مصاحبه با برگزیده چهاردهمین جشنواره مطبوعات و خبرگزاری‌ها
روزنامه‌نگاران وبلاگنویس، روزنامه‌نگاران بهتری هستند. شاید!
ویژه‌نامه سومین جشنواره مطبوعات استان اصفهان-ضمیمه فرهنگ‌نامه- پاتوق کاغذی
  سوم اردیبهشت‌ماه 1387

«سها صراف» لیسانس ادبیات از دانشگاه اصفهان و کارشناسی ارشد ارتباطات از دانشگاه علامه‌طباطبایی دارد. در چهاردهمین جشنواره مطبوعات و خبرگزاری‌ها دربخش زن و خانواده، رتبه سوم را کسب کرده‌است و اکنون استاد حقوق ارتباط جمعی و تکنولوژی‌های نوین ارتباطی در دانشگاه جامع علمی کاردبردی است. با او در دفتر اساتید دانشگاه قرار مصاحبه می‌گذاریم.
- کارتان را از کجا آغاز کردید، چه فعالیتهایی داشته‌اید و آیا قبلاً در جشنواره‌ دیگری شرکت کرده بودید؟
- در دوران دانشجویی با برخی از روزنامه‌های تهرانی مانند دنیای اقتصاد، پول و... همکاری می‌کردم. البته زمینه تخصصی‌ام بیشتر فن‌آوری‌های نوین اطلاعات و ارتباطات بود و به جنبه‌های حقوقی اینترنت می‌پرداختم. در اولین جشنواره مطبوعات اصفهان هم رتبه سوم کاریکاتور را دریافت کردم.
- پس کاریکاتور هم می‌کشید؟!
- کاریکاتور هم می‌کشیدم. قبلاً کاریکاتور و طراحی و صفحه‌آرایی هم می‌کردم. البته آن موقع‌ها که جوان بودم!(خنده)
- مقاله‌ای که برای جشنواره کار کردید، در مورد جامعه اطلاعاتی و جنسیت بود. درباره حقوق زنان در آستانه ورود به جامعه اطلاعاتی، سایبر فمینیسم، هویت زن و سوءاستفاده‌های جنسیتی از طریق فناوری‌های نوین پژوهش کرده‌بودید. چه قدر روی این مقاله کار کردید؟ مربوط به پایان‌نامه‌تان بود؟
- [مکث] زمانش را نمی‌دانم. نه! قبل از پایان‌نامه‌ام بود. می‌دانید که مقاله علمی خیلی بیشتر از یک مقاله مطبوعاتی کار می‌برد. ابتدا قصدم این بود که این مقاله را برای یک همایش بفرستم ولی نشد و به همین خاطر برای «ماهنامه زمانه» فرستادم و در جریان هم نبودم که برای جشنواره فرستاده شده.
- به نظرتان چنین جوایزی چه تاثیری در روند کار روزنامه‌نگاران دارند؟
- بالاخره جایزه یک مشوق است ولی آنچه که باعث می‌شود اهل قلم پیش بروند مطمئناً جوایز و جشنواره‌ها نیستند بلکه آزادی‌هایی هستند که به آنها داده می‌شود و حمایتهایی که از ایشان صورت می‌گیرد. البته حمایت مادی خیلی مهم است ولی حمایت معنوی هم باید در کنارش باشد.
- باتوجه به اینکه با عرصه سایبرژورنالیسم آشنایی دارید، به نظرتان روزنامه‌نگاری دیجیتال چه مشکلات یا مواهبی دارد؟
- البته من روزنامه‌نگار دیجیتال نیستم. فقط بیشتر مطالعه کرده‌ام یا پژوهشهایم در مورد نظریات آنها بوده‌است. اما فکر می‌کنم در ایران، عدم وجود قانون کپی‌رایت در روزنامه‌نگاری دیجیتال بیشتر نمود پیدا می‌کند. مثلاً اگر مشکلی وجود داشته باشد، هیچ مرجع رسیدگی‌ای وجود ندارد ولی روزنامه‌نگاری سنتی یک سری محدودیتهایی دارد که همین محدودیتها در برخی موارد حافظ حقوق نویسنده‌ها هستند.
- نظرتان درباره تاثیر پدیده‌ی وبلاگنویسی در روزنامه‌نگاری چیست؟
- فکر می‌کنم با ورود پدیده‌ی وبلاگنویسی تحولی در روزنامه‌نگاری ایجاد شده است. وبلاگ یک فضای تقریباً باز و خوبی را به وجود آورده که روزنامه‌نگاران سنتی هم می‌توانند حرفهایی که به هر دلیل نمی‌توانستند در روزنامه‌شان بزنند در وبلاگشان بنویسند. یه نظرم روزنامه نگاران وبلاگنویس یک فضای بازتری را دیده‌اند و شاید بهتر بنویسند. شاید!(خنده جمع) اما کلاً این تعامل، آزادی و سرعت انتقالی که به وجود آمده به نظرم خیلی زیباست.

