روزنامهشرق
زمان انتشار: یکشنبه ۲۳ بهمن ماه ۱۳۹۰
آدرس: روزنامه شرق،  لینک مطلب، شماره ۱۳۵۹، صفحه معماری، نسخه پی‌دی‌اف

مهدي حجت، داور مسابقه‌ «برج‌هاي هزاره سوم»

 ساختمان‌ها نُت‌هاي موسيقي هستند

 

دكتر مهدي حجت، عضو هيات‌علمي پرديس هنرهاي زيباي دانشگاه تهران اين روزها داوري مسابقه «برج‌هاي هزاره سوم» را نيز برعهده دارد. در اين مسابقه، از عموم معماران، مهندسان مشاور، دانشجويان معماري و علاقه‌مندان دعوت شده كه طرحي را براي نماي برج‌هاي واقع در اتوبان همت، ارايه كنند.

 طرح‌هاي رسيده، سپس در اختيار هيات داوران متشكل از دكتر مهدي حجت، مهندس حسين‌شيخ زين‌الدين، مهندس ايرج كلانتري، مهندس كامران صفامنش و دكتر رسول ميرقادري قرار مي‌گيرند تا در انتها، سه طرح به عنوان برگزيده اعلام شوند.

بي‌سابقه بودن چنين مسابقه‌اي بهانه‌اي شد براي ما تا به ديدار دكتر مهدي حجت، يكي از اعضاي هيات داوران برويم و نظرات او را درباره مسابقه برج‌هاي هزاره سوم، طراحي نماي مطلوب براي ساختمان‌ها، ملزومات برج‌سازي در شهر تهران و برگزاري مسابقات معماري جويا شويم.

طرح مطلوب براي نماي ساختمان

وقتي يك معمار اثري را طراحي مي‌كند، عوامل مختلفي را در نظر مي‌گيرد. در اجمالي‌ترين صورت مي‌توانيم مجموعه عوامل موثر در شكل گرفتن اثر معماري را به دو بخش تقسيم كنيم؛ عوامل بيروني و عوامل دروني. عوامل دروني يعني آن مجموعه خواست‌هايي كه در داخل اثر معماري هست. مثلا خواست‌ها و نيازهايي كه در يك اثر مسكوني هست، كيفيت روابط فضايي و كيفيت تشكل، مجموعه را به وجود مي‌آورد.

 اما آنچه به اين ترتيب مي‌خواهد شكل بگيرد، فارغ از نيروهاي بيروني نيست. نيروهاي بيروني مثل شرايط اقليمي، قوانين شهرداري، ميزان بودجه براي بنا، تكنولوژي‌هاي موجود در كشور و عوامل ديگر هم در آن اثر مي‌گذارند. من فكر مي‌كنم مهم‌ترين نكته براي يك طراحي مطلوب اين است كه دو معناي اصلي رعايت شود؛ اول اينكه نماي ساختمان وظايفش را كه عبارتند از وظيفه حفاظت در مقابل باد، باران، گرما و سرما و وظيفه فراهم كردن خشنودي، احساس رفاه و آرامش صاحبانش به خوبي انجام دهد و امكان مبادله فضاهاي دروني و بيروني، به بهترين وجه تامين شود.

نما از اين جهاتي كه گفتيم، بايد غلط نباشد و همچنين از نظر فني درست باشد. بايد مبتني بر تكنولوژي روز و درست و ارزان باشد. منظور از ارزان بودن اين نيست كه كم‌قيمت باشد يعني اينكه بيارزد. بايد نوع تكنولوژي كه برمي‌گزينيم و ميزان سرمايه‌گذاري‌اي كه مي‌شود، اگر هم در كوتاه‌مدت به نظر ‌گران مي‌رسد، در بلندمدت چنان صرفه‌هايي ايجاد كند كه به نظر ارزنده بيايد. پس بايد اين نما اول وظايف محوله به خودش را كه همه معمارها مي‌دانند، انجام بدهد. دوم اينكه از نظر فني و اقتصادي توجيه‌پذير و بدون غلط باشد.

اصولا خيلي عجيب است كه طراحي نماي يك ساختمان جدا از طراحي و معماري ساختمان اتفاق بيفتد. اما حالا كه در مورد برج واقع در اتوبان همت، اين اتفاق افتاده كه يك سازه بنا شده و قرار است براي عملكردي كه خيلي روشن نيست، طراحي نما صورت بگيرد، بهتر است تمام سعي‌مان را بكنيم كه حاصل كار، نماي مطلوبي باشد.

