روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه11 تیرماه 1394
  روزنامه اصفهان زیبا، صفحه هنر و ادبیات، لینک مطلب در سایت روزنامه، صفحه 9، شماره 2407،pdfمطلب

گفت و گو با مدیر گالری آپادانا درباره وضعیت گالری‌های اصفهان در ماه رمضان

تعداد توریست‌های فرهنگی اصفهان افزایش یافته‌ است

هنرمندان مشغول کارند، مشکل این است که هنر هنوز کالای لوکس محسوب می‌شود 

عکس‌ها: احسان تحویلیان

ژیلا منانی,گالری آپادانا,اصفهان,نمایشگاه,گالری,احسان تحویلیان

وقتی صحبت از گالری‌گردی و نمایشگاه‌های هنری در اصفهان می‌شود، اولین نامی که به ذهن خیلی‌ها می‌رسد، نام «گالری آپادانا» است؛ تنها گالری خصوصی شهر که هشت سال است بی‌وقفه فعالیت می‌کند و به یکی از مراکز مهم فرهنگی، هنری اصفهان تبدیل شده است. گالری آپادانا طی چند سال گذشته، همواره رویدادها و نمایشگاه‌هایی برای ماه رمضان برگزار می‌کرد. اما امسال وقتی به سایت اینترنتی گالری مراجعه می‌کنید، با پیامی با عنوان «گالری آپادانا به مدت دو ماه، از ابتدای تیر تا آخر مرداد ماه، تعطیل است» رو به رو می‌شوید. این در حالی است که گالری‌های دیگر شهر هم مدتی است در رخوت به سر می‌برند. برای پرس و جو درباره این تغییر رویه با ژیلا منانی، نقاش و مدیر گالری آپادانا، گفت و گویی انجام دادیم.

 

گالری آپادانا چند سال بود که هر ماه رمضان نمایشگاه‌ها و حتی رویدادهایی برگزار می‌کرد. چه شد که امسال با تعطیلی دو ماهه گالری رو به رو هستیم؟!

من طی هشت سال گذشته بیشتر از 400 نمایشگاه برگزار کرده‌ام. هنرمندان مستعدی از خلال همین نمایشگاه‌ها شناخته و استعدادشان کشف شده است. برای تعدادی از هنرمندان نمایشگاه‌هایی در خارج از کشور تدارک دیده‌ایم و هر سال در ماه رمضان، بدون گرفتن هزینه، نمایشگاه برگزار می‌کردیم. گالری‌های اصفهان معمولاً در ماه رمضان تعطیل هستند یا نمایشگاه جدی ندارند. اما من در چند سال اخیر برای آزمایش، نمایشگاه‌هایی در ماه رمضان برگزار کردم و استقبال هم شد ولی بعد به این نتیجه رسیدم که بازدهی لازم را ندارند؛ از نظر مالی هیچ وقت هزینه نمایشگاه را در ماه رمضان دریافت نمی‌کردیم ولی از نظر هنری هم متاسفانه آن طور که انتظار داشتیم، پیش نرفت. بنابراین امسال تعطیلات تابستان و رمضان را برای گالری داریم. به هر حال امسال تصمیم گرفتم یک وقفه دو ماهه داشته باشیم و بعد با رویکرد حرفه‌ای‌تر وارد شویم. برنامه‌ریزی‌های تازه‌ای برای فصل جدید خواهیم داشت.

 

منظورتان از رویکرد حرفه‌‌ای‌تر چیست؟

ببینید، به نظر من، ما در ایران کمتر می‌توانیم ادعا کنیم گالری حرفه‌ای داریم. در تهران البته (مثل هر پایتخت دیگری از نیویورک تا پاریس) مراودات و امکانات بیشتر و اوضاع بهتر است ولی در شهرهای دیگر وضعیت خوب نیست. اصفهان هم یک شهر سنتی است، هنرمندان زیادی دارد و نسبت به شهرهای دیگر اوضاعش بهتر است اما مطلوب نیست. دلیل این که می‌گویم گالری حرفه‌ای کمتر داریم این است که ما باید تمام استانداردهای لازم برای یک گالری را داشته باشیم اما به خاطر شرایط اقتصادی خاص کشور، نمی‌توانیم این استانداردها را رعایت کنیم و می‌‌توانم بگویم در ایران ما فقط در راه حرفه‌ای بودن، تلاش می‌کنیم. به نظرم یک گالری باید از هنرمند در همه جوانب مالی، هنری و فرهنگی حمایت کند. در ایران فقط چند گالری در تهران در این زمینه فعال هستند و من هم در اصفهان تمام سعی‌ام این بوده که تا جای ممکن از هنرمندان حمایت کنم، نمایشگاه‌های مختلف داشته باشیم، آثار خوب هنرمندان اصفهان را در خارج از ایران به نمایش بگذاریم و در زمینه فروش هم فعالیت کنیم.

