چهارشنبه پنجم مهر ۱۴۰۲ 11:4

گفت‌وگو | اصفهان | محمدعلی ایزدخواستی

اصفهان در مسیر «شهر تاریخی» شدن!
محمدعلی ایزدخواستی سه راهکار برای احیای شهر تاریخی اصفهان ارائه کرد
تاریخ انتشار: 5 مهر 1402 | لینک مطلب در سایت روزنامه

اصفهان در مسیر «شهر تاریخی» شدن!

آیا می‌توانیم عبارت «شهر تاریخی» را برای اصفهان به کار ببریم؟ چشم‌انداز زیست این شهر چگونه «است» و چگونه «باید باشد»؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، این هفته با محمدعلی ایزدخواستی گفت‌وگویی انجام دادم. او طی قریب به دو دهه گذشته مدیریت بخش‌های مختلفی را در بدنه شهرداری اصفهان برعهده داشته است، در دو رشته عمران و تاریخ تمدن تحصیل‌کرده و از سال 1400 عهده‌دار سمت مدیرعاملی سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان است. ایزدخواستی در پاسخ به این پرسش‌ها شمایی ازآنچه را که امروز، «اصفهان» خوانده می‌شود، توصیف و درزمینه ترسیم نقشه راه آینده‌ شهر نظراتی را بیان کرد.

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

نگاهی به شهر خلاق|دفتر اول|نگاه دوم؛ وجوه تمایز اصفهان در خلاقیت

گفت و گو با مهندس حمیدرضا سپهری
چهارباغِ اصفهان، مونالیزای لوور است

اگر به موزه لوور بروید، حتی اگر قصد قبلی برای دیدن مونالیزا نداشته باشید، بعید نیست که اتفاقی به تابلوهای راهنمایش برسید یا حتی ناگهان جمعیتی را ببینید که جلوی تابلویی ایستاده‌اند و متوجه شوید که «ئه! این همان مونالیزای معروف است» سوال بعدی که ممکن است برایتان مطرح شود این است که چرا مونالیزا در ذهن شما بزرگتر از چیزی است که واقعا هست؟

مهندس حمیدرضا سپهری که بعد از فارغ التحصیلی کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه هنرهای زیبای تهران، در امریکا برنامه‌ریزی شهری خوانده و سال‌هاست پروژه‌های مختلف مرمت انجام داده، برنده جایزه آقاخان است، مدیریت مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران را در کارنامه دارد و این روزها مشاور شرکت عمران و بهسازی شهری ایران در وزارت راه و شهرسازی است، برخورد لوور با مونالیزا را مثال می‌زند و تاکید می‌کند که اگر متوجه فرق ماهوی خیابان چهارباغ با بقیه اجزای اصفهان بشویم، لاجرم چشم‌اندازی هم برای آن خواهیم داشت.

او که حالا در پروژه‌های بازآفرینی شهری به عنوان مشاور حضور دارد و به عبارتی سعی می‌کند با مطرح کردن ایده‌هایی برای سازگارکردن اقدامات کالبدی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای شهرهای تاریخی، میانی و آن چه به شهر پیوسته گامی در راستای بهبود زندگی شهری برای شهروندان بردارد، به نکته مهم دیگری اشاره می‌کند؛ تربیتِ شهروندان برای داشتن تعصب و عرق نسبت به داشته‌ها. سپهری اظهار امیدواری می‌کند که قبل از آن که به فکر مرمت میراث باشیم به مرمت مردم و تربیت نسل نو برای داشتن تعصب نسبت به میراثشان توجه کنیم.

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
شنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۶ 10:37

نگاهی به شهر خلاق|دفتر اول|نگاه دوم؛ وجوه تمایز اصفهان در خلاقیت

گفت و گو با دکتر مهدی حجت
به یک مرکز مطالعات عمیق و ممتد شهر اصفهان نیاز داریم
اصلی‌ترین کار شهرداری‌ها شناخت شهر است

وقتی از چهارباغ صحبت می‌کنیم، دقیقاً از چه صحبت می‌کنیم؟ چهارباغ یک ثروت ملی و جهانی است یا معبری که باید دسترسی به آن را آسان کنیم تا مهیاتر باشد برای عبور سریع مردمی که درگیر زندگی روزمره‌اند؟ این سوالات را دکتر مهدی حجت مطرح می‌کند وقتی پای صحبت‌هایش نشسته‌ام و مشتاقم که به عنوان یکی از اولین پایه‌گذاران سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نظرش را درباره وضعیت امروز چهارباغ بگوید و به عنوان استادی که شاگران پرشمارش، معمارانی هستند که در گوشه و کنار جهان، مشغول و مسئولند، درباره رفتاری که باید با چهارباغ داشته باشیم، نظر بدهد و بگوید که مثلا کف، دیوارها، جوی‌ها و انواع بخش‎‌های چهارباغ می‌بایست چه طور باشند؟ او اما ترجیح داد که به جای اظهارنظر در این موارد، یک موضوع مهم و حساس را مطرح کند. عضو هیات علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه شهید بهشتی، به اهمیت نایل آمدن به شناخت شهر اصفهان و تعریف نقش و جایگاه او و اندام‌های پیکره‌اش از جمله چهارباغ، اشاره و بر لزوم ایجاد یک مرکز مطالعات شهر اصفهان تاکید کرد؛ مرکزی که قرار است به تمام سوالات ما درباره رفتار با شهر عزیزی به نام اصفهان پاسخ دهد و هر ارگانی پیش از دست زدن به هر گونه اقدامی درباره اصفهان، به این مرکز رجوع و راهکارها را دریافت و عملی کند.  

+ شما زیاد به اصفهان سفر می‌کنید و در دانشکده معماری شهر هم تدریس دارید، می‌خواهم بدانم نظر شما درباره وضعیت کنونی چهارباغ چیست؟

ببینید، وقتی از چیزی صحبت می‌کنیم. باید توجه داشته باشیم که آن چیز، واقعاً چیست. وقتی می‌گوییم چهارباغ، اصلاً منظورمان چیست که بعد، ذهن شما به آن ارجاع می‌کند و وضعیت فعلی‌اش را طبیعتاً با تصوری که از آن دارید در ذهنتان می‎‌سنجید. مثلاً فرض کنید درجه حرارت بدن انسان باید 37درجه باشد. می‌گویید وضع موجودش چیست؟ می‌گویند 40درجه یا 36درجه! یعنی محل یا کدی برای ارجاع دارید.

سوالی که من دارم این است که چهارباغ چیست؟ اول باید به این توجه داشته باشیم که تصور ما از چهارباغ چگونه است. هر شناسایی وضع موجود و مشکلاتی که دارد و ثروت موجودش و کار و برنامه خلاق آتی، همه برمی‌گردد به این که ما چه تصوری از این موجود داریم و چگونه او را می‌نامیم. یعنی وقتی می‌گوییم چهارباغ، منظورمان چیست؟ این منظور از نظر آدم‌های مختلف هم با هم فرق می‌کند. قاعدتاً کسانی که در کنار چهارباغ هتل دارند، علاقمندند که مشتری بیشتری بیاید و شاید به موضوع دیگری علاقه چندانی نداشته باشند.

آنها که اهل خاطرات تاریخی و میراث فرهنگی هستند، دوست دارند شکل و شمایلش طوری باشد که یادآور ایام گذشته باشد. حالا این مرکز یا شهرداری امروز که می‌خواهد چهارباغ را احیا کند، یعنی به مطلوب‌ترین وضع خودش دربیاورد، آن مطلوب‌ترین وضعی که قابل تصور او است، چیست؟ از این نکته چندین بحث متفاوت بیرون می‌آید. اول بحث هویت. مشکل ما در عدم درک نوع رفتاری که باید با آن بکنیم، نیست. مشکل ما در این است که ما پاسخ این سوال که چهارباغ کیست را الان نمی‌توانیم به دقت بدهیم.

هر کسی از نقطه نظر خودش چهارباغ را طوری تعریف می‌کند. کسی چهارباغ را وسیله درامدزایی می‌داند. دیگری، چهارباغ را وسیله پز دادن می‌داند. یکی هم چهارباغ را وسیله یادآوری گذشته می‌داند. ما ابتدا باید یک تصور عمومی و جامع و مورد توافق پیدا کنیم از این که چهارباغ چه کسی است. برای درک این موضوع باید بفهمیم شهر اصفهان چه کسی است. هر شهری همه مشخصات یک شهر را ندارد. هر شهر دارای یک شخصیتی است و شاخصه هایی دارد و بر اساس داشتن ان شاخصه‌ها دارای یک هویتی است. یعنی یک نوع توقعی از آن می رود. یکی نوع انتظاری از او هست.
توقع از شهری مثل اصفهان که چهارباغ به عنوان یکی از اصلی‌ترین عناصر اوست، چیست؟ آیا توقعی که از اصفهان داریم همان است که از عسلویه داریم یا از اراک؟ توقعی که دنیا و ایران از اصفهان دارد چیست؟ اگر ایران را به عنوان یک پیکره در نظر بگیریم که دارای اندام‌های مختلفی است، هر کدام از این اندام‌ها وظیفه‌ای برعهده دارند. اندامی چشم است و اندامی، کلیه. هر کدام جای خود را دارند.

+ توقع عمومی از شهری مانند اصفهان چیست؟
بله. باید به این سوال پاسخ داد. اصفهان طبیعتاً باید یادآور تمام ارزش‌های گذشته خودش باشد. کسی که وارد اصفهان می‌شود همان توقعی را ندارد که وارد اراک می‌شود. هر اقدامی که در اصفهان انجام می‌شود اگر بخواهد درست و اصیل باشد، باید منطبق بر این توقع باشد. یعنی جایگاهی که با ذهنیت ما یا تعریفی که از اصفهان داریم، همخوانی دارد. ما چه تعریفی از اصفهان داریم؟ اصفهان کجاست؟

در پیکره ایران اصفهان قرار است چه نقشی داشته باشد؟ قرار است نقش اسفراین یا اهواز را بازی کند؟! اصفهان کسی است و خصوصیاتی دارد. بنابراین دارای هویتی است که باید دقیق مورد شناسایی قرار گیرد. هر اقدامی که بخواهد انجام شود، باید بر اساس درک عمیق و دقیق این هویت باشد. اگر در کل قبول کردیم که اصفهان شهری است که هویت تاریخی، هنری، زیبایی شناسی و ... دارد، باید هر کدام از این هویت ها را دقیق تعریف وشناسایی کرد. وقتی توانستیم به این مقام نایل شویم که بفهمیم شهر اصفهان کیست. می‌فهمیم که برخی از کارها کاملاً از او توقع می‌رود و برخی، بعید است.

