روزنامه شرق
زمان انتشار: سهشنبه ۱۲ مهر ماه ۱۳۹۰
آدرس: روزنامه شرق، لینک مطلب، شماره ۱۳۵۹، نسخه پیدیاف
گفت و گو با دکتر مهدی حجت، استاد پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران
حاضر شدن در محضر معماری
اخيرا شهر بيرجند با روستاهاي متفاوتش چون خور، خوسف، فورگ، بجد و باغ اميرآباد ميزبان شركتكنندگان در «كارگاه فهم معماري ايران از پنجره بيرجند» بود. دكتر حجت استاد دانشكده معماري در يكي از معتبرترين دانشگاههاي كشور است. او مدتي است با دبيرخانه رويدادهاي معماري ايران (وابسته به مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران) همكاري ميكند.
اين مركز كارگاههايي را با عنوان «كارگاه فهم معماري ايران» در شهرهاي مختلف برگزار ميكند. كارگاههايي كه با استقبال زياد دانشجويان و علاقهمندان معماري از سراسر كشور روبهرو شدهاند و رويه منحصر به فردي دارند. با اين معمار درباره اين كارگاهها به گفتوگو نشستيم.
آقاي دكتر، من در شوشتر شاهد بودم كه دانشجويان زيادي دوست داشتند به همراه شما به ملاقات بافت تاريخي اين كهن شهر بروند و شما از ابتدا با اين كارگاهها همكاري داشتهايد، ايده اوليه اين كارگاهها از كجا آمد؟
دوستان ما، آقاي قاسمي و همكارانشان، برحسب موقعيتي كه چند سال پيش در اصفهان داشتند، علاقهمند بودند كه فعاليتهايي را جهت پاسخ گفتن به نيازهاي حقيقي دانشجويان معماري برقرار كنند و جرياني راه بيفتد كه بتواند خلأيي كه در ذهن بچهها هست و عطشي را كه نسبت به يافتن چيزهاي جديد و بهتر دارند، پر كند. با هم مشورت كرديم و ايده اوليهاي شكل گرفت و بعد در كاشان، شوشتر و گرگان ادامه يافت، اين بود كه براي فهم معماري ايران بايد در محضر اين معماري حاضر شد. اگر بخواهيم همه معماري را در حالي كه دانشجويان دورند، فقط در كلاسها توصيف كنيم، ارزشهاي حقيقي كه در معماري هست به دانشجو منتقل نميشود.
چون معماري امري است كه با حضور انسان تحقق پيدا ميكند. بايد در معماري حاضر باشيد تا معماري را بفهميد. همانطور كه فيلم را بايد ببينيد و موسيقي را گوش بدهيد تا بتوانيد درك كنيد. بايد رفت داخل معماري و لمسش كرد. كل ايده اين بود كه بچهها را ببريم در نقاط مختلف اين سرزمين و آنها را با تجليات گوناگون و ارزشهاي متنوعي كه در اين سرزمين وجود دارد، از نقطه نظر معماري، آشنا كنيم. آقاي قاسمي حركت كردند كه امكانات را فراهم كنند.
براي اينكه بچهها فقط به صورت توريست نروند و بازديد كنند. خب خيليها سفر ميروند. خيلي از آثار را ميبينند و... ولي اين، حاضر شدن در محضر معماري نيست. بنابراين بايد تمهيداتي انديشيده ميشد تا آن مواجهه بين دانشجويان و اثر حقيقتا تحقق پيدا كند. يعني در آن محضر حاضر شوند و آن را درك كنند. تا نايل به قرائت ارزشهاي معماري شوند.