حالا نكته‌اي كه در مورد اين بناي به‌خصوص مطرح است اين است كه بتواند وظيفه شهري خودش را هم انجام بدهد. چون مقياس و محل قرارگيري‌ اين برج به نحوي است كه با سطح شهر و اطرافش در مقياس وسيع گفت‌وگو دارد. اين بنا عملا از محل‌هاي دسترسي‌اش يعني خيابان‌هايي كه در همكف هستند، ديد زيادي ندارد. چون نما در پرسپكتيو قرار مي‌گيرد. اما از نواحي مختلفي در سطح شهر و حتي از شميرانات قابل مشاهده است.

بنابراين اين بنا يكي از اندام‌هاي شهري محسوب مي‌شود و بايد وظيفه شهري‌اش را هم به درستي انجام دهد. يعني بتواند متناسب با فضاي كلي فرهنگي شهرمان باشد. به عبارتي، تعلقش به تهران و معماري ايران تا حدودي روشن باشد و وقتي كسي بنا را مي‌بيند تا حدودي بتواند متوجه شود اين بنا به يك شهر يا كشور شرقي و اسلامي تعلق دارد. البته منظور اين نيست كه با بزك كردن و به كار گرفتن يك سري المان‌هاي مصنوعي اين كار را بكنيم، بايد راه درستش را پيدا كنيم.

طراحي ضابطه‌مند نماي ساختمان‌ها

در ايران به غيراز ضوابطي براي پلان (يعني در سطح اشغال و ميزان تراكم) ضوابط ديگري در زمينه طراحي نماي ساختمان نيست. در حقيقت معمارها آزادند به هر نحوي تصميم بگيرند و عملا اين اتفاق مي‌افتد كه بيشترين معياري كه مد‌نظر قرار مي‌دهند، حداكثر بهره‌وري اقتصادي است. اما در بسياري از كشورهاي دنيا، نماي ساختمان، ضوابط بسيار دقيق و پيچيده‌اي دارد.

 حتما بايد اين ضوابط در ايران هم وضع شوند. البته وضع مقررات براي نماي ساختمان، دو سو دارد؛ از يك طرف ممكن است معماراني احساس كنند كه اين قوانين محدودشان كرده و جلو خلاقيت‌شان را گرفته است. از سوي ديگر، اگر بنا را عضوي از خانواده‌اي به نام شهر در نظر بگيريم، هر عضو بايد ضوابط داخل خانواده را رعايت كند. اگر هر كسي در خانواده هر كاري دوست دارد، انجام بدهد، چيزي از خانواده باقي نمي‌ماند. بنابراين ما مكلفيم به سمت وضع ضوابطي برويم. البته نبايد افراط يا تفريط كنيم.

نبايد مثلا يك مرتبه بگوييم شيشه كلا بد است يا فقط آجر سه‌سانتي بايد به كار گرفته شود. ضوابط پيچيده هستند و بايد براساس موقعيت، انعطاف‌پذيري لازم را داشته باشند. ضوابط بايد متناسب با شرايط اقليمي، تكنولوژيك و بودجه مالكان باشند و خب البته وضع چنين قوانيني براي شهر تهران كار ساده‌اي نيست.
نمي‌شود قوانين مربوط به نماي ساختمان را براي كشور يا شهر تهران يا حتي يك محله وضع كرد. در كشورهاي اروپايي حتي هر خيابان داراي ضوابط خاص خود است. وگرنه يك شكلي ايجاد مي‌شود كه غلط است. ضوابط بايد به تناسب بنا و آزادي‌هاي معمارش، يك نوع هماهنگي و هارموني در مجموعه ايجاد كند. به نحوي كه مثلا تا وارد محله‌اي مي‌شويد هارموني و نه يك‌شكلي را احساس كنيد.

ببينيد، ساختمان‌ها مثل نت‌هاي يك موسيقي هستند. همان‌طور كه در يك اركستر بايد سازها هماهنگ با هم نواخته شوند تا يك سمفوني را بشنويد، در شهر هم همه اجزا بايد با هم باشند تا صداي مطلوبي را بشنويم. اگر قرار باشد هر‌ سازي براي خودش بنوازد، مشكل ايجاد مي‌شود.

 مشكل مسابقات معماري: طرح سوالات غيردقيق

اول بايد بگويم اين يك مسابقه (مسابقه برج‌هاي هزاره سوم) استثنايي است. يعني مسابقه‌اي شبيه به اينكه فقط نماي ساختمان را به مسابقه بگذارند، تقريبا نداشته‌ايم. معتقدم برگزاري مسابقه‌هايي در حوزه معماري اگر با ضوابط مشخصي باشد، مي‌تواند مفيد باشد. اما اگر مقصودشان يك نوع ذوق‌سنجي باشد و معماران را دعوت كنند به اينكه حرف‌هاي قلنبه سلنبه و اداهاي كج و راست دربياورند، عملا مسابقات به نتيجه خوبي نمي‌رسند.