نباید چنین کارهایی انجام دهد. این می شود مبنای اصلی حرکت به سمت این که بفهمیم چه کارهایی را باید انجام دهیم و چه کارهایی را نباید. همه مشکل ما در ابهام این قسمت است. همان طور که می‌گویند: «آب کم جو، تشنگی آور به دست، تا بجوشد آبت از بالا و پست» ما این قسمت اول را نمی دانیم. اصفهان برای هر کسی توقعی را ایجاد می کند حتی با عوض شدن مسئولین شهر این توقعات از اصفهان تغییر می کند. اصفهان که همان است. وقتی یک مسئول می رود و یکی دیگر می آید که نباید این توقعات تغییر کند!

بنابراین ما نیازمند یک تعریف جامع هستیم و تا به این مهم دست پیدا نکنیم، کاری نمی توانیم انجام دهیم. بزرگانی هم که به برخی شهرهای تاریخی دنیا، مثل فلورانس، ونیز، فاس، چیچستر، یورک و هر کدام از این شهرهای تاریخی دنیا که دست ورود به آن پیدا کرده‌ و در ان دخالت کرده اند، اول برای خودشان یک تعریف روشن از آن جا قرار داده اند. به محض روشن شدن تعریف، توقع هم روشن می‌شود. کاری که نویسنده های رمان های قوی در دنیا کردند این است که شخصیتی را طوری برای شما معرفی می کنند که بعد وقتی می گویند این کار یا آن کار را کرد، دیگر تعجب نمی کنید یعنی درکشان می‌کنید. همین توقعی که از اصفهان می رود، خب از یکی از اندام هایش که چهارباغ است همان توقع است. چهارباغ در اصفهان جایگاهش کجاست؟ نقشش چیست و چه توقعی از آن می رود؟ چه کار می خواهد بکند؟ چهارباغ هیچ، خود میدان نقش جهان در اصفهان کجاست؟ قرار است چه مسئولیتی را برعهده بگیرد؟ این ها را باید کاملا روشن کنیم. اگر روشن شد که ما یک چهارباغ، یک میدان نقش جهان، یک مسجد امام در اصفهان داریم که در سطح بین المللی مسئولیت انجام چنین کاری را دارد دیگر چوب در چشمش نمی‌کنیم و این حرکات را در آن انجام نمی دهیم.

فکر نمی کنیم که از زیرش مترو رد کنیم که مردم بتوانند به آن دسترسی پیدا کنند. وقتی از جواهرات تاریخی کشورمان صحبت می کنم که در بانک مرکزی است، عیناً مثل این که از میدان نقش جهان و شیخ لطف الله و مسجد امام و بقیه آثار صحبت می کنیم. مگر می توانید در خانه تان که نشسته اید به آنها دسترسی پیدا کنید؟ یا با خرید یک بلیط مترو به آنها دسترسی پیدا می کنید؟ شما باید مراتب و محافظت هایی را طی کنید تا نایل شوید به زیارت آن چه که هست. رفتاری که با این آثار داشته ایم، چیزی جز هتک حرمت از آنها نبوده است. منتها وقتی خیلی عملکردی و فانکشنال به قضیه نگاه می کنید، می گویید باید دسترسی را راحت کنیم! این حرفهای مزخرف چیست؟! باید مردم بیایند و بروند. در حالی که توجه نمی‌کنید در این صورت آن محل زایل می شود. احترامش از دست می رود. این جواهر به سنگ تبدیل می شود. همه چیز به این بستگی دارد که اول تعریف کنیم که منظور ما از چهارباغ چیست و نقش چهارباغ در شهر اصفهان چیست؟

+ چه طور باید به این تعریف برسیم؟ آیا فقط با اطلاع در مورد تاریخش می توانیم به این فهم برسیم؟
نه. اصلاً. خیلی چیزها را باید بدانیم. همان کسانی که می‌گویند مترو را بکشیم یا کسانی که این همه بارگذاری را در اطرافش تعقیب می کنند، این ها به چهارباغ به عنوان یک امکان دسترسی نگاه می کنند. بقیه چیزها در ذهنشان کمرنگ و محو است. نمی گویم اصلا نیست. می گویم کمرنگ است.

به عنوان یک دسترسی طولانی در شهر اصفهان به آن نگاه می کنند. اما دیگران وقتی به آن نگاه می کنند، به عنوان جواهر او را می بینند. به عنوان یک مائده الهی که در تمام دنیا فقط در اختیار ایران، آن هم در شهر اصفهان قرار داده شده برای این که افراد بیایند پول زیادی خرج کنند و از بیرون و داخل کشور بیایند و نایل شوند به زیارت این محل و در آن بتوانند قدم بزنند. یک خیابان ساده مثل شانزه لیزه در پاریس هست که همه می دانند که وقتی به پاریس می رسند باید بروند و در آن قدم بزنند. شما این دو را مقایسه کنید.

اصلاً قابل مقایسه است؟! چرا ما باید چهارباغ را بی حرمت کنیم؟ دلیلش این است که توجه نمی کنیم نقشش چیست. آیا واقعاً این بزرگراههایی که در اصفهان کشیده اند و با پل‌های چند طبقه آن طرف شهر، همان شان دسترسی را دارند، که چهارباغ؟! همان رفتار را باید با آنها داشته باشیم که با چهارباغ؟! دوم این که چهارباغ از نظر محیط اطرافش چه طور باید باشد. یعنی خود بدنه‌هایی که چهارباغ را تشکیل می دهند، دارای چه خصوصیاتی باید باشند؟ چهارباغ کیست؟ شما اول به من بگویید که چهارباغ کیست تا من بگویم که در حاشیه اش چه قدر می توان بارگذاری کرد. اگر چهارباغ را به عنوان یک نفیسه الهی در نظر بگیریم که خداوند به ما داده و باید از آن بهره برداری کنیم، آن لباس و آرایشی که برایش در نظر می‌گیریم باید هم شان خودش باشد. بنابراین بدیهی است که نمی توانیم تراکم چنینی در کنارش داشته باشیم.

بدیهی است که نمی توانیم بدنه هایش را به هر ترتیبی که می خواهیم تغییر دهیم. بدیهی است که باید هر آن چه را که هست، حفظ و نگهداری کنیم. شما برای یک کیف چرمی که از پدرتان به ارث رسیده کلی زحمت می کشید تا نگهداری کنید. آن وقت از چنین چیزی که 400 سال سابقه دارد به بهانه های مختلف می‌گذرید و می‌گویید سخته، گرانه و ... تراورتن کنیم تمام شود؟!

باید بفهمیم اصفهان توقعش از چهارباغ چیست. این مهم است هر قسمتی از شهر یک اندامی است از یک پیکره واحد. یک شهر مثل بدن ما یک موجود زنده ای است که قسمت های مختلفش با هم فرق می کنند. اصفهان میدان های متعددی دارد. هر کدام از آنها نقش خودشان را بازی می کنند. این که من مخالف ایجاد میدان امام علی هستم برای این است که ما برای میدان نقش جهان یک هوو درست کردیم. ما در کنار این میدان منحصر  به فرد با تمام خصوصیاتی که در آن وجود داشته، چیزی درست کردیمتا با بتواند با آن رقابت کند. نمی تواند هیچ وقت ممکن نیست ولی تضعیفش که می کند مخصوصاً اگر در آینده با سرمایه گذاری هایی که می شود و منافع اقتصادی که در آن مستتر است، شروع به کار کردن کند، آیا واقعاً کسی آمده فکر کرده که در پیکره شهر اصفهان با تمام خصوصیاتی که دارد، احتیاج به این است که چیز دیگری در این منطقه به این ترتیب باید به وجود بیاید؟ یا نه. ما هیچ مطالعه ای نداریم. چه کسی واقعاً این ها را سنجیده؟! مگر می‌شود یک معمار بیاید چیزی بگوید و در جایی چیزی را ایجاد کنند؟! اتکایش را هم بدهند به یک سابقه تاریخی؟! فرض کنید من بخواهم وارد جزئیات شوم؛ کف چهارباغ باید چی باشد؟ الان اسفالت است.

+ یا مثلاً این که اصلاً جایگاه معماری ایرانی در احیای بخش‌های مختلف چهارباغ چه را چه طور می‌بینید؟
بله. اگر بخواهیم نظری درباره این موارد سوال کنیم، کار خاصی نکرده‌ایم. خیلی ها در این مورد صحبت کرده اند و رفته اند و به چیزی هم نرسیدیم. من روشن صحبت می کنم. اگر می خواهیم به چیزی برسیم اول باید مشخص کنیم چهارباغ کجاست؟! توقع از آن چیست؟! اگر می خواهید کفی داشته باشید که ماشین ها بیایند به سرعت از آن رد شوند و بروند، حتماً اسفالت کنید، خوب است.

اگر توقعتان از چهارباغ این است که مردم بیایند پیاده راه بروند همدیگر را ببینند و گل درخت ببینند و چهارباغ را ببینند و در اطرافش زیباترین و بهترین فروشگاهها باشد و یک خیابان منحصر به فرد در تمام ایران، باشد. خب طبیعتاً کف  نمی تواند اسفالت باشد. بر میگردد به تلقی شما از چهارباغ و این که چه توقعی از آن دارید. بگویید که چه کار برای شما انجام دهد. مستخدم آورده اید یا یک شاهزاده و یک انسان بزرگ؟! اگر مستخدم باشد، کف را اسفالت می‌کنید، تمام اطرافش تراکم زیاد پیدا می کند. مترو باید از زیرش رد شود و ... این توقع شما با تعریفتان از مستخدم متناسب است. اما اگر یک شخصیتی را آورده اید، لباسی را که تنش می کنید، کف و دیواره‌هایش قواعد خودش را پیدا می کند.

اگر این فهم انجام شد و او سر جای خودش قرار گرفت، به موقع می شود گفت که عرض جویش چه قدر باید باشد، جدولش باید بتونی باشد یا سنگی؟ این ها را به جزئیات می توان گفت ... من سر کلاس‌هایم مثال می‌زنم. به بچه‌ها می‌گویم تصور کنید ما یک کلینیک پزشکی داریم. می‌خواهیم کف را فرش کنیم. شما فکر می کنید پارکت کنیم یا موکت یا سرامیک؟ همه به اتفاق می‌گویند: سرامیک. می پرسم، سرامیک ده سانتی، چهل سانتی یا 60 سانتی؟ می گویند 60 سانتی! می پرسم: بین سیاه، سفید و قهوه ای کدام را انتخاب می کنید؟ می گویند سفید.

می گویم لب بعضی ها گرد و ملات خور است و برخی ها تیز است و زیبا در کنار هم قرار می گیرند. می گویند دومی بهتر است. بعد می‌پرسمک شما این طور تند تند این جزئیتا را میگویید، از کجا این جواب‌ها را می آورید؟ وا می‌مانند. نمی توانند جواب بدهند. می‌گویم: از نظافت. هر سوالی که می پرسم، شما به نظافت رجوع می کنید. چون نظافت روشن است این جواب ها هم روشن هستند.