نویسنده: نفیسه حاجاتی
پنجشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۷ 8:13

پاتوق کاغذی:راه‌کوب‌های مطبوعاتی


گزارشی ازنمایشگاه چهار دهه فعالیت خبری عبدالحسین جعفری، خبرنگار پیشکسوت استان اصفهان
راه‌کوب‌های مطبوعاتی
ویژه‌نامه سومین جشنواره مطبوعات استان اصفهان-ضمیمه فرهنگ‌نامه- پاتوق کاغذی
        سوم اردیبهشت‌ماه 1387

تماس می‌گیریم و چهارشنبه، سه و نیم بعد از ظهر، زنگ در کهنه زیرزمین کنار خیابان طیب را می‌زنیم. دو ردیف پله است و بعد یک فضای کوچک پر از تابلوهای یک شکل که دور تا دور و روی زمین چیده شده‌اند. سمت راست، اتاق کوچکی‌ست. وارد که می‌شویم «عبدالحسین جعفری» از پشت میز قدیمی‌اش بلند می‌شود، شکلات تعارفمان می‌کند و برایمان از چهل سال خبرنگاری‌اش می‌گوید:«متولد 1323 هستم و کار مطبوعاتی‌ام را از سال 1341 در روزنامه اطلاعات آغاز کردم. ثمره سالها فعالیت مطبوعاتی‎‌ام به عنوان خبرنگار، نویسنده و گزارشگر، تا امروز 700 تابلوی 100×70 سانتی‌متر است که در 37 موضوع به نشانه 37 سال کار مداوم مطبوعاتی، گردآوری شده.» از سختی‌های کارش و این که نسل او «راه‌کوب» بوده‌اند می‌گوید و بعد دعوتمان می‌کند که تابلوها را ببینیم. برای هر سری توضیح می‌دهد. گاهی با خنده، گاهی خیلی جدی. از محاکمه مرد هزار چهره در دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان، وقایع انقلاب و مصاحبه با خانواده شهدای جنگ تا همسریابی برای مرد 80سانتی، مصاحبه با کودک نابغه‌ی گلپایگانی و «علی جون اولین جشنواره مد آقایان را برگزار می‌کند» همه را یکی‌یکی برایمان تعریف می‌کند. از عشق به کارش می‌گوید و اینکه در چند پرونده‌ی قتل، در دستگیری قاتل به پلیس کمک کرده و حتی یکبار، قبل از ورود پلیس و دستگیری قاتل، با او مصاحبه نموده! از شروع کارش می‌پرسم. از 14سالگی، آشنایی‌اش با مرحوم «امیرقلی امینی» و اولین نوشته‌اش (درباره مشکلات اتوبوس‌های شهری) که به تایید مرحوم امینی رسیده و در روزنامه اطلاعات منتشرشده و بعد، استخدامش در روزنامه اطلاعات می‌گوید. از نسل جدید شکوه می‌کند که:«حالا، خبر به دنبال خبرنگاره. آن‌موقع خبرنگار دنبال مشکلات مردم بود.» اما ما درمورد «امنیت شغلی» و مسایل مالی صحبت می‌کنیم و اینکه «تیترزدن جسورانه‌» او به پشتوانه‌ی جسارت در چاپ بوده و... می‌پرسم:«خودتان وقتی به این تابلوها نگاه می‌کنید، چه حسی دارید؟» می‌خندند و می‌گوید:« احساس سربلندی و افتخار دارم. خیلی خوشحالم. اینها تاریخ 40سال گذشته ایرانند. می‌توان روزنامه‌نگاری جدید و قدیم را مقایسه کرد. من هنوز تبلور عشق را در خودم می‌بینم چون هنوز دارم می‌نویسم.»
نویسنده: نفیسه حاجاتی
پنجشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۸۷ 8:6