 علت اين هم كه نمي‌رسد، اين است كه سوال‌مان را درست مطرح نمي‌كنيم. اگر سوال پخته نباشد، طبيعتا پاسخ درست هم نمي‌گيريم. و خب معمولا در مسابقات، نتوانسته‌ايم سوال دقيقي را با ضوابط مشخص براي معماران مطرح كنيم تا وقتي جواب مي‌دهند، جواب‌هايشان از يك حداقل و حداكثرهايي برخوردار باشد. چنان اين سوال گشوده است كه پاسخش هم مي‌تواند از الف تا ي باشد.

اين مشكل مسابقات امروز ماست. نمي‌توانيم مقدماتي را با دقت مطرح كنيم و چارچوب روشني را براي كساني كه مي‌خواهند در آن شركت كنند، ايجاد كنيم. بنابراين مسابقات بي‌چارچوب مي‌شوند و هر كس حرف خودش را مي‌زند. بايد حداقل كارفرما بداند كه چه مي‌خواهد. اينكه بگويد: «يك نماي خوب به من بدهيد» حرف دقيقي نيست. ما سعي كرده‌ايم در اين مسابقه، چارچوب روشن‌تري بيان شود ولي به نظر من هنوز جاي كار زيادي دارد.

مسابقات معماري به‌طور كل نيازمند اين هستند كه از قبل، ضوابطي برايشان وجود داشته باشد. مثلا اگر قرار باشد كار طراحي در تهران انجام گيرد، يك نفر وقتي مي‌خواهد در خيابان انقلاب نمايي را طراحي كند، اگر نزديك دانشگاه است، يك معنا دارد و بايد ضوابطي وجود داشته باشد.

اگر نزديك ميدان امام حسين است، معناي ديگري و ضوابط ديگري. اگر مقرراتي وجود داشته باشد، كسي كه مي‌خواهد در مسابقه‌اي شركت كند، مي‌داند كه بايد حداقل‌هايي را مد نظر قرار دهد و هر حرفي نزند. اين پراكندگي‌هايي هم كه الان وجود دارند، به دليل عدم وجود ضوابط است.

 كشف، به جاي اصرار در نوآوري و خلاقيت

من به همه معماراني كه در مسابقاتي شبيه به اين شركت مي‌كنند، توصيه مي‌كنم به جاي اينكه چيزي را كه «دل‌شان مي‌خواهد» و «احساس مي‌كنند دوست دارند» به عنوان نما ارايه كنند، بروند دنبال اينكه بفهمند حقيقتا چه چيزي خوب است كه اينجا گذاشته شود و آن را پيدا كنند. به جاي اصرار در «نوآوري» و «خلاقه كار كردن» كه اين روزها اين دو كلمه به غلط به كار مي‌روند، به «كشف» و به اينكه چه چيز بايد در اينجا وجود داشته باشد، توجه كنند. بروند بستر را بشناسند، كالبد، تكنولوژي، مفاهيم و ضوابط زيبايي‌شناسانه ايراني و شرقي را بشناسند و به آنها توجه كنند.

يعني آنچه مطرح مي‌كنند از يك بستر شناخت منتج شده باشد نه از دل و ذوق و تمنيات احساسي دروني‌شان. متاسفانه اين روزها خلاقيت تبديل شده به خرق عادت، به رفتار خلاف عادت. در حالي كه اين طور نيست. اگر قرار است اقدام صحيحي انجام دهيم، بايد مجموعه عوامل موثر در شكل‌گيري موضوع را بشناسيم و به نحو درستي جمع‌بندي و نتيجه‌گيري كنيم. بايد براي كاري كه مي‌كنيم، استدلال كنيم كه چرا اين كار درست است و آيا اين، بهترين كاري است كه مي‌توانيم انجام دهيم؟! نمي‌توانيم در جواب بگوييم من هنرمندم.

 اثر هنري‌ام اين است و دلم خواسته اين را اين طوري طراحي كنم. ما به اين «احساس مي‌كنم» و «دلم خواسته» احتياج نداريم. ما احتياج داريم به كار درست و بسترها، نيروها و عواملي كه يك كار درست را باعث مي‌شوند. بفهميم و بشناسيم كه چرا اين كار، شايسته است كه در اينجا قرار بگيرد. اين طوري است كه مي‌توانيم زيبايي حقيقي را يعني قرار گرفتن هر چيز در جاي خودش را به دست بياوريم.