ژیلا منانی,گالری آپادانا,اصفهان,نمایشگاه,گالری,احسان تحویلیان

من حس می‌کنم در یکی دو سال اخیر رخوتی گریبانگیر گالری‌های اصفهان شده. قبلاً تعداد گالری‌های جدی و فعال و همکاری بین گالری‌ها بیشتر بود ولی هر چه جلوتر رفتیم، فعالیت‌ها کمرنگ‌تر شد. شما اوضاع فعلی گالری‌های اصفهان و فضای هنری شهر را چه طور می‌بینید؟

ببینید گالری آپادانا تا دو سال دیگر زمان رزرو نمایشگاه‌هایش پر شده یعنی استقبال هنرمندان و فعالیتشان خوب و مناسب است اما از نظر اقتصادی ماجرا به این راحتی نیست. اخیراً فروش آثار هنری در اصفهان کمتر شده و ما مجبوریم برای برگرداندن تعادل به چرخه اقتصادی گالری و هنرمندان، روی فروش آثار به خارج از کشور تمرکز کنیم. خیلی سخت تلاش کرده‌ایم. آلمان و کشورهای اروپایی اخیراً به کارهای هنرمندان ما علاقه بیشتری پیدا کرده‌اند و این آثار را برای نمایش در موزه‌هایشان خریداری می‌کنند.

چه قدر توریست‌های اصفهان مشتاق گالری‌گردی و خرید آثار هنری هنرمندان اصفهان هستند؟

حس می‌کنم در چند ماه اخیر توریست‌هایی که به اصفهان آمده‌اند، از سطح فرهنگی بالاتری برخوردار بودند. من بازدیدکنندگانی از کشورهای مختلف داشتم که در اینترنت به دنبال گالری هنری در اصفهان گشته بودند، با تلفن گالری تماس گرفتند ساعات کار گالری را چک کردند و امدند. مثلاً خانمی از زوریخ آمد، یک اثر خرید و یک اثر دیگر را هم انتخاب کرد که چون نمی‌توانست با خودش ببرد، برایش پست کردیم. خیلی‌ها از طریق اینترنت با گالری آشنا می‌شوند. داشتن یک سایت خوب به زبان فارسی و انگلیسی، قرار دادن تصاویر آثار قوی هنری و تبلیغات برای هر گالری هنری لازم است. الان اینترنت یک امکان خوب برای جذب توریست‌های فرهنگی به اصفهان فراهم کرده است. خیلی وقت پیش آقایی از سوئیس به گالری آمد و مصاحبه هم انجام داد. من خبر نداشتم که مصاحبه‌ام را در یک مجله گردشگری در سوئیس منتشر کرده. مدتی بعد یک تورلیدر ترک به همراه یک گروه آلمانی به گالری آمد. او گفت که از طریق آن مصاحبه با گالری آپادانا آشنا شده و خودش هم یک مطلب درباره هنر اصفهان و این گالری در یکی از مجلات گردشگری ترکیه خواهد نوشت.

پس اگر بخواهیم اوضاع هنری اصفهان را خیلی خلاصه توضیح بدهیم می‌توانیم بگوییم هنرمندان فعالیت می‌کنند، توریست‌ها تازه دارند آشنا می‌شوند ولی مخاطبان بومی و خریداران حضورشان کمرنگ شده. درست است؟

بله. اوضاع اقتصادی اصلاً خوب نیست. هنر هنوز در نظر مردم جنبه تزئینی و لوکس دارد. بنابراین همیشه آخر به سراغ هنر می‌روند. بله فکر می‌کنم هنرمندان خوب کار می‌کنند و فقط در حد این که نیازهای ابتدایی‌شان برآورده شود، توقع دارند. هنر برای هنرمند مثل نفس کشیدن است. امیدوارم که برای مخاطبان هنر هم این اتفاق بیافتد. در فصل آینده گالری آپادانا یک سورپرایز برای هنرمندان و مردم خواهد داشت. الان در مورد چند و چون ماجرا صحبت نمی‌کنم ولی امیدوارم که اتفاق خوبی برای فضای هنری شهر باشد.