بنابراین من به جای این که یک سری نظرات بدهم و راه را باز کنم برای این که دیگران هم بیایند یک سری نظرات بدهند، که شما دچار سردرگمی شوید، ترجیح می‌دهم یک سوال مهمتر مطرح کنم. . الان ما 50، 60 سال است که گرفتار این هستیم که تعریف کنیم اصفهان کجاست. یک بار برای همیشه باید یک تعریف داشته باشیم از این که حداقل جایگاه بافت تاریخی شهردر اصفهان کجاست؟ جای اصفهان کجاست؟

ما از اصفهان در ایران چه توقعی داریم؟ اینها سوالات بسیار ساده ای هستند. شما توجه کنید به عنوان یک معمار فکر کنید به این که هر کدام از شهرهای ما در صحنه کشور کجا باید قرار بگیرند. ما چه تلقی از آنها داریم؟ الان وقتی من به شما می گویم زاهدان، با زمانی که می گویم اصفهان شما یک تصور در ذهنتان ایجاد می شود؟ نه! زاهدان احترام و نقش خودش را دارد و کسی است. اصفهان هم کسی است و تبریز کسی دیگر. رشت شهر بسیار مهم و عزیزی است ولی اصفهان نیست. تبریز فوق العاده است ولی اصفهان نیست. مشهد فوق العاده است اما توقعی که از مشهد دارید با آن که از اصفهان دارید، یکی است؟ فرق قم با اصفهان چیست؟ فرق کاشان با اصفهان و یزد با اصفهان چیست؟ چه توقعی ما از یزد داریم؟

چه توقعی از اصفهان؟ باید دقیق تعریف شود. معلوم می شود که ما از اصفهان عزیزمان در مملکت ایران چنین تصور و توقعی داریم. جایگاهش در ذهن ما اینجاست. باید در یک صورت کلان و در یک آمایش سرزمین تعریف شده باشد. بعد از آن، این مسئله مطرح می‌شود که جایگاه اندامی به نام چهارباغ در پیکره شهر کجاست؟ اینها را تعریف کنیم و بعد من به شما قول می دهم که اگر کسی بیاید پیشنهادی مانند عبور مترو از داخل چهارباغ را بدهد، همه خنده‌شان می گیرد. اینجا دیگر یک مرجع هستیم برای این که وقتی می خواهیم جواز بدهیم به هر کسی. به شما می گویند جدول جویی که هست، جنسش چی باشد، اندازه و رنگش چه طور.

اگر کسی بگوید می خواهم اینجا را از یک سنگ قرمز بسازم. می گویید نه! نباید اینجا مردم توجهشان به آن جدول جوی جلب شود. یا اگر کسی بگوید می خواهم چراغ های چند شاخه کلاسیک رمانتیک اروپایی باشد بگذارم. می گویید: نه! توقعی که از چهارباغ داریم، توقع ارائه ارزش های فرهنگ ایرانی است. بنابراین اگر هم می خواهیم چیزی بگذاریم، باید حتماً از صنایع دستی و ارزش هایی که در اصفهان است منشعب باشد. بنابراین صنتعگران اصفهان سعی کنند طرحی را فراهم کنند که پایه چراغ ها و چراغ هایی که در اصفهان می گذارند نشان دهنده آن صنعت فوق العاده عزیزی باشد که مرکزش در اصفهان است.

بنابراین چهارباغ باید محل عرضه داشته های فرهنگی و هنری شهر اصفهان باشد. حتی اگر چهار تا درختان خشک شدند و خواستیم درخت جدید بکاریم، می دانیم که چه درختی باید باشد. روشن می شود. بنابراین به جای این که برویم سراغ این که دارو تجویز کنیم، باید ابتدا بدانیم مرض چیست. وقتی فهمیدیم، دیگر داروی مرض روشن است و هر طبیبی می تواند بگوید این مرض این دارو را می خواهد. اما اگر بدون این که بدانیم مرض چیست، برایش هی دارو تجویز کنیم، هر کسی به سلیقه خودش و با دیدگاههای خودش. یکی با نگاه سودجویانه و یکی هم می گوید دست به هیچ چیز نزنید، برگ های خشکش را هم جمع کنیم در کیسه بریزیم و نگه داریم چون برگهای چهارباغ است! افراط و تفریط.
 
+ حتی بعضی‌ها هستند که با شعار علاقمندی به میراث فرهنگی جلو می‌ایند و مثلاً از باززنده سازی حمام خسروآقا یا کاخ جهان نما صحبت می‌کنند. نظر شما درباره این گروه چیست؟
مثلاً در پاسخ به همین سوال، آیا باید حمام خسروآقا را دوباره بسازیم؟ یک عده که خیلی علاقمند به گذشته و میراث فرهنگی هستند می گویند باید دوباره بسازیم. عده دیگر می گویند چه کار احمقانه ای است که بازسازی کنیم و خیابان حکیم را ببندیم. اینها همه دارند دارو توصیه می کنند. درد را نمی شناسند. این دارو کاملا به درد بخورد یا نه را نمی دانیم. برای این که نمی دانیم درد چیست. حمام خسرو آقا را خراب کردند. از بازسازی‌اش چه می خواهیم بگوییم؟ اگر اصلا اعتنایی نکنیم، چه گفته ایم؟!

باید اول بفهمیم چه چیزی گم شده اما نه این که هر کس از ذن خودش بگوید گمشده چیست؟ خب حمام خسرو آقا نزدیک میدان امام بوده بوده. در این منطقه با همه پتانسیل هایی که دارد، چه چیزی دیگری می خواهیم بگوییم؟ فکر می کنید تمام آن چه در دوره صفوی بوده باید به تدریج همه اش بازسازی شود؟ پس قرار است که ما شهر صفوی را مجددا بازسازی کنیم؟ خب اولین کاری که در این صورت باید انجام بدهیم این است که ساختمان استانداری را خراب کنیم! کتابخانه را برای چه آنجا درست کردید؟ در این صورت الاعمال بلافراد می شود. آدم ها می آیند و حرفهایی می زنند. در صورتی که ما نیازمند یک نقشه راه هستیم.

بفهمیم که جای اصفهان در ایران کجاست. بعد بفهمیم چه توقعی از ایران می‌شود؟ در این دیالوگی که با افراد داخل خودش، با مملکت و با جهان دارد (چون توریست‌های خارجی زیاد دارد و شهره آفاق است اصفهان) باید این توقعات تحقیق شود و کار علمی در موردشان انجام شود و خلاصه ای درباره آن منتشر شود. تا بتوانیم نتیجه بگیریم. نه این که با عوض شدن هر مسئول و آقای استاندار، توقعات کاملا عوض شود. یکی اهل صنعت است بنابراین وجه صنعتی اصفهان تقویت شود، آن که اهل هنر است، وجه هنری شهر را تقویت کند.

اینها شوخی است. آدم با ثروت های ملی اش این طوری رفتار نمی کند. ما دانشگاهی ها، کسانی که عمرمان را در این راه گذاشتیم به این اعتقاد داریم که اول بیاییم چانه بکشیم. عجله هم نداریم. سالهای زیادی گذشته. یک مقدار بیشتر هم بگذرد، مهم نیست. یک دستگاهی باید متولی شود بیاید و بررسی کند. ببیند توقع ما از شهر اصفهان چیست. اصفهان کجاست. اصفهان کیست؟ بعد از این که روشن شد، بگوییم چهارباغ در اصفهان دارای چه نقشی است. چه چیزی می خواهد بگوید؟ عملکردش چیست؟ چه توقعی از چهارباغ داریم؟ وقتی روشن شد بر اساس آن تصمیمگیری کنیم.

 ابزار این شناخت چیست؟
مطالعه. یک مشاور و یک موسسه می خواهد مثلاً در استانداری و شهرداری اصفهان. در توضیحی که برای مرکزتان آمده، در جایی نوشته اید: «چرخش حرکت شهر از نگاهی صرفاً کالبدی، به نگاه زنده، انسانی و ارگانیک از آرزوهای دیرینه شهروندان فرهیخته اصفهان و دوستداران ... این اسطوره شهر در سراسر جهان بوده است». تغییر نگرش یعنی چه؟برخی از کتابهایی که در حوزه شهرسازی اخیراً منتشر شده اند، نگاهها را به سمت یک حوزه مشارکتی انسان مدار برده اند. ما آنها را می خوانیم و این شعارها را می دهیم؟ واقعا در عمل یعنی چه؟ ببینید، شهرداری، جمع کردن زباله نیست.

مدت طولانی است که ما جمع کردن زباله را از شهرداری فاصله داده ایم. من یادم هست که آن زمان، شهرداری تقریباً معادل بود با جمع کردن زباله. خیلی دور نشده ایم اما حداقل در شهرهای بزرگ دیگر این تعریف کنار گذاشته شده است. چه چیزی آمده؟ بودجه ای که در اختیار شهرداری قرار می گیرد برای مطالعه کردن این است که بفهمد شهر کجاست و چه گونه باید با شهر رفتار کند؟ با هر کدام از اندام های تشکیل دهنده این پیکره چه گونه باید رفتار کند. اینها احتیاج به مطالعه و تحقیق و شناخت دارد. مثل یک پدر که باید بداند با هر کدام از بچه‌هایش با توجه به سن،جنس و خصوصیاتشان چه طور باید رفتار کند، شهرداری هم باید بداند با هر کدام از این داشته‌ها چه طور رفتار کند.

آیا باید فی البداهه این رفتار را داشته باشد؟ شهردار باید با علم لدنی بگوید چه طور باید با چهارباغ رفتار کرد؟ً نه! باید یک دستگاه ممتد تحقیقاتی لازم است که با تغییر شهرداری و غیره تغییر نکند. یک مطالعات ممتدی لازم است که برای ما روشن کند. و مرتب به روز شود. اصلی ترین کار شهرداری، شناسایی شهر است. مگر می شود مریض را معاینه نکنیم و برایش نسخه بپیچیم؟ این چه کارهایی است که در این مملکت دارد انجام می شود؟! شهردار عزیزی که تشریف آورده اند و می خواهند شهرداری کنند، مادرزاد که اطلاع نداشته اند. باید اطلاعاتی وجود داشته باشد.

من از همه مقامات استان معذرت می خواهم اما هنوز مریض در را باز نکرده و وارد مطب نشده، شما نسخه می‌نویسید؟! نمی خواهید مطالعه‌اش کنید؟! دو تا ام‌آرآی، چهار تا سی‌تی‌اسکن لازم ندارد؟ شما در مورد شهر اصفهان این کار را کردید؟ واقعا می دانیم که شهر اصفهان کجاست؟! سه تا سخنران از این طرف و آن طرف کشور دعوت می‌کنید. شروع می کنند به گفتن چیزهایی که بلدند و شما فکر می‌کنید در جهت شناسایی شهر اصفهان کار کرده‌اید؟ نه خیر به این شوخی‌ها نیست.