در «كارگاه فهم معماري ايران از پنجره شوشتر» شركتكنندگان در سه مقطع و به صورت سه گروه 200، 150 و 200 نفره تقسيمبندي شدند. در گرگان 300 نفر شركتكننده حاضر شدند و در «كارگاه فهم معماري ايران از پنجره بيرجند» 250 شركتكننده داشتيد. انتخاب اين دانشجويان چگونه انجام ميشود؟
ما تجربياتي را آغاز كرديم كه خلاصهاش اين بود كه با بچهها ارتباط برقرار كنيم تا از مجموعه بيش از 1500 متقاضي كه وجود دارد، چيزي حدود 200 تا 250 نفر را انتخاب كنيم. اين به صور مختلف اتفاق ميافتد. گاهي سوالهايي مطرح ميكنيم. گاهي كارهايشان را ميبينيم. گاهي علائقشان را ميسنجيم و در آينده، هم از روشهاي بهروزتري براي انتخاب استفاده ميكنيم تا بتوانيم بچههاي علاقهمندتر، مشتاقتر و مستعدتر را انتخاب كنيم.
تلاش ميكنيم پولي كه مردم و مسوولان هر كدام از اين استانها پرداخت ميكنند تا دانشجويان بروند و با معماري سرزمينشان آشنا شوند، هدر نرود چون ما از نظر شرعي مسووليم. نميشود در جهتي خرج كنيم كه يك عده بروند تفريح كنند. بالاخره هر كسي برود جايي را ببيند، چيزي دستگيرش ميشود اما اينكه راندمان ماكسيمم را دارد يا نه، ما مسووليم و بايد پاسخگو باشيم.
اين كار را قدري مشكل ميكند. از ابتدا برنامهريزي ميكنيم. اساتيد راهنما، يك هفته از كار و زندگيشان دست ميكشند، ميروند در محل حاضر ميشوند و در خدمت دانشجوها هستند. پس قدم اول اين است كه ما با دانشجوها مواجه ميشويم و آنها را انتخاب ميكنيم. بعد بايد دانشجوها قبل از اينكه به آن محل بروند، تصوري از كاري كه بايد در آنجا انجام بدهند، پيدا كنند.
براي همين، تكاليف و تمرينهايي به دانشجويان ميدهيم. اين كار هم باعث ميشود بتوانيم تعدادي را كه آمادگي بيشتري دارند، انتخاب كنيم و هم موجب اتصال، تماس و ارتباط بيشتر آنها يا به تعبير بنده، موجب قرائت صحيحتر و بيشتر از معماري در آن محل ميشود. چون معماري را بايد بفهمند و درك كنند. اگر فقط ناظر باشند و عكاسي كنند، ارتباطي كه مدنظر ماست، برقرار نميشود.
بعد از اين مرحله كه شركتكنندگان، انتخاب شدند و تقريبا يك تصور عمومي نسبت به آنچه در آنجا ميخواهد اتفاق بيفتد، پيدا كردند، به محل ميبريمشان. در آنجا چون تعدادشان زياد است، به چند گروه قالبا 50 نفره، تقسيم ميشوند و براي هر گروه دو نفر راهنما، استاد، آدم پيشكسوت قرار ميدهيم. دو نفر دستيار هم خواهند داشت كه برنامهاي را كه در آنجا بايد اجرا شود، انجام دهند.
برنامه كارگاهها به چه ترتيب هستند؟
آن برنامهها عموما به اين ترتيب است كه به طور خلاصه، بچهها با شهر و ارزشهاي معماري منطقه آشنا ميشوند؛ هم به وسيله توضيحاتي كه شب اول در قالب نشست و كركسيون برايشان داده ميشود؛ هم از طريق فيلمها، اطلاعات، گزارشهاي تاريخي، باستانشناسي، جغرافيايي و غيره و هم از طريق ملاقات با معماري كه به همراه اساتيدشان تجربه ميكنند. بعد بر حسب علاقه و تجربهاي كه پيدا كردهاند، سوژهاي را انتخاب و در موردش با اساتيدشان مشورت ميكنند. روي سوژه كار ميكنند و محصولي را عرضه ميكنند. اين محصول ميتواند كروكي، تصوير، نوشته و هر چه كه دوست دارند، باشد. آثار را تحويل ميدهند. در هر يك از گروهها آثار مقايسه ميشوند. چند تا از آثار به عنوان برگزيده انتخاب ميشوند، ميآيند در صحن اصلي، بين گروههاي برگزيده، مقايسه ميشوند و نهايتا تعدادي از كارها به عنوان آثار برتر معرفي ميشوند.