نویسنده: نفیسه حاجاتی
پنجشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۲ 10:47

اصفهان زیبا: خوشبختانه روزنامه نگار هستم!

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه ۱۷ مردادماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۸۸۷، صفحه هنر و ادبیات، صفحه ۱۰، ویژه نامه رسانه ،pdfمطلب

یادداشتی به مناسبت روز خبرنگار

 خوشبختانه روزنامه‌نگار هستم!

 

شغل عجیب و غریبی نیست. یعنی حداقل از مربی سوسمارها و آدامس‌پاک‌کن بودن خیلی معمولی‌تر و شناخته‌شده‌تر است. به کشور و اقلیم خاصی هم محدود نمی‌شود. همه جا وجود دارد. فقط فرقش این است که بعضی جاها سخت‌تر است و تبعات بیشتری دارد در حالی که بعضی‌جاها، آسان‌تر و معمولی‌تر است. ولی به هر حال واکنش مردم وقتی می‌گویید روزنامه‌نگار یا خبرنگار هستید با زمانی که بگویید معلم، مهندس یا دکتر هستید، از زمین تا آسمال فرق دارد! چه اینجا در اصفهان در جواب کسی که شغلتان را می‌پرسد، بگویید: «روزنامه‌نگار هستم» چه در پاریس به مامور ورودی نماد شارل دوگل. به هر حال شما از بقیه، متمایز خواهید بود!

 

آخی شما روزنامه‌نگارین؟!

چیزی نزدیک به 10 سال پیش وقتی تازه داشتم روزنامه‌نگاری را مزه مزه می‌کردم و آرزویم این بود که روزی جدی جدی خبرنگار باشم، فکر نمی‌کردم شغل عجیب و غریبی باشد و این همه واکنش‌های مختلف از مردم ببینم. حالا دیگر برایم خیلی معمولی شده که عنوان شغلی‌ام را بگویم و منتظر واکنش طرف مقابل باشم. گاهی واکنش‌شان شبیه این است که گفته باشید: «بندباز هستم. جاهای مختلف برنامه اجرا می‌کنم».

موقعیت اول: شب، داخلی، یک جلسه رسمی:

من: سلام عرض می‌کنم، ن. ح هستم. روزنامه‌نگار

مرد مکث می‌کند، سرش را به علامت تاسف تکان می‌دهد. می‌گوید: «خدا به پدر مادرت رحم کنه!» و می‌رود.

موقعیت دوم: روز، داخلی، موسسه آموزش زبان:

در فرم ثبت نام کلاس آیلتز جلوی گزینه شغلی می‌نویسم:«Journalist»

منشی برگه را می‌گیرد. مشخصات را چک می‌کند. بعد نگاه می‌کند به من با تعجب می‌پرسد: «شغلتون چیه؟!»، جواب می‌دهم: «روزنامه نگارم». هیجان‌زده می‌گوید: «وای چه جالب کسی رو اینطوری ندیده بودم! منظورم اینه که روزنامه‌نگار باشه. چه جالب!»

موقعیت سوم: روز، داخلی، کلینیک چشم پزشکی:

کنار دستم ایستاده. در فرم آزمایش جلوی گزینه شغلی می‌نویسم: «روزنامه‌نگار». حواسش جمع است که چه می‌نویسم. ناگهان می‌گوید: «شما روزنامه‌نگارین؟» با لبخند جواب مثبت می‌دهم. می‌گوید: «چه جالب. وای چه خوب. من همیشه دوست داشتم خبرنگار بشم». کمی گپ می‌زنیم. پرونده‌ام را خارج از نوبت می‌گذارد در نوبت بررسی. دفعه بعد که می‌رود، هنوز کامل از پله‌ها پایین نرفته‌ام که از پشت میز دست تکان می‌دهد. سلام و احوال‌پرسی می‌کنیم. می‌روم مثل 10، 11نفر دیگر، پرونده‌ام را از میان 70،80 پرونده توی قفسه‌ها پیدا کنم، می‌آید کنارم می‌ایستد می‌گوید: «روش بزرگ با ماژیک نوشته‌ام: بررسی شود». خودش پرونده را پیدا می‌کند. می‌دهد دستم با لبخند و جواب خانمی را که پرونده‌اش را پیدا نمی‌کند، خیلی کوتاه با جمله «همون‌جاس. خودتون بگردین» می‌دهد.

حالا که بیش از 7 سال است رسماً روزنامه‌نگارم، می‌توانم بگویم جذاب‌تربن خصوصیت شغلی‌ام، همین واکنش‌های مردم است. واکنش‌های غیرمنتظره منفی و مثبت. درست عین بندبازی است. انگار تکلیف مردم با شغل تو مشخص نیست. بعضی وقت‌ها اصلاً نباید ریسک کنی و بگویی روزنامه‌نگاری، بعضی وقت‌ها هم با افتخار و کمی شیطنت عنوان شغلی‌ات را می‌گویی.

 

دلم برای نوشته‌هایم تنگ می‌شود!

مسئله دوم، نوشتن است. خود این پروسه نوشتن و منتشر کردن که شاکله اصلی شغل من را تشکیل می‌دهد هم یک جور بندبازی است. هر چیزی که بنویسید ممکن است هزار و یک جور بازخورد متفاوت داشته باشد. قاعدتاً آدم نمی‌تواند فقط برای دل خودش بدون توجه به یک جامعه هدف، در روزنامه بنویسد. می‌نویسد و انتظار یک دسته واکنش‌های پیش‌بینی‌شده را می‌کشد. اما نکته این جاست که دامنه واکنش مخاطبان مختلف در برابر هر جمله شما هم به گستردگی واکنش‌هایشان در برابر عنوان شغلی‌تان است.

واکنش‌ها و خوانش‌هایی خواهید دید که ممکن است 100 سال هم به فکرتان خطور نکرده باشند در حالی که مخاطبانتان با قطعیت شما را خطاب قرار خواهند داد و مطمئن هستند که موقع نوشتن به خوانش آن‌ها از متن فکر کرده‌اید و حتی برای این که آن‌ها چنین واکنشی نشان بدهند، آن متن را نوشته‌اید. شبیه بندبازی می‌شوید که روی یک پا ایستاده روی طناب و اگر فقط کمی تمرکزش را از دست بدهد، حرفه و سابقه‌اش زیر سوال می‌رود. انگار نه انگار که قبل از این، 4564 بار روی طناب راه رفته، 783 بار روی طناب دوچرخه‌سواری کرده و 354 بار روی طناب آفتاب مهتاب زده!

جدای از همه این تردیدها، روزنامه‌نگاری فعل دوست‌داشتنی‌است. تو مجبوری در یک زمان معمولاً محدود، مطلبی بنویسی. گاهی آدم اصلاً دستش به نوشتن نمی‌رود. پیش خودش می‌گوید: «نه! من از پس این یکی دیگه برنمیام». ولی اگر مجبور باشی و بنویسی گاهی بهترین مطالب عمرت میان همین مطالبی هستند که نمی‌خواستی بنویسی و فکر می‌کردی نمی‌شوند!

شاید باورتان نشود. گاهی دلم برای بعضی از مطالبم تنگ می‌شود! مثلاً ناگهان یاد یادداشتی می‌افتم که 3 سال پیش برای فلان مجله نوشته بودم. یاد عکسی که سال پیش برای فلان روزنامه گرفتم، دلم می‌خواهد بروم بنشینم پرونده‌ای را که برای فلان ماهنامه درآوردم دوباره از اول تا آخر بخوانم. انگار هر کدامشان تکه‌هایی از «من» بوده‌اند! منِ سال 85، منِ سال 88، منِ سال 92! می‌روم میان آرشیو سایتم می‌گردم، مطلب را پیدا می‌کنم، می‌خوانم و گاهی حتی باورم نمی‌شود که خودم نوشتمش!

نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