اگر کار را این قدر سبک بگیرید، هیچ وقت به نتیجه نمی‌رسیم. اگر بخواهد کار درست و دقیق شود، یک مرکز مطالعات جدی باید درست شود. شما می‌گویید، شهر خلاق. اصلاً خلاقیت چیست؟! امروز در ایران مفهوم خلاقیت یعنی کفتر از جیب درآوردن! آدم خلاق کسی است که کار متفاوت می ‌کند. کار عجیب و غریبی می‌کند. تعبیر ما از خلاقیت این طوری شده. بارها گفته‌ام، اگر امروز من کتم را پشت و رو بپوشم و بیایم اینجا، کار خلاقی انجام داده ام؟ نه! خلاقیت یعنی به‌آوری. یعنی میزانی از انرژی را صرف می‌کردیم و به نتیجه‌ای می‌رسیدیم. آیا می‌شود با کمتر از آن صرف انرژی به نتیجه بهتر رسید؟ یعنی حتماً خلاقیت باید درش به اوری باشد.

+ و این مستلزم این است که شناحت بیشتری داشته باشیم.
بله طبیعتاً. باید شهر و ظرفیت های پنهان موجود را بشناسم و معرفی کنیم. این اسمش خلاقیت می شود. ما توقع داریم که نوجوانی در یک محیط خلاق کفتری از جیبش دربیاورد و بگوید مشکل ما چیست. نه این خلاقیت نیست. باید کسانی شروع کنند به شناسایی عمیق و دقیق و ممتد. کسانی که با هوش بیشتر و دریافت و تیزهوشی می فهمند که راههای کوتاهتر و مناسب تر چیست. این راهها اما مبتنی بر شناخت هستند. الان مجموعه شناسایی که از شهر اصفهان داریمف چه قدر است؟ حتی مطالعات طرح جامع و تفصیلی‌اش هم درست نیست. بروید و در ان متون بخوانید که تعریف چهارباغ چیست. چهارباغ را برای شما در طرح تفضیلی نوشته که S124 باشد یا S12؟! اصلا با این تعبیری که می گویم ارتباطی ندارد. یک حکم از بالاست و هیچ پشتوانه ای ندارد.

یعنی حتی باید روی طرح های پیشین بازنگری انجام شود؟ یا حتی آنها کنار گذاشته شوند؟
حتماً. من البته نمی خواهم صحبت‌هایم جنبه اجرایی نداشته باشد. بنابراین می گویم شما طرح تفضیلی دارید. این طرح را در حد استفاده کردن برای تعمیر هواپیما در حین پرواز استفاده کنید. برای رفع اضطرارها از آن استفاده کنید. ولی با سرعت باید آن مطالعه عمیق جامع و درست حداقل برای قسمت های تاریخی شهر اصفهان عزیز حتما انجام شود تا برسیم به جایی که بتوانیم آن را برای اصلاح و تکمیل استفاده کنیم. مرتب داده های درست ضصحیح ج؟دیدی بیاید و آن کج بینی های گذشته را اصلاح و ترمیم کند تا جایی این دو تا عین هم شوند. آن چه را که می دهیم بتواند طرح تفضیلی قبلی را احیا کند. راهی به جز این نداریم.

چه نوع مطالعاتی باید انجام شود
اگر شما بخواهید یک مطالعه دقیق کنید، باید ابعاد مختلفش معلوم شود. چه قدر جنبه انسانی دارد چه قدر کالبدی و جغرافیاییی و تاریخی؟ به چه عمقی؟ همین جنایتی که در میدان عتیق شد، همه آن چه در زیر زمین بودف نابود شد در حالی که مشهود بود آثارش. ما اصلاً به گذشته اصفهان توجه داریم؟ از زیر لایه صفر صفر را می خواهیم توجه کنیم؟ باید بکنیم؟

خب از نظر شما چه؟ باید به زیر لایه صفر صفر توجه کنیم؟
من نمی‌توانم به این صراحت در این مورد اظهار نظر کنم.

حقیقت این است که ترجیح می‌دهم خیلی صریح از شما سوال کنم چون جواب‌های روشن و کوتاه به نظرم بیشتر می توانند خوانده شده و مورذ احترام واقع شوند.
ببینید من می دانم که شما الان مثل یک مادر مریضی هستید که می گویید آقای دکتر همین الان کاری کنید که دردش تمام شود. دکتر می گوید من می فهمم و خودم هم ناراحتم که درد می کشد اما تا قبل از این که سی تی اسکن شود و ام آر ای، نمی توانم اظهار نظر کنم. اگر من اظهار نظر کنم می شوم یکی دیگر از آن دکترهای جاهلی که قبلاً اظهار نظر کرده اند و به نتیجه نرسیده ایم. من در این مقام نیستم. باید مطالعاتی به دقت انجام شود و بعد بفهمیم که به لایه‌های زیر صفر باید توجه شود یا نه؟ این باید در یک برنامه کلی روشن و پاسخ داده شود که ما چه قدر باید در یک برنامه کلی به لایه های زیر صفر توجه کنیم؟

آورده آنها برای ما چیست؟ تمام کسانی که در اصفهان زندگی می کنند و مدیران شهری همه باستان شناستند؟ همه تمام علائقشان فقط زیر خاک نهفته است؟ می خواهیم اصفهان را به یک شهر مثل پمپیر تبدیل کنیم؛ شهری که فقط به گذشته زیر زمین خودش افتخار می کند؟! این مردمی که الان دارند زندگی می کنند، آدم نیستند؟ نباید زندگی کنند؟ باید تعارض ها را حل کرد. یک مرکز مطالعات و تحقیقات جدی لازم است برای این که جایگاه این ها را روشن کند. الان من از خود شما می پرسم که مطالعه دارید، واقعاً برای چه باید این قدر وام دار زیر زمین باشیم؟ یا برعکس، واقعاً می شود تمام این همه آثاری که زیر زمین مانده بش از هزار و خورده ای سال زیر زمین اصغهان، این ها را ندید گرفت و فراموش کرد؟ ببینید چه تضاد جدی ای وجود دارد؟

یعنی هیچ راه حل زودرسی وجود ندارد؟
نه، راه حل زودرس به این معنا نداریم. مانع راه حل های زودرس نیستیم. اشکالی ندارد اگر مدتی کارهای غلطی انجام شده، چه قبل و چه بعد از انقلاب، بی حرمتی هایی بی عدالتی ها و بی انصافی هایی در باره شهر اصفهان و ارزش هایش انجام داده، یک مقدار دیگر هم ادامه پیدا کند، مشکلی نیست. تنها راه حل برای این که سامانی پیدا کنیم، واقعاً فراهم کردن یک مطالعات خیلی جدی است.

من شهرداری عزیز اصفهان را که اطلاع دارم اخیراً با همیت  و علاقه به شهر اصفهان توجه می کنند، دعوت می کنم به تاسیس یک مرکز جدی مطالعات شهر اصفهان که مطالعات خیلی جدی از نقطه نظر این که اصفهان کیست و کجاست و جایگاهش در سطح بین المللی و داخلی کجاست و اندام تشکیل دهنده و مسایلش چیست. یک شناسایی جامع و عمیق ازش داشته باشند و بر آن اساس جایگاه هر کدام از اندام‌ها در شهر روشن شود تا ما بدانیم تکلیفی که در ارتباط با میدان نقش جهان، چهارباغ یا بقیه قسمت هایی که هست، چیست. قسمت های بسیاری در شهر هست که احتیاج به رسیدگی دارد. خیلی هم فکر نکنید کار سختی است. یک دفتر مطالعات جامع درست اگر یکی، دو سال کار کند می تواند به یک دستاوردهای حداقل اولیه برسد که تکلیف ما را کمابیش روشن کند و به این ترتیب از اظهار نظر های شخصی، فردی، موضعی، سلیقه ای، که متدوال است، پرهیز می کنیم. هر کس اظهار نظر کند، یک نقطه صفر و مبدایی وجود دارد. اگر مرجعی نباشد، حرفمان سلیقه ای است و هر کس از ذن خود یار می شود در حالی که این مرکز مطالعه مرجع را مشخص می کند و هر چه روشن باشد. مثل خورشید. هر چه بزرگتر باشد، نور بیشتری به مشکلات ما تابیده می شود و می توانیم راحت تر مشکلماتمان را حل کنیم.

یعنی سعی کنیم از جنبه های مختلف شهر اصفهان را مطالعه کنیم و این مطالعات را برای ایجاد شناخت در چه قشری باید به کاربگیریم؟ آیا فقط مدیران شهری و مسئولان بالادستی که تصمیم گیرندگان شهرند یا نتیجه این تحقیقات باید در ایجاد شناخت برای شهروندان عادی هم استفاده شود؟
ما باید مطالعاتی را به وسیله عده‌ای متخصص انجام دهیم تا در یک مانیفست و مجموعه و مجلدی روشن شود که ما تصورمان از اصفهان این است و توقعمان این و می خواهیم اصفهان چنین نقشی داشته باشد و بعد از این که توقعمان روشن شد می فهمیم که فلان قسمت باید تقویت شود و ... طبیعتاً هر کس به اندازه خودش. الان مادی ها هستند. آب اصفهان کم است. تکلیف ما با مادی ها چیست؟ باید شهرداری با وانت آب در مادی‌ها بریزد؟ مادی ها چه می کنند؟ بعضی ها می گویند خلاف بهداشت است. برخی معتقدند شریان زندگی شهر است. چه کنیم؟ به حرف چه کسی گوش کنیم؟

شما می توانید به من بگویید این مادی‌ها را چه کنیم؟ مطالعه می‌خواهد تا بفهمیم باآنها چه کنیم. این ها را چه کسی باید جواب دهد. مرکز مطالعاتی که جمیع این ها را مطالعه کند و لعد آن کسی که مسئول آب شهر است این مطالعات را می خواند و برنامه اش را بر این اساس تنظیم می کند. برای تصمیم گیری در مورد آثار تاریخی، به این مطالعات رجوع می شود. هر کس به تناسب مسئولیتی که دار... آن که می خواهد تراکم حاشیه چهارباغ را تعیین کند. او هم می فهمد که می تواند تراکم مثلا یازده طبقه بدهد یا نه. ولی آنها همه مرجع پیدا می کنند و بر اساس مطالعات عمیق و جدی تصمیم گیری می شود.

متخصصانی از چه تخصص هایی باید در آن مرکز باشند؟
این مرکز بیشتر شبیه مهندسین مشاورینی است که وجود دارند. منتها شبیه. چون ما تقریباً هیچ کدام از مهندسین مشاور موجودمان آمادگی لازم برای این نوع مطالعاتی که به قول شماها با رویکرد انسانی و اجتماعی و جغرافیایی و تاریخی باشد، این بضاعت کم در آنهاست. خود شهرداری باید بنشیند و فکری کند. من اگر باشم یک مرکز مطالعات و تحقیقات شهر اصفهان درست می‌کنم و بعد افرادش را یک به یک انتخاب می کنم. درست است که دارم یک دفتر مهندسین مشاور درست می کنم متعلق به خود شهرداری اما در حقیقت از نخبگان و افراد متخصص برخی دائم و برخی بیایند و بروند و برخی هم سفارش می گیرند. مثلاً در مورد نقش مادی ها در شهر اصفهان را می شود به موسسه ای سفارش داد تا آنها این کار را انجام دهند.