به نظر شما برگزاري اين كارگاهها چه كاركردهايي ميتواند داشته باشد؟
اين امكان هست كه براي كسي كه رانندگي بلد نيست، رانندگي كردن را توضيح بدهيد. او هم ميفهمد ولي وقتي پشت فرمان بنشيند، نميتواند رانندگي كند. مگر اينكه تمرين كافي داشته باشد. چيزي كه ما در كلاس ميگوييم، حكم همين توضيحات را دارند. در حالي كه معماري امري است كه آدم از نزديك بايد ببيند و در آن حضور داشته باشد.
بايد از نزديك ببينيد كسي كه فضايي را درست كرده كه شما در آن احساس آرامش و امنيت ميكنيد، با چه ابعادي، چه موادي و چه ميزان از نور، چگونه گشودگي و بستگي اين امكان را فراهم كرده است. بايد معماري را درست مثل خورش قورمه سبزي بگذاريد توي دهنتان، مزه مزهاش كنيد. حسش كنيد.
فردا كه ميخواهيد، خودتان طراحياش كنيد، يادتان بيايد كه چنين مجموعهاي، چنين حسي را به وجود ميآورد. اگر وارد اينجا شديد شما احساس گشودگي و فراخي كرديد اين به چه وسيلهاي فراهم شده و اگر در جايي احساس بستگي يا تنگنا كرديد، آن را از چه راهي فراهم كردهاند. در مقابل يك پديده طبيعي مثل آب، درخت، نور و... چه طور بايد رفتار كنيد. فهم اينها احتياج به كار تجربي، عيني و عملي دارد كه آدم برود تجربهها را ببيند و درس بياموزد.
در اين كارگاهها روي آموختن از معماري گذشتگان تاكيد ميشود. اين شناختن معماري گذشته چه لزومي دارد؟
من هميشه گفتهام كه مراجعه به معماري قديم ما حكم حل كردن حلالمسايل را دارد. دانشجوي رياضيات، حلالمسايل دارد. ميداند كه در امتحان همان سوالها را نميدهند ولي آنها را حل ميكند. وقتي به معماري گذشته مراجعه ميكنيم. داريم به يك حلالمسايل نگاه ميكنيم. ميبينيم كه وقتي ميخواستند فلان احساس را به وجود بياورند، اين كار را كردهاند. ما نميخواهيم هيچ وقت مثل او عمل كنيم ولي بايد ببينيم كه سوال چه بوده، جواب چه بوده، چه راهحلهايي با توجه به فرهنگ و سليقه و ذوق ايراني و با مواد و مصالح و تكنولوژي موجود در كشورمان، پيدا شده.
اگر بخواهيم معماري آيندهمان فرزند خلف معماري گذشته باشد و در امتداد آن حركت كند و دوباره ما را برگرداند به همان افتخاراتي كه در گذشته در حوزه معماري داشتيم، بايد معماري گذشته را درك كنيم. كسي كه تقليد ميكند، هميشه از مقلد خودش عقبتر است. ما در تمام طول تاريخ از نقطه نظر معماري سرآمد بودهايم. اما الان صد، دويست سالي است كه به تقليد افتادهايم. در حالي كه گنجينه عظيمي داريم كه با ذوق و فرهنگ ما هم سازگار است. ما فرزندان اين آب و خاكيم؛ فرزندان تجربيات تاريخي خودمان.
مجموعه تاريخ و باورهاي اين سرزمين است كه ما را «ايراني» ميكند. براي اينكه معماري ما به قول امروزيها، معماري اسلامي-ايراني باشد، ما نياز داريم قواعد را بشناسيم. وگرنه مثل اين است كه من بخواهم فارسي حرف بزنم اما زبان فارسي بلد نباشم. اگر ميخواهيد معماريتان ايراني باشد، بايد معماري ايراني را ببينيد تا بفهميد معماري ايراني چه طوري است. اگر ميخواهيد معماريتان اروپايي باشد، خب برويد معماري آنها را ببينيد و از آنها ياد بگيريد.
