روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: یکشنبه ۱۲ شهریورماه ۱۳۹۱
روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۶۱۸، صفحه هنر و ادبیات، صفحه ۸، شماره ۵۹،pdfمطلب
گفت و گوی اختصاصی اصفهان زیبا با تنبور نوازی از کردستان
موسیقی برای بعضیها شده بازار
یک ساعت هنوز مانده به اجرا. «عمو سیاوش» میان تاریک روشنای صحنه، مینشیند به تنبورنوازی. صدا اما راضیاش نمیکند.
تنبور را میدهد دست شاگرد قدیمیاش (که حالا استاد تنبورنوازی است و سازی ساخته به نام تنتار.) که او بزند و عمو سیاوش، صدا را از انتهای سالن بشنود. راضی کننده نیست. هنوز صدا، «خشک» است.
سیستم صوتی خیلی اتفاقی و ناگهانی سرناسازگاری گذاشته و تنبورنواز صحنه را نگران صدای سازی کرده که مخاطبان خواهند شنید. به هر حال باید آغاز کرد. سیستم صوتی هم کمکم دارد سازگار میشود. جمعیت آرام آرام وارد سالن میشوند تا تنبورنوازی میهمانی از خطه لرستان را ببینند.
اصفهان، یک شب تابستانی میهمان تنبور نوازی سیاوش اشرفی بود و ما یک روز بعد از این اجرا، پای صحبتهای تنبورنوازی از کنگاور نشستیم تا با او از تنبور، از موسیقی، از زندگی عجیب شدهاش با موسیقی و تنبور صحبت کنیم.
در اجرای اخیرتان در اصفهان، مخاطبان، تنبور نوازی سبک صحنه را از شما دیدند. سبک گوران را هم کار میکنید یا اصولاً فقط به سبک صحنه علاقه دارید؟ چه طور این سبک را انتخاب کردید؟
هر دو سبک را دوست دارم ولی شیوه تنبورنوازی آقای درویش امیر حیاتی، برای من جذابیت خاصی دارد. ناخواسته به این سبک جذب شدم. از 13، 14 سالگی ساز زدن را شروع کردم و آن زمان دسترسی به استاد نداشتم. من در شهرستان بودم و آقای حیاتی در تهران. از طریق گوش کردن کاستهای ایشان، تنبور نوازی را یاد گرفتم.
شیرینی کار آقای درویش امیر حیاتی، باعث شد که برای آموختن تنبورنوازی به سبک ایشان، خیلی تلاش کنم؛ چه شبها که تا صبح ساز میزدم ولی میدیدم این روش شر کشیدن (پنجه کشیدن روی تنبور) انگار درست نیست و صدایش با صدایی که از کاست میشنوم، فاصله دارد. یک شب در باغمان، در روستای پدری، مشغول تمرین بودم ولی هرکاری میکردم میدیدیم این صدا، صدای آن مضراب نیست. خیلی ناراحت شدم.
ساز را کنار گذاشتم و آمدم بیرون که هوا بخورم. پیش خودم گفتم خدایا من خیلی علاقه دارم که این سبک را یاد بگیرم. خیلی شیرین و قشنگ است. خودت به من کمک کن. بعد آمدم و مشغول ساز زدن شدم. یکباره ناخودآگاه انگشت کوچکم دوبار روی سیم چرخید. این کار را ادامه دادم و دیدم چه قدر صدا نزدیک شده. شوکه شده بودم. برایم شیرین بود. ادامه دادم. با انگشت چهارم، کار چهار انگشت را انجام دادم. که این همان روش شر کشیدن آقای حیاتی است. انگار که یک هدیه گرانبهایی به من دادند. این قدر تمرین میکردم که از ناخنهایم خون میآمد. مجبور میشدم سه، چهار روز ساز نزنم تا ناخنهایم رشد کند. این قدر علاقه داشتم و اهمیت میدادم. خورد و خوراکم شده بود ساز زدن.
پس شما برعکس خیلیها که از طریق قوه بینایی و دیدن ساز زدن استاد، ساززدن یاد میگیرند، از طریق قوه شنوایی ساز زدن را یاد گرفتید.
بله. فقط از طریق شنوایی. حتی یک روز هم پیش آقای حیاتی نبودم. فقط از طریق هوش و گوش. کاستهایشان را گوش میکردم و کار میکردم. بعد از چندین سال که ایشان آمدند منطقه ما. یک شب در جلسهای، بعد از این که چند قطعه اجرا کردند، ساز را به من داد و گفت یک قطعه اجرا کن. من هم یک قطعه زدم. خیلی خوشش آمد و به من گفت: «سیاوش، میراثی که به احمد ندادم، به شما میدهم.»