+ الان در تهران چنین مرکزی داریم یا در شهرهای دیگر؟
بله در تهران ما مرکز مطالعات شهر تهران را داریم که زیر نظر شهرداری است. کارهای تحقیقاتی مفصلی سفارش می دهد و 10،15 شورا دارد که اساتید دانشگاه و متخصصین در انها حضور دارند. جنبه‌های فنی، محیط زیست، اجتماعی و ... هستند. کار سفارش می دهند. تحقیق 400، 500 میلیون تومانی برون سپاری می کنند. من عضو یکی ا زاین شوراها هستم. یعنی این تحقیقات را سفارش می دهند. افراد داوطلب می شوند، پروپوزال‌های مختلفی می دهند. بررسی و تصویب می شود. مثلا می گویند استفاده کردن از اسفالت های موجود برای اسفالت جدید. شما که متخصص این کار هستید در فلان دانشگاه تحقیق می کنید و نتایج را ارائه می کنید. برای مواجه شدن با کارتون خواب ها چه کنیم؟ انها که از نظر نیروی انسانی و توان مالی مناسب هستند انتخاب می شوند و کار به آنها سفارش داده می شود. ظرف مدت معین نتیجه را می آورد.الان صدها تحقیق در مرکز مطالعات شهر تهران انجام می شود. باید چنین مرکزی در شهرداری اصفهان هم وجود داشته باشد. ولی باید وسعت داد و با این محور کار کرد که نقش و جایگاه اصفهان چیست. نقش و جایگاه چهارباغ در اصفهان چیست؟ می خواهیم راه دسترسی باشد؟ خیابان برای تفریح باشد؟

حتی برای مردم چه کارکردی داشته باشد؟
بله. کسی که می رود تحقیق می کند، به تعبیر شما از کسبه محل هم می پرسد، از توریست ها و خانواده ها می پرسد. مطالعات تاریخی هم دارد. آقای قشقایی معروف به ممتحن الدوله در خاطراتش می نویسد که در چهارباغ اصفهان تعدادی از بچه ها را در طبقه دوم چهاباغ می نشاندند تا کسانی که می آمدند رد می شدند اگر دست به گل ها می زدند این ها می گفتند نچین نچین. و به این بچه ها هم لقب «بچه های نچین نچین» را داده بودند. مثلا اینها را می خواهید احیا کنید؟ اینها را جمع بندی می کند و بعد می فهمیم که چه باید بکنیم.

حتی شاید اینجا ابزار خلاقیت بروز پیدا کند که راه حل امروزجامعه چه باید باشد و قرار نیست ما همان راه حل های قدیمی را داشته باشیم.
احسنت.  دقیقاً باید بگوییم با شرایطی که الان داریم چه طور باید عمل کرد. ولی صورت مسئله روشن شود تا بعد بتوانیم بگوییم این نخاع است حتماً باید پیوند بخورد یا نه! کمربندی است که پاره شد و می شود یک کمربند جدید خرید.

و ارگان ها باید ملزم شوند که از آن تحقیقات استفاده کنند
دقیقاً. این فرایند مشکل گشایی دارد. باید سوال ها مطرح شوند، مطالعات عمیق صورت بگیرند و بعد پاسخ ها پیدا شوند. من الان از شما می پرسم کف چهارباغ را چه باید کرد؟ چند صد مطالعه باید انجام شود.این که من به سلیقه خودم با توجه به گرایشم به میراث فرهنگی چیزی بگویم. او چون گرایش به ترافیک دارد چیزی بگوید. همه این نظرات باید دیده شوندو شهر محل تعامل خواسته های مختلف است.

یعنی الان شما معتقدید با وجود چنین مرکزی در تهران، وضعیت شهر تهران از آن چه که می توانست در نبود چنین ارگانی رخ دهد، بهتر است؟
در بسیاری از شئونش این گونه است. الان در مورد این موضوع اختلاف نظر است که با توجه به این که بی ارتی در خیابان ولیعصر گذاشته اند، خیابان ولیعصر از خیابان به جاده تبدیل شده یعنی تمام آن فروشگاههای اطرافش که مردم می آمدند قدم می زدند و خیابان را با جوی آب و مغازه ها می شناختند الان به خاطر سرعتی که دارند، کیفیت از دست رفته. ما از خیابان ولیعصر در تهران توقع چه چیزی داریم؟ توقع صیاد شیرازی یا امام علی را داریم؟ حالا اگر ترافیک جان مردم را به لبشان رساند زورش می رسد و وتو می کند.

خیابان را از وسط قاچ می کنیم و بی آر تی می گذاریم و نفیس ترین خیابان تهران تبدیل به این می شود. مردم راضی می شوند ولی کیفیت از دست می رود، ما چه باید بکنیم؟ باید راه حل پیدا کنیم و همه اینها نیاز به مطالعه جدی دارد. در مورد تهران با تجمع فوق العاده جمعیت بعضی از راه حل ها نشدنی است ولی اصفهان که به آن مرحله نرسیده است. این مریض هنوز به مرحله سی سی یو نرسیده. بیایید فکری به حالش بکنیم که بتواند زودتر مشکلاتش حل شود.

نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه11 تیرماه 1394
  روزنامه اصفهان زیبا، صفحه هنر و ادبیات، لینک مطلب در سایت روزنامه، صفحه 9، شماره 2407،pdfمطلب

گفت و گو با مدیر گالری آپادانا درباره وضعیت گالری‌های اصفهان در ماه رمضان

تعداد توریست‌های فرهنگی اصفهان افزایش یافته‌ است

هنرمندان مشغول کارند، مشکل این است که هنر هنوز کالای لوکس محسوب می‌شود 

عکس‌ها: احسان تحویلیان

ژیلا منانی,گالری آپادانا,اصفهان,نمایشگاه,گالری,احسان تحویلیان

وقتی صحبت از گالری‌گردی و نمایشگاه‌های هنری در اصفهان می‌شود، اولین نامی که به ذهن خیلی‌ها می‌رسد، نام «گالری آپادانا» است؛ تنها گالری خصوصی شهر که هشت سال است بی‌وقفه فعالیت می‌کند و به یکی از مراکز مهم فرهنگی، هنری اصفهان تبدیل شده است. گالری آپادانا طی چند سال گذشته، همواره رویدادها و نمایشگاه‌هایی برای ماه رمضان برگزار می‌کرد. اما امسال وقتی به سایت اینترنتی گالری مراجعه می‌کنید، با پیامی با عنوان «گالری آپادانا به مدت دو ماه، از ابتدای تیر تا آخر مرداد ماه، تعطیل است» رو به رو می‌شوید. این در حالی است که گالری‌های دیگر شهر هم مدتی است در رخوت به سر می‌برند. برای پرس و جو درباره این تغییر رویه با ژیلا منانی، نقاش و مدیر گالری آپادانا، گفت و گویی انجام دادیم.

 

گالری آپادانا چند سال بود که هر ماه رمضان نمایشگاه‌ها و حتی رویدادهایی برگزار می‌کرد. چه شد که امسال با تعطیلی دو ماهه گالری رو به رو هستیم؟!

من طی هشت سال گذشته بیشتر از 400 نمایشگاه برگزار کرده‌ام. هنرمندان مستعدی از خلال همین نمایشگاه‌ها شناخته و استعدادشان کشف شده است. برای تعدادی از هنرمندان نمایشگاه‌هایی در خارج از کشور تدارک دیده‌ایم و هر سال در ماه رمضان، بدون گرفتن هزینه، نمایشگاه برگزار می‌کردیم. گالری‌های اصفهان معمولاً در ماه رمضان تعطیل هستند یا نمایشگاه جدی ندارند. اما من در چند سال اخیر برای آزمایش، نمایشگاه‌هایی در ماه رمضان برگزار کردم و استقبال هم شد ولی بعد به این نتیجه رسیدم که بازدهی لازم را ندارند؛ از نظر مالی هیچ وقت هزینه نمایشگاه را در ماه رمضان دریافت نمی‌کردیم ولی از نظر هنری هم متاسفانه آن طور که انتظار داشتیم، پیش نرفت. بنابراین امسال تعطیلات تابستان و رمضان را برای گالری داریم. به هر حال امسال تصمیم گرفتم یک وقفه دو ماهه داشته باشیم و بعد با رویکرد حرفه‌ای‌تر وارد شویم. برنامه‌ریزی‌های تازه‌ای برای فصل جدید خواهیم داشت.

 

منظورتان از رویکرد حرفه‌‌ای‌تر چیست؟

ببینید، به نظر من، ما در ایران کمتر می‌توانیم ادعا کنیم گالری حرفه‌ای داریم. در تهران البته (مثل هر پایتخت دیگری از نیویورک تا پاریس) مراودات و امکانات بیشتر و اوضاع بهتر است ولی در شهرهای دیگر وضعیت خوب نیست. اصفهان هم یک شهر سنتی است، هنرمندان زیادی دارد و نسبت به شهرهای دیگر اوضاعش بهتر است اما مطلوب نیست. دلیل این که می‌گویم گالری حرفه‌ای کمتر داریم این است که ما باید تمام استانداردهای لازم برای یک گالری را داشته باشیم اما به خاطر شرایط اقتصادی خاص کشور، نمی‌توانیم این استانداردها را رعایت کنیم و می‌‌توانم بگویم در ایران ما فقط در راه حرفه‌ای بودن، تلاش می‌کنیم. به نظرم یک گالری باید از هنرمند در همه جوانب مالی، هنری و فرهنگی حمایت کند. در ایران فقط چند گالری در تهران در این زمینه فعال هستند و من هم در اصفهان تمام سعی‌ام این بوده که تا جای ممکن از هنرمندان حمایت کنم، نمایشگاه‌های مختلف داشته باشیم، آثار خوب هنرمندان اصفهان را در خارج از ایران به نمایش بگذاریم و در زمینه فروش هم فعالیت کنیم.

ژیلا منانی,گالری آپادانا,اصفهان,نمایشگاه,گالری,احسان تحویلیان

من حس می‌کنم در یکی دو سال اخیر رخوتی گریبانگیر گالری‌های اصفهان شده. قبلاً تعداد گالری‌های جدی و فعال و همکاری بین گالری‌ها بیشتر بود ولی هر چه جلوتر رفتیم، فعالیت‌ها کمرنگ‌تر شد. شما اوضاع فعلی گالری‌های اصفهان و فضای هنری شهر را چه طور می‌بینید؟

ببینید گالری آپادانا تا دو سال دیگر زمان رزرو نمایشگاه‌هایش پر شده یعنی استقبال هنرمندان و فعالیتشان خوب و مناسب است اما از نظر اقتصادی ماجرا به این راحتی نیست. اخیراً فروش آثار هنری در اصفهان کمتر شده و ما مجبوریم برای برگرداندن تعادل به چرخه اقتصادی گالری و هنرمندان، روی فروش آثار به خارج از کشور تمرکز کنیم. خیلی سخت تلاش کرده‌ایم. آلمان و کشورهای اروپایی اخیراً به کارهای هنرمندان ما علاقه بیشتری پیدا کرده‌اند و این آثار را برای نمایش در موزه‌هایشان خریداری می‌کنند.