پاتوق کاغذی: مصاحبه با آزاده پناهی

مصاحبه با برگزیده چهاردهمین جشنواره مطبوعات و خبرگزاری‌ها
جوایز دید بهتری به آدم می‌دهند
ویژه‌نامه سومین جشنواره مطبوعات استان اصفهان-ضمیمه فرهنگ‌نامه- پاتوق کاغذی
        سوم اردیبهشت‌ماه 1387
------------------------------------------------------

«آزاده پناهی» سال گذشته، در جشنواره مطبوعات و خبرگزاری‌ها رتبه دوم صفحه‌آرایی را به دست آورده است. به همین بهانه در دفتر روزنامه اصفهان امروز با او قرار می‌گذارم تا کمی درباره کارش و موفقیتی که کسب کرده با هم گپ بزنیم.
-    لطفاً برای شروع کمی در مورد خودتان، تحصیلاتتان و فعالیتهایی که داشتید، توضیح دهید.
-    متولد سال1361 و مهندس کامپیوتر هستم. سال 1384کارم را با هفته‌نامه اصفهان امروز آغاز کردم. آن موقع کار طراحی می‌کردم و کارهای پشتیبانی و فنی سایت نشریه را انجام می‌دادم. بعد در محیط هفته‌نامه با کار مطبوعاتی آشنا شدم و مسئولیت صفحه‌ی آخر را هم به عهده گرفتم. سال 85 هفته‌نامه، روزنامه شد و من هم کار صفحه‌آرایی را شروع کردم و به این کار علاقمند شدم چون نسبت به طراحی، کار جدیدتری بود. روزنامه هم امکاناتی در اختیارمان گذشت. چند سفر به تهران داشتیم تا از نزدیک با کار آشنا بشویم. سی‌دی‌های آموزشی را دیدیم و این گونه صفحه آرایی را کم‌کم شروع کردم و توانستم در این زمینه پیشرفت‌ کنم. سال گذشته من رتبه آوردم و سال قبلش هم همکارم که کار صفحه‌بندی هفته‌نامه را هم انجام می‌دادند، رتبه آوردند.
-    به نظرتان چه قدر تحصیلات و چه‌قدر تجربه در کارتان تاثیر داشته؟
-    خب من کامپیوتر خواندم و کارم هم با کامپیوتر است. البته صفحه‌آرایی بیشتر به ذوق و سلیقه و دیدی که صفحه‌آرا نسبت به صفحه دارد، چینش مطالب و انتخاب عکسها بستگی دارد. من کارم را به صورت تجربی آغاز کردم. اوایل کار، سردبیرمان روزنامه‌های مختلف ایرانی و خارجی را برایمان می‌آوردند تا صفحه‌آرایی‌شان را ببینیم و تجربه کسب کنیم. ما مدتها می‌نشستیم اینها را نگاه می‌کردیم اوایل خیلی سخت بود و پیش می‌آمد که از صبح تا 7 و 8 شب کارمان طول می‌کشید ولی خب مسئولین روزنامه خیلی حمایتمان کردند.
-    شما به خاطر طراحی صفحات 3،4 و 5  رتبه دوم صفحه‌آرایی را گرفتید. کارتان چه ویژگی‌ای داشت؟
-    بله.صفحات 4 و 5 دو صفحه‌ی وسط و سینمایی بودند که مربوط می‌شد به جشنواره فیلم و من عکسهای صفحه را به صورت کوچک در نوارهای فیلم، چیده بودم. صفحه بدی نشده بود. خودم خیلی دوست داشتم. صفحه 3 هم صفحه اقتصاد بود. که خب اصولاً صفحات اقتصادی خیلی خشک و رسمی‌اند.
-    به نظرتان جوایزی از این دست، چه تاثیری در روند کار برگزیدگان می‌توانند داشته‌باشند؟
-    من خودم خیلی تشویق شدم. زمانی که می‌خواستیم آثار را بفرستیم، اصلاً تمایلی برای شرکت کردن نداشتم. اصلاً در ذهنم نبود که شرکت کنم. ولی در روزنامه فراخوان دادند و تشویقمان کردند که حتماً شرکت کنیم. وقتی فهمیدم که رتبه آوردم خیلی خوشحال شدم. نه به خاطر جایزه‌اش. همین که اسم آدم جایی مطرح می‌شود خیلی خوب است و باعث می‌شود که با دید بهتری کار کنیم. رتبه اول را جام‌جم آورده‌بود و روزنامه ما رتبه دوم شد و همین که اسم روزنامه‌مان بین این همه روزنامه سراسری که امکانات بیشتری دارند، مطرح شد، خیلی خوشحال شدم.
نویسنده: نفیسه حاجاتی
سه شنبه هشتم آبان ۱۳۸۶ 8:41