منظورش از احمد، پسرش بود و فکر میکنم منظورش از «میراث» هم تنبور ندا الحقش بود. گفت: خیلی قشنگ اجرا کردی. از کجا این را یاد گرفتی؟ گفتم آقای حیاتی، از روی کاستهایتان. گفت ندیدم کسی به این شیرینی و قشنگی این سبک را اجرا کند. ادامه بده. و من نیرویی گرفتم. احساس و علاقهام بیشتر شد. بعد سال 67، با آقای سید خلیل عالی نژاد آشنا شدم و ایشان دعوت کرد که در گروه شمس با هم کار کنیم.
شما با گروه شمس و بابا طاهر کارهای زیادی انجام دادید. از این دوران خاطرهای دارید که برای علاقمندان موسیقی جالب و آموزنده باشد؟
آن زمان که سراسر برای من خاطره است. آقای عالی نژاد به جز این که معلم موسیقی بود، معلم اخلاق هم بود. برای همه کسانی که در کنارش بودند و شاگردی مکتبش را داشتند. تنبورزن آن زمان هم زیاد بود. من در کنگاور بودم ایشان در صحنه. تماس گرفتند و گفتند فلانی بیا. رفتم خدمتش. دعوت کرد که برای جشنواره 22 بهمن، در یک گروه به سرپرستی کیخسرو پورناظری تنبور بزنم. گفتم: من در حدی نیستم که کنار شما بنشینم. حرفم را رد کرد و گفت من نسبت به تو شناخت دارم. به مسایل اخلاقی خیلی اهمیت میداد. در کنار مهارت در نوازندگی، اخلاق برایش خیلی مهم بود و بر این اساس انتخاب میکرد.
شنیدم که چند تا از شاگردان قدیمتان، شما را «عمو سیاوش» صدا میزنند. رابطه شاگرد و استادی را در تنبور نوازی و کلاً موسیقی چه طور میبینید؟
من شخصاً بین شاگردانم انتخاب میکنم. کسانی هستند که میآیند، نه این که تحویل نگیرم، نمیپذیرم. میگویم نمیتوانم با شما کار کنم. میبینم از نظر فکری و اخلاقی در یک وادی دیگر هستند که با تفکر ساز تنبور همخوانی ندارد. میبینم فاصله زیاد است و برای این ساز ساخته نشدهاند. خیلی منطقی راهنماییشان میکنم.
در آموزش ساز خیلی سختگیرم. سعی میکنم تندی نکنم ولی بعضی جاها به هر حال لازم است که تندی هم بکنی. مثلا بعضیها میآیند و در مورد شهریه میپرسند من میگویم چون دنبال این ساز آمدی و مثلاً دنبال گیتار نرفتی، (نه این که بخواهم به ساز دیگری توهین بکنم) برایم اهمیت داری. چون یک ساز اصیل ایرانی را انتخاب کردی. مسایل مادیاش اصلا مهم نیست. میگویم هر چه قدر در توانت هست. حالت کشکول دارد. یا علی مدد. موسیقی فروختنی نیست. این هنر نباید به مسایل مادی آلوده شود. اگر ایرانیام و اهل موسیقیام، آموزش دادن وظیفه من است.
باید به مسایل معنوی و انسانی بیشتر توجه بشود. الان موسیقی برای بعضیها شده بازار. حتی در سازفروشی کارهایی میکنند که به نظر من کفر است. مثلا سازی 100هزار تومان قیمتش است. 2 میلیون تومان پول میگیرند. موسیقی روح انسان را صیقل میدهد. غذای روح انسان است. همان طور که جسم نیاز به غذا دارد، روح انسان هم نیاز به موسیقی دارد. حتی در مورد گیاهان هم این ثابت شده. ما انسانها باید موسیقی را بفهمیم.
در مورد فهمیدن موسیقی صحبت کردید. قبلا هم به تفکر ساز تنبور اشاره کرده بودید. دوست دارم بدانم از نظر شما «تفکر ساز تنبور» چیست؟
ببینید، این ساز یک ساز ویژه و آئینی است. تنبور یک تافته جدا بافته است. حضرت مولانا درباره این ساز میگوید: ناله تنبور و بعضی سازها/ اندکی ماند بدان آوازها/ ما همه اجزای آدم بودهایم/ در بهشت این لحنها بشنودهایم/ ناله تنبور و بعضی سازها/ بانک گردشهای چرخ است این که خلق/ می سرایندش به تنبور و به حلق/ گر برآید ناله از تنبورها/ سربرآرند مردهها از گورها.