چه قدر توریست‌های اصفهان مشتاق گالری‌گردی و خرید آثار هنری هنرمندان اصفهان هستند؟

حس می‌کنم در چند ماه اخیر توریست‌هایی که به اصفهان آمده‌اند، از سطح فرهنگی بالاتری برخوردار بودند. من بازدیدکنندگانی از کشورهای مختلف داشتم که در اینترنت به دنبال گالری هنری در اصفهان گشته بودند، با تلفن گالری تماس گرفتند ساعات کار گالری را چک کردند و امدند. مثلاً خانمی از زوریخ آمد، یک اثر خرید و یک اثر دیگر را هم انتخاب کرد که چون نمی‌توانست با خودش ببرد، برایش پست کردیم. خیلی‌ها از طریق اینترنت با گالری آشنا می‌شوند. داشتن یک سایت خوب به زبان فارسی و انگلیسی، قرار دادن تصاویر آثار قوی هنری و تبلیغات برای هر گالری هنری لازم است. الان اینترنت یک امکان خوب برای جذب توریست‌های فرهنگی به اصفهان فراهم کرده است. خیلی وقت پیش آقایی از سوئیس به گالری آمد و مصاحبه هم انجام داد. من خبر نداشتم که مصاحبه‌ام را در یک مجله گردشگری در سوئیس منتشر کرده. مدتی بعد یک تورلیدر ترک به همراه یک گروه آلمانی به گالری آمد. او گفت که از طریق آن مصاحبه با گالری آپادانا آشنا شده و خودش هم یک مطلب درباره هنر اصفهان و این گالری در یکی از مجلات گردشگری ترکیه خواهد نوشت.

پس اگر بخواهیم اوضاع هنری اصفهان را خیلی خلاصه توضیح بدهیم می‌توانیم بگوییم هنرمندان فعالیت می‌کنند، توریست‌ها تازه دارند آشنا می‌شوند ولی مخاطبان بومی و خریداران حضورشان کمرنگ شده. درست است؟

بله. اوضاع اقتصادی اصلاً خوب نیست. هنر هنوز در نظر مردم جنبه تزئینی و لوکس دارد. بنابراین همیشه آخر به سراغ هنر می‌روند. بله فکر می‌کنم هنرمندان خوب کار می‌کنند و فقط در حد این که نیازهای ابتدایی‌شان برآورده شود، توقع دارند. هنر برای هنرمند مثل نفس کشیدن است. امیدوارم که برای مخاطبان هنر هم این اتفاق بیافتد. در فصل آینده گالری آپادانا یک سورپرایز برای هنرمندان و مردم خواهد داشت. الان در مورد چند و چون ماجرا صحبت نمی‌کنم ولی امیدوارم که اتفاق خوبی برای فضای هنری شهر باشد.

نویسنده: نفیسه حاجاتی


روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: چهارشنبه21 آذر ماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، صفحه هنر و ادبیات، صفحه 9، شماره 1979،pdfمطلب

بیش از 9 ماه از سال 92 گذشت. در این ماه‌ها اصفهان و فعالان تئاتر اصفهان چندین رویداد تئاتری را تجربه کردند از جمله بیست و پنحمین جشنواره تئاتر استان اصفهان، چهارمین جشنواره کمدی اصفهان و همایش تئاتر کودک و نوجوان اصفهان. به این‌ها هم البته به روی صحنه رفتن چند نمایش با تعداد تقریبی 20 اثر مستقل را می‌توانید اضافه کنید.  

این یعنی با یک حساب سرانگشتی می‌توان گفت در مدت 9 ماه گذشته چیزی حدود 80 اثر نمایشی صحنه‌ای و یا خیابانی در قالب حضور در جشنواره، همایش و یا اجرا به طور مستقل در اصفهان برگزار شده‌اند. اما در این مدت و در بین تمام نمایشگاه‌هایی که در گالری‌های مختلف اصفهان برگزار شدند (با تعداد تقریبی 150 مورد) فقط یک نمایشگاه عکس تئاتر دیدیم؛ نمایشگاه عکس تئاتر «مردگان مشغول کارند» که همزمان با اجرای عموم این نمایش، برگزار شد.

همه این مسایل حاکی از آن است که عکاسی تئاتر در اصفهان جای کار و توجه بسیار دارد. به همین سبب با خسرو خالقی، که تنها نمایشگاه عکس تئاتر امسال اصفهان را برگزار کرده است، گفت و گویی انجام دادم. خالقی کارش را با عکاسی خبری آغاز کرده و بعد به صورت تخصصی به عکاسی تئاتر و عکاسی ورزشی روی آورده است.

 بعد از نمایشگاه عکس تئاتر دو سال پیشش با عنوان «زیر درخت آلبالو»، اسفند ماه گذشته نمایشگاه عکس تئاتر «در انتظار گودو» و در مرداد ماه امسال نمایشگاه عکس تئاتر «مردگان در حال کارند» را همزمان با اجرای این نمایش، برگزار کرد. با او که در سال‌های اخیر عکاسی چند ده اثر نمایشی در اصفهان و تهران را انجام داده، درباره اوضاع عکاسی تئاتر در اصفهان و بایدها و نبایدهای این شاخه از عکاسی صحبت...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: چهارشنبه20 آذر ماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۸۶۰، صفحه هنر و ادبیات، صفحه 9، شماره 1978،pdfمطلب

گفت و گو با حسین تحویلیان به مناسبت نمایشگاهش در گالری اپادانا

برای رسیدن به بیان هنری، باید قفل‌های ذهنی‌تان را بشکنید

هزار و صد مرغ آبی بدون زاینده رود


گالری آپادانا این هفته میزبان نمایشگاه نقاشی حسین تحویلیان بود. نمایشگاهی پر از مرغ آبی، پر از رنگ و طرح و فرم. تحویلیان که مدتی پیش در نمایشگاه گروهی طراحی که در گالری تکش برگزار شد، شرکت کرده بود و چند ماه پیش نمایشگاهی با عنوان «تاریخ از کی آغاز می‌شود» را در تالار سوره حوزه هنری به مخاطبان ارائه داده بود، این هفته «هزار و صد مرغ آبی» را به گالری آپادانا آورده بود.

...

نقش نگاره سفالین متعلق به هزاره سوم قبل از میلاد یک تلنگر بود برای نگاه نقاشانه حسین تحویلیان. او تاکید می‌کند: «این نقش نگاره یک نکته مهم داشت. آدمی که در آن دوره آن همه سختی‌های زیستی دارد، یک لحظه امان ندارد. اگر ما بیشترین ناراحتی‌مان از رفتن برق و گاز است، او دغدغه سرپناه داشته و بیم از دست رفتن زیستش را نه از طریق حیوانات که حتی از طریق همنوعانش. اما با همه این شرایط در یک لحظه آزادی کاری می‌کند که احتمالا می‌دانسته ماندگار خواهد بود. یک پرنده می‌کشد».

...

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی
چهارشنبه هشتم آبان ۱۳۹۲ 21:13

گفت و گو با شهرام ناظری در اصفهان


روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: چهارشنبه 8 آبان ماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ، صفحه هنر و ادبیات،
شماره 132، نسخهpdf

 

«خیلی وقت است که به اصفهان نیامده بودم. آمدیم چون شهر اصفهان برای من شهر حساسی است. اصفهان شهر هنر است و مردمش هنر شناسند. شهری است که هنر و موسیقی در آن سابقه زیادی دارد. اما هر بار که به اصفهان می‌آیم اتفاقی افتاده. یک بار زاینده رود خشک است، یک بار اتفاق دیگری می‌افتد. من همیشه با خودم فکر می‌کردم که اگر پل خواجو و سی و سه پل را از اصفهان بگیرند، چه طور می‌شود. این بار که به اصفهان می‌آمدم، وقتی با خودم فکر کردم که دو اسطوره موسیقی ملی ایران، استاد حس کسایی و استاد جلیل شهناز نیستند، احساس کردم شبیه همان تصوری است که داشتم. انگار پل خواجو و سی و سه پل را حذف کرده باشند. و خب این خیلی دردناک بود ولی به هر حال جهان باید سیر خودش را داشته باشد. امیدوارم شاگردانشان بتوانند با نگاه دیگری راه آن‌ها را طی کنند. در مجلس امروز هم پسر استاد کسایی، آقا جواد کسایی و خانواده شان حضور دارند. برایشان کف بزنید»

آخر هفته گذشته، اصفهان دو شب میزبان شهرام ناظری و گروه مولوی بود. شوالیه آواز ایران بعد از نزدیک به سه سال، به اصفهان آمد و با وجود سرماخوردگی دو اجرای خوب در سالن مجلل کوثر به مخاطبان هدیه کرد. قطعاتی از آلبوم مولویه، قطعات محبوب «اندک اندک»، «آتش در نیستان»، شعر حلاج شفیعی کدکنی و کردی خوانی بخش‌های مختلف این اجراها بودند.

یک روز بعد از آخرین اجرا، چند دقیقه قبل از حرکت استاد و گروه مولویه به سمت شیراز برای یک شب اجرا در آن شهر، با شهرام ناظری در هتل محل اقامت او گفت و گو کردم.

 

به نظرتان در حال حاضر موسیقی سنتی ایران چه جایگاهی در دنیا دارد؟

جایگاهش را در جهان نمی‌دانم. هنرمندان برجسته‌ای هستند ولی چون برنامه‌ریزی‌های داخل کشور از نظر فرهنگی و خط مشی و اهداف هنری بر مبنای اصول درست نبوده، موسیقی سنتی ما به جایگاهی که باید در جهان داشته باشد، نرسیده. وضعیت داخل هم که خب معلوم است؛ خراب! آواز و شبیه‌خوانی و تفکرهای سطح پایین و ... برعکس خوانندگان نسل قبل که هر کدام شخصیت مستقلی داشتند، این‌ها هر کدام شبیه‌خوان و مقلد شده‌اند. در این 30 سال یک برنامه‌ریزی اصولی نداشتیم و طبیعتاً وضعیت آواز فاجعه‌بار است. روز به روز هم بدتر می‌شود مگر این که در آینده یا در این سیستم جدید کاری انجام شود که بشود جلوی این ویرانی را گرفت.

چه قدر به دولت جدید امیدوار هستید و چه انتظاری دارید؟

خیلی امیدوار هستیم. دولت فرهنگی است. هیچ انتظاری هم نداریم. خودشان می‌دانند. همه، هم آقای جنتی هم معاون فرهنگی‌شان در جریان مشکلات هنر هستند.

اولویت های جهان موسیقی جیست که باید بیشتر به آنها پرداخته شود؟

خیلی چیزها. البته نمی‌شود انتظار داشت با این همه ویرانی آبادانی ببینی. مدتی طول می‌کشد ولی خب شروع کرده‌اند و باید پایه ریزی‌های ریشه‌ای صورت بگیرد. اولویت‌ها هم آموزش اجتماع، جوانان، به وجود آمدن مراکز فرهنگی درست و اصول آموزشی صحیح هستند.

