در اين قطعات به عهده گرفته بودند.
در لباسخوانى، به سليقه تنوعطلبى مخاطبين تا حدود زيادى پاسخ داده شده بود. مخاطبان در ابتدا با دكورى متفاوت رو به رو شدند. بعد در مقابل ابزارهايى كه از دنياى البسه به دنياى موسيقى آمده و ساز شده بودند، قرار گرفتند. كمى كه به دكور و سازهاى عجيب عادت مىكردند، كلام كه گاه شوخ طبعانه هم بود، فضا را در دست مىگرفت و زياد كه به گوش مىرسيد، ناگهان دور، دور موسيقى و تصوير مىشد. همه دكور در لحظه اول براى مخاطب نمايان نبود. موسيقى و كلام و سازها كه مخاطب را فرا مىگرفتند، نوبت رونمايى از بخش ديگرى از صحنه مىشد. مخاطبين كه به نيمتنههاى واژگون و قيچى و موسيقى عادت مىكردند، نوبت نوازنده جديد مىشد كه به روى صحنه بيايد يا نوازندههاى پيشين سازهاى جديد دست مىگرفتند. مثلاً نوازنده درامز، پشت سازش، دف را برمىداشت و شروع مىكرد به نواختن. يا اين كه صحنه تاريك مىشد و فقط چرخ خياطى بود كه درامر با دو تكه چوب مىنواختش!
همه اينها باعث شد شب دوم، كه دو اجراى پشت سر هم تدارك ديده شده بود و مخاطبان مجبور بودند بدون آنتراكت، دو ساعت روى صندلىهايشان بنشينند، كسى كنسرت را نيمه كاره رها نكند و همه ترجيح بدهند تا آخر، اجرا را دنبال كنند. در انتهاى شب دوم كنسرت، از دكتر احمد اخوت، حسين مزاجى، محمدعلى مياندار تقدير و لوح لباسخوانى به اين چهرههاى فرهنگى و هنرى شهرى اهدا شد.
پيراهنى كه سالهاست پيرتر مىشود
در نگاه اول، شايد خيلىها فكر كنند، كه در كنسرت «لباسخوانى» قاعدتاً فقط اشعار نو خوانده مىشود. اما در بروشور كنسرت به نام «سرايندگان كلام» كه نگاه كنيد، نامهاى مختلفى مىبينيد؛ از سعدى و اقبال لاهورى و پروين اعتصامى و مولوى گرفته تا على اسدالهى، محسن آزادى، يوسف خوش نظر، مهدى جهاندار، عليرضا بديع، اميرعلى سليمانى، محمد رفيعى، بابك رجبى و سينا فرزادى پور. برخى از اشعارى كه در اين كنسرت خوانده شدند، عبارتند از: »اى روسرىات ست شده با ناخنت آبى/ چشمان نه دريا شده روشنت آبى/ دريايى و دريايى و دريايى و دريا/ اى دامنت اى دامنت اى دامنت آبى«، »جانى دگرم بخش كه آن جان كه تو دادى/ چندان ز غمت خاك به سر ريخت كه تن شد«، »بر كن قبا و پيرهن تسليم شو اندر كفن/ بيرون شو از باغ و چمن/ ساكن شو اندر خاك و خون«، »و من به هيات پيراهنى براى زنم.../ و سالهاست كه در حال پيرتر شدنم/ تمام البسهى پشت شيشه معتقدند/ كه: بس كه بىسروپايم، شبيه پيرهنم/ دوست داشتم پيرهن باشم/ و بر تنت زار بزنم، آنقدر كه دستهاى ريخته ات، جوانه بزنند...
... اما نه!/ بهتر است همين كه هستم، باشم/ و تو به من نگاهى بيندازى و بروى/ اين شيشه نمى گذارد/ به تو بيايم...«
ى لباسها به روايت احمد اخوت
»از لباس، جامه، سخن به ميان است. لباس كه به معناى كسوت هم هست. همين طور شرم و آميختگى. مگر نه اين كه در اساطير مىخوانيم از زمانى كه آدم و حوا نقاط حساس بدن خود را پوشاندند لباس معناى ستر هم به خود گرفت و در معناى استعارى به كار رفت. بدن بدون لباس، انسان بدون نشانه است.
در لباسخوانى خوانش لباس مورد نظر است و در اين زمينه چه قدر تركيب وجود دارد. خوش لباس، بدلباس، جالباس، هم لباس، لباس توخانه، لباس رسمى، لباس شادى، لباس عزا )جامه سياه.( فاميلهاى وابستهاش زيادند. باز هم هستند. همچنين تا بخواهيد آرزوهاى برآورده نشده لباسى و لحافى وجود دارد«.
احمد اخوت در مقدمه بروشور كنسرت لباسخوانى به توصيف رابطه لباس و موسيقى و سبقه اين رابطه در اشعار گذشته پرداخته است.
او طى اين متن جالب، با اشاره به اشعار و متونى از لبيبى، ديوان البسه محمود نظام قارى، سفر ارميا و كتاب نظام مد از رولان بارت براى مخاطبان لباسخوانى ردپاهاى البسه را در متون شعرا و نويسندگان مختلف نشان داده است.
اين مترجم و منتقد ادبى صاحب نام اصفهانى، يادداشتش را با مثالى تمام مىكند: «كت در داستان ماندگارى از اوكانر با عنوان كت شخصيت مركزى اثر است. لباسى به جا مانده از پسر بچهاى فقير و مظلوم كه كشته شده است. به همين صورت است آستين كه يكى از روايتهاى مجموعه لباسخوانى به آن اختصاص دارد.
اينجا قنارى، ماهى سرخ سفره هفت سين، كركس و كوسه حضور دارند. هر يك روايت خود را تعريف مىكنند.
قنارى گفت: كركس گفت: كوسه گفت: فقط انسان سخنى نمىگويد و تنها اوست كه جامه به تن دارد و آستيناش از اشك تر است. مصداق كامل خود شاعر اين شعر. يا پيراهنى با شكوفههاى سرخ در بند شعرى از همين شاعر زنده ياد».
آلبوم جدید محسن چاوشی را هم دیروز شنیدم. از هر تراک به تراک بعدی غافلگیری است. دهنت باز میماند. باورت نمیشود کسی بتواند اشعار مولانا را این قدر شیرین، هوشمندانه و شوخطبعانه اجرا کند! «شیدایی» را بگذارید برای آخر.