از دف و تار و سه تار صحبت کردید. سازهای دیگری رو هم مینوازید؟
کمی ضرب میزنم. دف هم میزنم. ساز حرفهایام تنبور است اما همه سازها را دوست دارم. مخصوصاً سازهای ایرانی را.
طی سالهای اخیر گروهنوازیهای زیادی را شاهد هستیم؛ اجراهایی با سازهای مختلف. اما کمتر تنبور را در این کنسرتها دیدهایم. چرا تنبور را در این اجراها کمتر میبینیم؟ به نظر شما تنبور با کدام سازها نزدیکتر است و میتواند همنوازی داشته باشد؟
هر سازی را میشود با تنبور هماهنگ کرد. دف، ضرب، نی، عود، بربط، تار و.. با تنبور میتوانند همنوازی داشته باشند. به هر حال تعداد پردههای تنبور (14 پرده دارد) نسبت به تار و سه تار (که 24 پرده دارند) کم است ولی خب این ساز در جای خودش بسیار قوی است و نمونه کارهایی که آقای عالی نژاد ارائه دادند، حرف های زیادی برای گفتن دارند.
نظرتان درباره به روز کردن و نوآوری در ساز تنبور چیست؟
این ساز را نمیشود ارتقا داد. خب از نظر شکل ظاهری میشود تغییراتی داد. مثلاً آقای حقیقی، سازی به نام تنتار ساختهاند که یک طرفش تنبور است و یک طرف، سه تار. ولی اگر قرار است در تنبور تغییراتی بدهیم و همچنان تنبور باشد، نباید از نظر ساختاری تغییر کند. چون تنبور یک ساز آئینی است که 6 هزار سال قدمت دارد، حتی معتقدم نباید مضراب کاریهای اضافه یا جدید وارد این کار بشود. باید بکر بماند. حفظ شود. آقای عالی نژاد هم بر این عقیده بود.
به نظرتان مخاطبان موسیقی چه قدر تنبور را میشناسند؟
الان به لطف خدا، خیلی خوب شده و خیلی علاقه نسبت به ساز تنبور زیاد شده. قبلاً این طور نبود. حتی در خارج از کشور علاقمندان زیادی دیدم؛ آنها که بیگانه هستند و زبان ما را هم نمیفهمند ولی خیلی به این ساز اصیل ایرانی علاقه دارند. ما در سوئد و نروژ که اجرا داشتیم، با استقبال زیاد مخاطبان رو به رو شدیم.
در مورد جشنوارههای مختلف موسیقی و کارکردشان چه نظری دارید؟
جشنوارهها هم خیلی خوبند. اما اگر تغییری ایجاد بشود و صدا و سیما بتواند موسیقی اصیل و سازهای ایرانی را نشان بدهد، خیلی بهتر است. حالا میبینید در یک خانواده بچه به پدرش اصرار می کند که گیتار برایش بخرد. پدر باید یک هزینه زیادی متقبل بشود و بچه هم در یک راه دیگر قرار میگیرد؛ در راه موسیقی غربی. به هر حال تعارف که نداریم، ساز غربی است.
و این در جایی که سازهای ایرانی خوبی مثل دف، تنبور، نی، عود، سنتور و ضرب هست، به نظرم باید زمانی را اختصاص بدهند، اساتید موسیقی بیایند راجع به سازهای اصیل ایرانی در تلویزیون صحبت کنند. این فرهنگ را باید حفط کرد تا جوانها به جای این که مدام به سازهای غربی گرایش پیدا کنند، به سازهای ایرانی رو بیاورند.
جوانها چه طور میتوانند بفهمند که به کدام ساز علاقه دارند؟
علاقه و استعداد، ذاتی است. در وجود هر کسی نهفته است. الان کلاسهایی هست که از بچهها تست میگیرند تا ببینند که ذهنیت و استعدادش در زمینه کدام ساز است. من، بچه 4 ساله میشناسم که ضرب میزند و خیلی هم خوب میزند. اما به هر حال مهم این است که اول این صداها را شنیده باشد و موسیقی اصیل ایرانی را بفهمد تا بعد بتواند بفهمد به چه سازی علاقه دارد و آن را انتخاب کند.