 

چه مشکلاتی می‌بینید؟ اساسی‌ترین مشکلات و اولویت‌هایی که باید رسیدگی کنند، چیست؟

فضایی که وجود دارد، فضایی مناسب هنر و موسیقی نیست. فضای سطح پایینی است. هنرمند خوب مجبور است به صدا و سیما نرود. صدا و سیما خانه من بود ولی 33 سال است نرفته‌ام. 33 سال یعنی یک عمر. می‌دانید در این مدت من چه قدر باخته‌ام و چه قدر اجتماع محروم مانده از شاید خیلی چیزها؟! حالا من  یا افرادی شبیه من. ما می‌توانستیم هفته‌ای دو بار بیاییم در تلویزیون، صحبت کنیم، آموزش بدهیم. برنامه اجرا کنیم.

چرا این کار را انجام نمی‌دهید؟

دوست نداریم. کلاسش پایین است. ما قبولش نداریم. محیطی را درست نکرده‌اند که هنرمند واقعی احساس راحتی کند. یک محیطی شده که چیزهای دیگری در آن حکمفرماست.

چه قدر آموزش در زمینه موسیقی مهم است؟

آموزش مهم است ولی وسایل ارتباط جمعی، صدا و سیما شرایطی را درست کرده که هرج و مرجی به وجود آورده. هر کس دلش می‌خواهد می‌آید می‌خواند. فقط کافی است کارهایی که مد نظر آنهاست را انجام بدهد. نه این که اصول هنری را بداند یا تخصص داشته باشد. این یکی از معضلات است.

وضعیت ارائه مجوز برای انتشار آلبوم و برگزاری کنسرت را چه طور می‌بینید؟

الان بهتر شده. قبلاً بد بود. در دوره قبل من کار «سفر عسرت»م، چهار سال توقیف بود. چرا؟! چون مفهومش اجتماعی بود. یا شاهنامه یک مقدار گیر کرده بود. همین داستان کاوه آهنگر و درفش کاویانی.

کنسرت‌های شما را معمولاً می‌گویند تنها یا با آدم‌های معمولی نباید رفت. باید با کسی که دوستش داری، بروی و این سرخوشی را مزه‌مزه کنی. می‌خواهم بپرسم نگاه شما به مفهوم عشق چیست؟

عشق از هر زبان نامکرر است. هر کسی تعریف خودش را دارد و اصولاً جهان آفرینش بدون عشق بی معناست.

شما در اصفهان خیلی کم کنسرت گذاشتید. و حالا بعد از نزدیک به 3 سال این کنسرت را داشتید. چه شد که این کنسرت برگزار شد؟

من هم آمادگی‌اش را نداشتم. سرما خورده بودم و از دوستان هم خواستم که کنسرت را به بعد از این دوم ماه موکول کنند ولی همت دوستان باعث شد این کار انجام شود. خودم هم تصور نمی‌کردم با این راحتی یه برنامه درست در اصفهان بگذارم. باعث خوشحالی است.

در این کنسرت، شب اول مخاطبان توانستند کردی خوانی شما را بشنوند ولی شب دوم نه.  چگونه قطعات را برای اجراها انتخاب می‌کنید؟

خیلی چیزها هست. نمی‌شود گفت. برای یک هنرمند هر فصل در یک فضایی است که خودش می‌داند که برای آن سال، آن روز، آن جا، آن وضعیت اجتماعی چه کار باید بکند.

در یکی از مصاحبه‌هایتان گفته بودید که دوست دارید یک کاری برای دهخدا و ملک الشعرای بهار انجام بدهید ولی تا به حال نشده. آیا در کنار «اجرای حماسی اشعار فردوسی» که به عنوان برنامه آتی ذکر کرده‌اید، کاری برای دهخدا و ملک‌الشعرای بهار هم در دست دارید؟

بله. والا من خیلی چیزها دلم می‌خواهد ولی خب نمی‌شود. همان کارهای عادی‌مان هم تا به حال گیر کرده و به زور انجام داده‌ایم!


نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: دوشنبه 25 شهریورماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ، صفحه هنر و ادبیات، صفحه هنر و ادبیات،pdfمطلب

گفت و گو با یک مدرس و نقاش

روایت‌هایی نقاشانه از میراث ماندگار اصفهان

چرا گنبد مدرسه چهارباغ سال‌هاست در حصار است؟!

 

در دو هفته اخیر چند نمایشگاه مختلف در گالری‌های شهر برگزار شدند که سه تا از آن‌ها به نمایش کارهای نقاشی با سبک آبرنگ اختصاص داشتند؛ سه نمایشگاه که برای نمایش آثار سه هنرجو و یک استاد آبرنگ، نادر مهذب نیا، در کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان، گالری مهرگان و کافه گالری زمان برگزار شدند. مهذب نیا که نقاشی را با رنگ و روغن آغاز کرده، بعد به آبرنگ روی آورده، حالا چندین سال است به تدریس این رشته در آموزشگاهش مشغول است و هنرجوهای زیادی دارد، این هفته یک مجموعه از کارهایش را برای مخاطبانش در فضایی متفاوت ارائه کرده است. به این بهانه گفت و گویی با او انجام دادیم.


تقریباً دو سال از مصاحبه قبلی‌تان با روزنامه اصفهان زیبا گذشته. آن زمان نمایشگاهی  با 40 اثر در خانه نقش داشتید. بعد از آن هم البته نمایشگاه‌های دیگری در گالری‌های مختلف برگزار کردید و این هفته یک مجموعه با 7 اثر را به نمایش گذاشتید. چه روندی را در این دو سال طی کردید؟

خیلی سطح سلیقه مردم در این سال‌‌ها متفاوت شده. قبلاً مردم کارهای رئال‌تر می‌خواستند اما حالا با نیازی که در اجتماع و نسل جوان می‌بینم این فضا بیشتر ایجاد شده که شما بی‌پرواتر رنگ‌ها را به کار ببرید. مثلاً ابیانه همیشه از نظر ما قرمز تعریف شده اما می‌شود با یک سری رنگ‌های مکمل از جمله بنفش و آبی حال و هوای فضا را به مخاطب نشان بدهیم و با رنگ‌های گرم نگاه مخاطب را به سمت و سویی که می‌خواهیم، سوق دهیم.

کارهایی که این هفته در کافه گالری زمان ارائه شده، هم این خصوصیت را دارند. همه یک تم رنگی دارند و وقتی در آن فضا قرار گرفته‌اند، با آن نور کم و فضایی که تقریباً با رنگ چوب پر شده، هماهنگی خوبی دارند. از این چیدمان خیلی خوشم آمد و دیدم چه قدر کارها می‌توانند زیباتر دیده شوند. برای همین اثر هفتمی هم که بعدا اضافه کردیم، با همین سبک رنگ تیره و خاص بود. ابعاد کارها هم بزرگ است. تاش‌هایی که توی آن‌ها خورده، قدرتمندانه‌تر و با قلم‌های درشت‌تر است.

یعنی زمانی که برای خلق اثر صرف شده، کوتاه‌تر بوده ولی خیلی هم سخت‌تر بوده چون باید قلم و غلظت‌های رنگ را روی سطح کارتان را خیلی مدیریت کنید تا بتوانید چنین کارهایی در قطع بزرگ انجام بدهید. دیگر این که برای این آثار تخفیف 30 درصدی قایل شدیم چون من معتقدم باید به سمتی برویم که اثر هنری دیگر کالای لوکس به نظر نیاد و به کالای مصرفی تبدیل شود.

 

یادم هست که سبک آبرنگ رها را انتخاب کرده بودید. این کارها هم انگار به همین سبک هستند و البته در عین حال که تاش‌های سریع قلم را می‌بینیم، جزئیات زیادی هم در کارها هست که نگاه دقیق‌تر را می‌طلبند.

درست است و حتی رهاتر از قبل هستند. وقتی به این‌ها نگاه می‌کنیم و مرور می‌کنیم یک سری آبجکت‌هایی هستند که خیلی می‌توانند به کار سادگی و روانی بدهند. مثل بازتاب یک قایق در آب. فرم‌ها همان رها بودن را دارند و تازگی رهاتر هم شده‌اند. خب نیاز بود که یک مدت بگذرد و مخاطب به این میزان درک برسد. می‌گویم یک هنرمند نباید زیاد فاصله‌ای بین خودش و اجتماع بیاندازد. هر چه قدر اجتماع رشد کند من هم به همان سمت خواهم رفت.

اگر هم به سمت مدرنیته برود، همین‌ آثار هم می‌توانند شکل‌ها و ساختارهای شکسته‌تر و مدرن‌تری پیدا کنند. این آبرنگ رهایی که الان کار می‌کنم را برای مقطع کنونی بسیار مناسب است و راضی هستم. چه بسا دو سال پیش هم می‌گفتم آن نوع کار برای آن مقطع مناسب بود. دو سال دیگر هم ممکن است همین چهارچوب‌هایی که الان دارم، شکسته شوند و تم‌ها و رنگ‌ها تغییر کنند.

قبلا برای یک آدم، یک نماد آدم یا فضایی که می خواستیم بگوییم خیس، غمگین یا شاد است، قطعا مقداری از آن حالات را استفاده می‌کردیم و به بخشی از صورت هم اشاره می‌کردیم ولی الان این کارها خالی از این هاست و فارغ از این که به صورت‌ها و حالات بپردازیم با فرم المانی و پرسوناژی که در فضا قرار می‌گیرد می‌توانیم فضا را بهتر القا کنیم.

 جالب‌تر این که وقتی رنگ را با غلظت مناسب بر می‌دارید، به محضی که قلمو روی صفحه کاغذتان قرار می‌گیرد با یک مقدار فشار کم و زیاد قلمو و یک گریز مناسب آن شخصیت درمی‌آید. من همیشه می‌گویم کم گوی و گزیده گوی چون در. دقیقا این مسئله در هنر هم هست. اگر مطلبی را بتوانم کوتاه به مخاطب بگویم، حتماً این کار را می‌کنم. دلیلی به زیاده گویی نیست و این مسئله در آثار به نمایش درآمده در زمان هم به راحتی قابل تشخیص است.

دوست دارم خودتان درباره خصوصیات ویژه کارتان بگویید.

من به دلیل این که تدریس می‌کنم و هنرجوها هم باید موضوعات مختلفی را تجربه کنند، آثار متنوعی دارم. حتی دیشب با یک قاب‌ساز بحث بر سر این موضوع بود که چه قدر نظر استاد برای هنرجوها مهم است.

او می‌گفت وقتی شما یک نمونه قاب را انتخاب می‌کنید، هنرجوها هم همه از آن سفارش می‌دهند آن قدر که پلیمر آن قاب تمام می‌شود. شما متنوع انتخاب کنید که ما مشکل نداشته باشیم! بنابراین من چون الگوی هنرجویانم هستم، نیاز است که موضوعات مختلفی را در پرونده کاری‌ام داشته باشم. اشاره ‌های مختلفی به موضوعات مختلف می‌کنم اما البته حرکت کلی یکسان است.