مردم را وادار كرده‌ايم داخل قفسي در آسمان زندگي كنند

اساسا امروز در دنيا ساختن برج براي استفاده مسكوني تقريبا مطرود شده است. امروز در استانداردهاي معماري مي‌گويند اگر فاصله محل زندگي و خانه انسان از زمين، بيش از 11، 12 طبقه شود، آدم احساس مي‌كند در آن شهر و مجموعه انساني زندگي نمي‌كند. يعني وقتي از پنجره خانه‌تان نگاه مي‌كنيد و ماشين‌ها و آدم‌ها را به اندازه سوسك مي‌بينيد، آن احساس نزديكي و ارتباط را نخواهيد داشت. بنابراين تقريبا از اواخر قرن بيستم، بلندمرتبه‌سازي فقط براي مصارف اداري، تجاري، تفريحي و انواع استفاده‌هاي شبيه به اين انجام مي‌شود.

 ببينيد، انساني كه روي كره زمين زندگي مي‌كند، احتياج به اتصال به زمين، به درخت‌ها، آسمان و... دارد. بايد حياطي، بالكني چيزي باشد. و عملا وقتي ساختمان‌ها از 10، 12 طبقه بالاتر مي‌روند، خانه‌ها به لانه‌هايي شبيه قفس تبديل مي‌شوند كه ساكنان‌شان فقط مي‌توانند به آسمان يا نقاط دوري نگاه كنند و اين در بلندمدت تاثيرات رواني منفي دارد.

بنابراين من فكر مي‌كنم ما هم مثل بسياري از كشورهاي اروپايي بايد تصميم بگيريم ساختمان‌هاي مسكوني‌مان را از حدود 10، 14 طبقه بالاتر نبريم. شايد در كشوري مثل ژاپن كه آنقدر قلت زمين است، ناچار به بلندمرتبه‌سازي مسكوني باشند اما در مملكت ما، امكان بهره‌بري از سطوح هنوز هست و بايد با برنامه‌ريزي درست، به نتيجه برسيم.

البته اين روزها خيلي از كارهايي كه معماران انجام مي‌دهند، محصول فعاليت خودشان نيست. يعني در تنگناهايي، اين كارها را انجام مي‌دهند. اگر آمايش جمعيتي درستي داشتيم و توزيع جمعيت به نحو صحيحي اتفاق مي‌افتاد، مثلا اين همه نيروي انساني را كه داريم، در حاشيه جنوبي خليج‌فارس يا نقاط ديگري كه ظرفيت پذيرش نيروي انساني را دارند، مستقر مي‌كرديم كه بتوانند آنجا را آباد كنند.

ضرورتي نداشت كه تهران اين همه متمركز شود و بعد رو بياورند به ساختمان‌هاي بلندمرتبه. جمعيت‌ها به نواحي‌اي كه كار، هواي تميز و ارتباطات لازم برايشان فراهم بود، منتقل مي‌شدند. اما حالا شرايطي فراهم شده كه هر روز دارد تراكم تهران بيشتر مي‌شود و زمين گران‌تر. بنابراين ناچار بايد از زمين ‌گران در ارتفاع استفاده كرد. و عملا مردم را وادار مي‌كنيم در قفسي وسط آسمان زندگي كنند و حتي از حداقل ارتباطاتي كه لازم است هم برخوردار نمي‌شوند.

عملا زندگي ماشيني هم باعث مي‌شود آنها از داخل آسانسور بروند به پاركينگ و ماشين‌شان و بعد دوباره برگردند داخل قفسي در آسمان. و ما به جاي اينكه يك ظرف مطلوب و مناسب زندگي براي مردم فراهم كنيم، عملا كاري مي‌كنيم كه آنها در شرايط بدي ناچارند زندگي كنند. خودشان هم دوست ندارند. همه ما از خانه‌اي كه حياط دارد، لذت مي‌بريم.

بنابراين به نظر مي‌رسد، اين نعمت از ما گرفته شده. در حالي كه اين‌طور نيست. هر روز قدرت اين را داريم كه از اين نعمت برخوردار باشيم فقط به دليل سياست‌هاي بد از اين نعمت دور هستيم. بنابراين فكر مي‌كنم اگر برج‌سازان ساختمان بلندمرتبه را براي استفاده تجاري مي‌سازند، خيلي هم خوب است اما اگر براي مسكوني مي‌سازند، بايد سعي كنند حداقل در طبقات، امكان زندگي طبيعي و انساني فراهم شود.

نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