اگر فرزند اين مملكت هستيم و ميخواهيم معماري اين سرزمين را تداوم و ارتقا ببخشيم، اول بايد الفبايش را ياد بگيريم. در اين صورت است كه ميتوانيم به آن زبان هر چه ميخواهيم، بگوييم. خاصيت زبان اين است. وقتي زبان ياد بگيريم، چون زبان را بلديم و از گذشتگان آموختهايم، حرف آنها را تكرار نميكنيم. حرف خودمان را به زبان آنها ميزنيم. بايد زبان را بياموزيد تا بتوانيد حرفي متناسب با امروز بزنيد. تا مثلا بفهميد كه ارزش آب در اين سرزمين چه قدر است.
من هميشه در كلاسهايم اين مثال را ميزنم كه اگر يك نفر در اتاق را باز كند، بيايد تو و بگويد: «فردا ميخواهد باران بيايد.» اين جمله در لندن چه فرقي با يزد دارد؟! باران، درخت، آب، نور، آسمان، ابر و همه اين عناصر در هر سرزمين معناي متفاوتي دارد. بنابراين اگر كسي ميخواهد در اين سرزمين كار كند، بايد معناي هر كدام از اين مواد و مصالح را بفهمد.
براي ما در تمام طول اين تاريخ سرمايهاي فراهم شده كه امروز ميتوانيم با آن زندگي كنيم. سرمايه به اين عظمت را، اين ارث پدرمان را كنار گذاشتهايم و رفتهايم دريوزگي و گدايي نزد ديگران. اين فاجعه است. اينها مجموعهاي از ميراث عظيمي است كه در اختيار ما قرار گرفته. ميراث فرهنگي كه فقط براي توريست نيست. ميراث فرهنگي تمام حيثيت و همه سرمايه ماست.
تمام آن چيزي است كه ما با آن ميتوانيم آيندهمان را بسازيم. خطي است كه ما آغازش كردهايم و ميتوانيم فرهنگمان را از طريق آن تداوم بخشيم. اين كه مدام حسرت بخوريم كه چرا وضع تهران و ساختمانهايش اين طوري است، فايدهاي ندارد. شما از يك نقاشي خوب، يك تئاتر و فيلم خوب لذت ميبريد. اما تا به حال از يك فضاي خوب هم لذت بردهايد؟ ما فضايي داريم؟ شما هر وقت ميخواهيد لذت ببريد، بايد برويد كنار دريا، كوهستان يا جنگل. اما فضايي نداريم كه مصنوع بشر و براي ما لذتبخش باشد.
اين درحالي است كه هنوز هم شما با اينكه فرزند زمانه جديد هستيد، وقتي به معماري قديم مراجعه ميكنيد، با خودتان ميگوييد: آهان اين جايي است كه دارم لذت ميبرم.
تا اينجاي صحبت فقط درباره دانشجويان معماري صحبت كرديم. اما در طرف ديگر ماجرا، استانها و مناطقي هستند كه ميزبان كارگاههاي فهم معماري ميشوند. اين برنامه، چه فوايدی ميتواند براي آنها داشته باشد؟
سوال بسيار خوبي است. 15، 20 سال پيش كه من در سازمان ميراث فرهنگي بودم، اين را آنجا عرض كردم ببينيد اگر شما تا حالا اهواز نرفته باشيد، كنكور بدهيد و اهواز قبول شويد، يك ترس بزرگ شما را ميگيرد. ميگوييد من دارم به ناكجاآباد ميروم! اما اگر شما به اين شهر رفته باشيد.
در اهواز زندگي كرده باشيد و با ارزشهاي آنجا و مردمش آشنا باشيد، راحتتر ميتوانيد برويد و براي تحصيل يا كار در آنجا زندگي كنيد. ميخواهم بگويم چيزي كه موجب وحدت ملي ميشود، اين است كه آحاد يك ملت از نقاط مختلف سرزمين خودشان مطلع باشند.