می‌توانم بگویم ویژگی این سبک کارها قلم آزاد است و تکنیک و حالت تاش قلمی که در کارها دیده می‌شود. موضوعات هم مردمی هستند. در کنار اینها البته انتقادات ظریفی هم مطرح می‌کنم. مثلاً در بحث صنایع دستی اصفهان یا ابنیه تاریخی. مثلاً برای من این سوال هست که چرا گنبد مدرسه چهارباغ باید سال‌ها زیر داربست باشد؟!

مثلاً در نمایشگاه اخیر وقتی رئیس شورای شهر آمده بودند، برایشان جالب بود و پرسیدند چرا به این مسئله پرداختید؟ گفتم: می‌خواستم شما ببینید و پاسخ بدهید که چه کسی مسئول است. بعد می بینم این حرکت در هنرجوهایم هم دارد دنبال می‌شود. از رودخانه خشک و سی و سه پل عکس گرفته‌اند و دارند نقاشی می‌کنند. می‌توانم برایشان یک نقطه شروع ایجاد کنم. یعنی بیان نکات اجتماعی در عین حال که تکنیک را هم ارائه می‌دهند.

اتفاقاً به مورد جالبی اشاره کردید. چون می‌خواستم بگویم ابنیه تاریخی همیشه جایگاه ویژه‌ای در کارهای شما داشته‌اند و شما روایت‌های نقاشانه مختلفی که البته حاوی اعتراضاتی هم بودند از گوشه‌های شهر ارائه داده‌اید. نگاه شما به میراث فرهنگی اصفهان چگونه است؟

ببینید، خیلی چیزها جابه‌جا شده‌اند و خود ما این تغییر و تحولات را در چند سال اخیر دیده‌ایم. من بارها مثلاً مدرسه چهارباغ یا بازار اصفهان را به دلیل اتاق‌های خاص و نوری که دارد، در کارهایم آورده‌ام. چند وقت پیش داشتم از کنار مدرسه چهارباغ رد می شدم. می‌دانید که این گنبد را بارها تعمیر کرده‌اند اما هر بار مشکلی پیش آمده. یک بار «الله»اش مشکل داشته، یک بار قطر گنبد اشتباه شده، رنگ کاشی‌ها همخوانی نداشته و ...  مدتی پیش، داشتم از کنار مدرسه چهارباغ رد می‌شدم، دیدم کارگری دارد قالب‌گیری می‌کند و ناگهان سطل دوغاب و گچش برگشت روی نیمه‌ای از گنبد که سالم بود. و من خیلی ناراحت شدم.

آنجا یک عکس گرفتم و نقاشی کشیدم. جالب این است که من در میان تابلوهایم 5 تابلوی مدرسه چهارباغ دارم  که از زاویه‌های مختلف هستند. ولی اثری که این بار خلق کردم، متفاوت است. در عین حال که ماشین‌ها دارند تردد می‌کنند و فضا را می‌بینید، در بک‌گراند، کمرنگ‌تر گنبد دیده می‌شود با داربست‌هایی که مثل قفس عمل کرده‌اند. نیمی از هویتش را ما از آن گرفتیم و نیم دیگر را قضا و اتفاق! در مورد بازار هم همین طور. بازار المان‌های قشنگی دارد.

پارچه‌های قلمکار، قلمزنی، ... الان وقتی نگاه می‌کتید، مثلاً یک آهوی بزرگ که تولید چین است و کاری به هویت ما هم ندارد وسط بازار گذاشته‌اند و لباس‌هایی که جالب نیستند. ما عادت کرده‌ایم به دیدن این بناها، حتی جوری تنظیم می کنیم که هفته‌ای یکی دو بار از داخل نقش جهان یا از کنار رودخانه رد شویم. چون بخواهیم یا نخواهیم به این‌ها وابسته‌ایم.

وقتی یک ایراد کوچک، حفاری یا جابه جایی یک سنگ را می‌بینیم، قلبمان می‌تپد که آیا این درست سرجای خودش قرار می‌گیرد؟! آیا هویت قبلی‌اش را پیدا می‌کند؟ همه ما روی این مسئله تعصب داریم. من هم سعی کرده‌ام این عرق و تعصب را در کارها نشان بدهم. که اگر گوش شنوایی باشد، این مسئله به همه یادآوری شود که اینها میراث ماندگاری هستند که برنخواهند گشت.

نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: چهارشنبه 6 شهریورماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۸۸۷، صفحه هنر و ادبیات، صفحه هنر و ادبیات،pdfمطلب


اصفهان سال جدید را با رخدادهای فرهنگی هنری مختلفی آغاز کرد و می‌شود گفت شش ماهه ابتدای امسال با اتفاقات قابل اعتنایی در این عرصه رو به رو بودیم و خب یکی از پایگاه‌های فرهنگی شهر که بخش قال توجهی از این رویدادها را باعث شد، گالری آپادانا بود؛ یکی از معدود گالری‌های اصفهان است که در این سال‌ها سعی کرده هر هفته یک مجموعه  اثر هنری از یک یا چند هنرمند برای مخاطبانش ارائه بدهد. مجموعه‌هایی که گاهی خیلی خوب بوده‌اند، گاهی در حد متوسط و گهگداری هم البته نه چندان قابل اعتنا. بعد از دو نمایشگاه پرتره و سلف پرتره که در ماه رمضان میهمان آپادانا بودند، یکی از مهمترین نمایشگاه‌های شش ماهه اول امسال در این گالری نمایشگاه نقاشی و ویدئو آرت بانوان اصفهان بود.

پروین اریسیان، اکرم رفیعی، ماندانا جعفریان، فروزان منتظری، ژیلا منانی، مینو ایرانپور، مژگان رئیسی، سایه ابراهیمی، پریسا رجبیان، مولود اثنی عشری، لاله آیتی، سپیده مهرگان، پروانه سیلانی، الهام جعفری، لیلا اصفهان زاده و شیلان احمد موسی زنان هنرمندی بودند که در آثارشان را به این نمایشگاه آوردند.

ژیلا منانی با تاکید بر این که قصد دارد هر سال چنین نمایشگاهی برای زنان هنرمند اصفهان برگزار کند، درباره برگزاری این رویداد گفت: «برای این نمایشگاه، فراخوان ندادم. از بانوان هنرمند دعوت کردم. تلفن زدم و گفتم کار می‌خواهم. خیلی‌هایشان سه اثر فرستادند و بعضی‌ها هم کاری ارائه نکردند. البته تعدادی از آثار هم شبیه هم بودند که حذفشان کردیم».

خواندن بیشتر ..
نویسنده: نفیسه حاجاتی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه ۲۴ مردادماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۸۸۷، صفحه هنر و ادبیات، صفحه هنر و ادبیات،pdfمطلب

گفت و گو با یک تصویرگر و مدرس دانشگاه:

این فرم طراحی خیلی به روحیات خودم نزدیک است

 

کاراکترهای زنانه‌ای که می‌شناسیمشان و خیلی هم دیده‌ایم‌شان، حالا موضوع مجموعه تصویرسازی‌های جدید آسیه ضرابی شده‌اند؛ فیگورهای آشنای زنان قدیم، زنان قصه‌ها که البته هنوز هم می‌توانید نمونه‌هایشان را در کوچه پس کوچه‌های محله‌های قدیم شهر ببینید. ضرابی در مجموعه «خاله خان باجیها» کاراکترهایی خلق کرده که هر کدام داستانی دارند. خودش می‌گوید داستان ایده اصلی مجموعه به زمانی برمی‌گردد که به عنوان دانشجوی آزاد در کلاس‌های تصویرسازی شرکت کرده و استاد خواسته بوده داستان خاله سوسکه را تصویرسازی کنند. او هم دو کاراکتر طراحی کرده اما دیگر نتوانسته در کلاس شرکت کند برای همین فضاسازی را تمرین نکرده و حالا برای کاراکترهای مجموعه فعلی‌اش هم خیلی فضاسازی نکرده است.

ضرابی درباره این مجموعه کارش می‌گوید: «قصد داشتم نمایشگاه بگذارم. تصمیم گرفتم کاراکترهایی که برای المان‌های سال‌ها کار کرده بودم را بیاورم. بعد خواستم نمایشگاهی با موضوع زن بگذارم و کارهای دو، سه سال پیشم را در نمایشگاه بگذارم. اما با مسئول گالری صحبت کردم و در آخر تصمیم بر این شد که به سراغ آن طرح‌های خاله سوسکه بروم».

این شروع ماجرای نمایشگاه ضرابی است. او اتودهای قدیمی را بازیابی و اصلاح می‌کند و یک سری طرح‌های جدید می‌زند. فرم‌ها را به هم نزدیک می‌کند و می‌رسد به ده اثر که 9 تا مربعی و یکی مستطیلی هستند. خودش تاکید می‌کند: «فرم تصویرسازی‌های من این طوری نبود مثلاً این که خطوط به هم مرتبط باشند».

ضرابی در پاسخ به این که آیا این فیگورها را به طور زنده از روی فیگور زن‌هایی که دیده زده یا ذهنی کار کرده گغت: «خیلی ذهنی‌اند. من خیلی کم کار می‌بینم شاید چون می‌ترسم که ایده بگیرم. برای بیشتر ذهنی کار می‌کنم».

آثار از طرح‌هایی با ماژیک و لاک غلط گیر روی مقوای کرافت خلق شده‌اند با بک‌گراندهایی که روی کار کلاژ شده‌اند. ضرابی تاکید می‌کند: «به سادگی گرایش عجیبی دارم. چه در فرم و چه در رنگ. رنگ تخت را خیلی بیشتر از سایه روشن دوست دارم. به مقوای کرافت هم علاقه خاصی داشتم. خیلی هم روی مقوای کرافت با ماژیک کار کرده‌بودم.  اینجا هم چون خیلی فرم بر نقش غلبه داشت در کارهایم. نمی‌خواستم رنگ وارد کار کنم. اول هم سفید در کارهایم نبود می‌خواستم فقط سیاه روی کرافت کار کنم بعد دیدم فضا خیلی گرفته شده. سفید را آوردم و دو تا کار را کنار هم قرار دادم. بازخورد مخاطبان خیلی در مورد سفید بهتر بود».

این فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد گرافیک از دانشگاه شاهد تهران، درباره موضوع کارش گفت: «زنان من خیلی زنان امروزی‌ای نیستند و خب حالت مقوای کرافت به فضای قدیمی کارم می‌خورد. چسب کاغذی را هم که به عنوان کلاژ آورده‌امم خیلی تصادفی به آن رسیدم. خیلی کارهای وصله پینه‌ای با چسب کاغذی می‌کردم البته به این شکل و شمایل نبودند. عناصر فضایی‌ام ساده‌اند. شاید اگر بخواهم مجموعه دومی کار کنم، روی فضاسازی وقت بیشتری بگذارم. دوست دارم که زنان امروزی‌تر را کار کنم. این فرم طراحی خیلی  به روحیات خودم نزدیک است».

نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