گریه،خنده:گفتگو با کارگردان آلمانی

در گفتگو با «باربل مایر»
کارگردان نمایش آلبین و لیلا از کشور آلمان
همه باید در صلح و صفا زندگی کنیم
ویژه‌نامه گریه-خنده، بولتن جشنواره تئاتر کودک و نوجوان اصفهان-شماره سوم- هشتم آبان‌ماه 1386

خلاصه نمایش:
همه چیز در مزرعه عالی است و به مرغ ها و خوکها خوش می گذرد.
هر کسی خوشحال و راضی استاما نه همه. بدبختانه خوکی به نام آلبین خیلی غمگین است. برای این که تمام پوست و حتی دماغ کوچولو و دم تاپ خرورده کوچکش هم سفید است. هیچ خوک دیگری نمی‌خواهد با او بازی کند. دیگران آلبین را صدا می‌زنن» کوه پنیر» و مرغی هم هست که نمی‌تواند تخم بگذارد...

نمایش آلبین ولیلا یکی از دو نمایشی است که در بخش بین‌الملل جشنواره اجرا می‌شود. بعد از پایان دو اجرای اولشان به سراغ مترجم گروه می‌روم تا هماهنگی‌های لازم را برای مصاحبه انجام دهم. خانم دکتر خلیل که ترجمه همزمانش تئاتر پردیالوگ «آلبین ولیلا» را به حق زیباتر کرده بود،ذ خسته‌تر از آن بود که سوالات مار ار ترجمه کند با این همه، چند تا از سوالات ما خبرنگاران حاظر را ترجمه می‌کند و کارگردان که بعد از دو اجرا و یک بازبینی، بسیار خسته است، به سوالاتمان پاسخ می‌دهد.

به نظر شما، اصفهان قابلیت پایتخت فرهنگی شدن را دارد؟
ما از شهر هنوز چیزی ندیده‌ایم. فقط فضای اینجا(محل برگزاری) را تجربه کرده‌ایم که خیلی صمیمی بود و خیلی مشتاق بودند. این سالن خیلی زیباست. ما در افتتاحیه هم حضور داشتیم. خیلی زنده و پر از شادی و نشاط بود.و یک فضای نمایش خیلی بزرگ و زیبا بود. من اصلاً فکر نمی‌کردم کخ چنین امکاناتی در اصفهان باشد بنابراین نتیجه می‌گیریم که هر چیزی که یک پایتخت تئاتر نیاز دارد را اصفهان دارد.
اینجا در مقایسه با دیگر کشورها چطور بود؟
در اینجا خیلی بزرگسال علاقمند به تئاتر هست که در جاهای دیگر این را نمی‌شود مشاهده کرد.
آیا این کار قبلاً در جشنواره‌های دیگر اجرا شده است؟
این یک قطعه نمایش جدید بود که برای اولین بار در یک کشور خارجی اجرا شد.
البته قبلاً در شهرهای دیگر آلمان اجرا شده است.
اولین اجرا هم در اشتوتگارت بود و بعد هم در چند شهر دیگر آلمان اجر شد.
پیام نمایش چیست؟
همه باید در صلح و صفا باهم زندگی کنند. حتی اقلیت‌ها. آنهایی که با بقیه فرق دارند هم چیزهایی دارند که به ادم بهند. نباید اقلیت‌ها را فراموش کرد.
با تئاتر ایران آشنا هستید؟
سال پیش یک گروه تئاتر ز ایران در فرایبورگ آلمان اجرا داشتندو من از طریق اینترنت قسمتی از آن را دیدم.
چطور بود؟
خیلی جالب بود. خیلی متفاوت از تئاتر ما. امکانات زیادی نداشتند و با ساده ترین امکانات اجرا می‌کردند
نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