ببينيد، الان نقاطي از ايران كه شما آنها را نديدهايد، جزو ايران ذهن شما نيستند. بنابراين اگر ميخواهيم جوانهاي ما ايران برايشان ايران باشد، بايد اين سرزمين را ديده باشند و با نقاط مختلفش مانوس باشند. اگر جوان اين مملكت بنشيند در خانهاش در تهران و بگويد من ايراني هستم، كه ايراني نميشود. بايد برويد ايران را ببينيد و لمس كنيد. ايران كشور بسيار بزرگ، زيبا، ثروتمند و خوبي است. يكي از فوايدي كه اين كارگاهها براي خود استانها دارد، اين است كه وقتي 250 نفر آدم، آن هم دانشجويان معماري به آن استان ميروند، آن مناطق، جزو ايران ذهنشان قرار ميگيرند.
اينها دانشجويان معماري هستند كساني كه فردا معماري مملكت به دست آنها داده ميشود. يعني سرنوشت و كيفيت زندگي مردم يك سرزمين را تعيين خواهند كرد. اين بچهها با آن سرزمين رفيق ميشوند و اگر يك پروژه كاري مثلا در بيرجند بهشان پيشنهاد شد، احساس ميكنند كه آن منطقه، مردمش و نوع زندگي آنجا را ميشناسند.
همه جوانها در هر زمينهاي كه كار ميكنند بايد حركت كنند، نقاط مختلف ايران را ببينند و بشناسند. خود من به مسافرتهاي داخل ايران خيلي اهميت ميدهم. البته نه مسافرتهايي كه در عيد يا تابستان خيليها ميروند و فقط چند روزي در ويلاي شمال يا هتلي در اصفهان ميمانند. بايد برنامهاي داشته باشيم و جاهاي ناديده را ببينيم. بايد آموزش و پرورش و دانشگاهها برنامههاي سفر داشته باشند و مرتب دانشجوها يا دانشآموزانشان را به نقاط مختلف كشور ببرند.
هر چه قدر مردم ايران، كردستان را بيشتر ببينند، كردستان بيشتر متعلق به ايران ميشود و مردم بيشتر متعلق به كردستان. حسن اين كارگاهها اين است كه ما نميرويم در هتل و بعد چهارتا بناي تاريخي را ببينيم و برگرديم. ما در حقيقت ميرويم تمام شهر را ميبينيم، با مسوولانش صحبت ميكنيم. بچهها با منطقه، مانوس ميشوند.
بنابراين اولين فايدهاش اين است كه موجب وحدت ملي ميشود. دومين خاصيتش اين است كه بسياري از اين اساتيد و دانشجوها وقتي كه ميروند آنجا مقاله، نوشته، عكس، فيلم، گزارش، طرح و غيره راجع به آن محل تهيه ميكنند. بنابراين يک مقدار بسيار زيادي توليدات معمارانه و فرهنگي راجع به آن استان حاصل ميشود. مثلا وقتي به گرگان رفتهايم، دانشجوها و اساتيد بحث ميكنند در مواردي كه شهرسازي گرگان چه طوري است، بناهاي مذهبيشان چگونه ساخته شدهاند، تركيب بافت شهرياش چگونه است، اگر مثلا شهر در اين جهت حركت كند، بهتر است و...
در حقيقت بچهها با پروژههايي كه فراهم ميكنند در حقيقت دارند وضعيت آن منطقه را نقد و بررسي ميكنند و راهكارهايي ارايه ميدهند. به همين جهت هم هست كه تقريبا در همه نشستهايي كه ما داشتيم، در جلسات اختتاميه و زماني كه مقالات برگزيده ارايه ميشوند، غالبا شهردار، فرماندار، استاندار و مسوولان استان ميآيند، مينشينند و گوش ميدهند.
بنابراين بهخاطر اين كارگاهها مقدار زيادي ادبيات معمارانه در حوزه آن استان، فراهم ميشود كه در اختيار مسوولان هم قرار ميگيرد. فايده ديگرش هم اين است كه بچهها با مسوولان آن استان، دانشجويان، فعالان ميراث فرهنگي و افرادي در آن استان آشنا ميشوند، ارتباط برقرار ميكنند و اين ارتباطات آرام آرام مباني خيلي خوبي براي فعاليتهاي آينده دانشجويان فراهم ميكند.