نام موسسه: شرکت شاماخ 
آدرس: اصفهان، خیابان شیخ صدوق ، شیخ مفید .
مصاحبه‌شونده: آقای مهندس حاجاتی
تاریخ مصاحبه: دی‌ماه 1387
درباره مصاحبه: «شاماخ» اسم یک نوع سنگ است! و این جواب اولین سوالی است که شاید خواننده‌ی عادی در ابتدای خواندن این مصاحبه، به ذهنش برسد! حرف خاص دیگری نیست چون جواب‌ها به اندازه کافی جامع و حاوی همه نکات لازمه، هست. برای انجام این مصاحبه، پرینت سوالات به مصاحبه شونده داده و جواب‌های دست‌نویس او چند ساعت بعد، دریافت شده‌است.

-    لطفاً درباره نوع فعالیت موسسه، نام موسس و سال تاسیس موسسه توضیح دهید.
-    شرکت شاماخ در سال  1359 توسط اینجانب و چهار نفر از دوستانم  شروع به فعالیت کرد. فعالیت اقتصادی من پس از درافت دیپلم و پایان آموزش نقشه کشی و نقشه برداری در مرکز تعلیمات فنی و حرفه ای در یک کارگاه ساختمانی بعنوان تکنسین زیر نظر یک مهندس مجرب و دقیق شروع شد و این شروع انگیزه ای برای ادامه تحصیل در سطح فوق دیپلم و سپس ادامه جهت دریافت کارشناسی در رشته ساختمان شد.پس از کسب سه یا چهار سال تجربه اقدام به تاسیس یک شرکت پیمانکاری ساختمان با چند نفر از دوستان نمودم و پس از پنج یا شش سال فعالیت با شهید شدن یکی از اعضا شرکت ملغی شد. اما خودم شخصا با تاسیس یک دفتر مهندسی همزمان با تحصیل به فعالیت اقتصادی هم در این رشته مشغول شدم.

-    در شروع کار چند نفر در موسسه با شما همکاری می‌کردند و حالا چه تعداد؟
-    همکاری با افراد در این رشته همزمان به سه طریق انجام می گیرد : مستقیم ، پارت تایم و مقطعی
 
-    چه نوآوری‌هایی در کسب و کارتان داشته‌اید؟
نو آوری الزاما احتیاج به محدودیت دارد و لذا ما هم پس از شروع جنگ ایران وعراق و کاهش تولید آهن سعی نمودم ساختمان را بجای فولادی ، علی الرغم عدم رضایت جامعه، بتن آرمه اجرا نمایم.

-    آیا خودتان را یک فرد موفق می‌دانید؟ رمز موفقیتتان و در صورت عدم موفقیت، علل شکستتان چیست؟
-    اگر موفقیت را رشد و تعالی در حرکت فرد بدانیم بنده خودم را یک انسان موفق می دانم ، چونکه از لحاظ علمی و تجربی سعی نموده ام نسبت به قبل پیشرفت داشته باشم البته در مقاطعی از زمان بهرهء لازم را از فعالیت خود نبرده ام و چه بسا زیان هایی هم داده‌ام اما تجربه ای که از این زیانها آموختم خود یک تجربه خوب بود هر چند از لحاظ اقتصادی عقب گردهایی داشته ام .

-     آیا در شروع کار، تجربه مرتبطی داشتید؟
همانگونه که عرض شد ، ابتدا از تجربه لازم در خصوص رشته ای که شروع کردم را نداشتم .
 
-     آیا عدم رضایت از شغل قبلی باعث شده که به این شغل رو بیاورید؟
-    از ابتدا شغل دیگری جز این شغل نداشته ام .

-    چه قدر اطرافیان (خانواده، دوستان) در پیشبرد کارتان موثر بوده‌اند؟
البته خانواده و دوستان با دادن اعتماد بنفس و حمایت های مالی بنده را در این رشته استوار نمودند.
-    شرایط کودکی‌تان چگونه بوده است؟ آیا ریشه‌هایی از علاقه به این شغل را در کودکی‌تان سراغ دارید؟
به عقیده من نحوه تربیت در دوران کودکی نقش بسزایی برای فعالیت های دوران جوانی وبزرگسالی دارد.

-    آیا تحصیلاتتان در کارتان موثر بوده؟
در این رشته اگر کسی بخواهد موفق و مثمر ثمر واقع شود ، حتما نیاز به تحصیلات آکادمیک دارد و دائما باید آن را ارتقاء دهد . مخصوصا در این یکی دو دههء اخیر که کامپیوتر چه به لحاظ سخت افزاری و چه نرم افزاری نقش اساسی در انجام امور را دارد.

-    در زمان شروع به کار چند سال داشتید؟ و حالا چند سال است که به این شغل مشغولید؟
-    بنده در سن 18 سالگی شروع به کار نمودم و 29 سال است که در این رشته فعالیت می نمایم .

-    آیا نیاز به موفقیت شما را به این کار سوق داده اس؟ در کل چه عواملی باعث شد به این کار جذب شوید؟
به عقیده اینجانب کنجکاوی بیش از حد و نیاز اقتصادی بنده را به سمت این شغل سوق داد ، چون در این رشته نا ممکن ها و نا دانسته ها بسیار زیاد است .

-    چه قدر از نظر مالی حمایت شده‌اید؟ و به نظرتان در کار شما، حمایت‌های مالی چه قدر می‌توانند موثر باشند؟
هر چند در هر رشته شغلی حمایت مالی فاکتور مهمی جهت تثبیت در آن می باشد اما اختصاصا در این رشته به نظر اینجانب  تحصیلات ، تجربه ، تعهد ، احساس مسئولیت مهمتر از حمایتهای مالی است .

-    آیا در کارتان شکست خورده‌اید؟ به نظرتان دلایل شکست چه مواردی بوده است؟
فکر می کنم جواب این سوال را در سوال چهارم کامل داده ام .

-    چه مشکلات و موانعی در حرفه‌ی شما وجود دارد؟
در حرفه ما   1 : اختلاف سلیقه بسیار زیاد است .   2 : وجود قوانین نا هماهنگ و متضاد    3 : تنوع بسیار زیاد متریال هایی که می توان با آنها یک ساختمان را اجرا نمود چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی .
و همینطور مهمترین مشکلات سر راه همکاران هستند . 

-    ریاضیات در حرفه‌ی شما چه نقشی دارد؟
-    ریاضیات در تمام حرفه ها بدون شک کاربرد مستقیم دارد اما در رشته ساختمان نه تنها کاربرد دارد بلکه به شکل بسیار پسشرفته آن در شاخه هایی مثل آمار واحنمالات و معادلات دیفرانسیل و ماتریس ها کاربرد بسیار زیاد دارد .

-    به نظر شما به طور کلی جایگاه ریاضیات در بازار کار چیست؟
اگر برای کار تعریفی معادل صرف یک مقدار  انرژی برای رسیدن به یک مقصد داشته باشیم این خود یک معادله کلی ریاضی است که در بطن خود معادلات و فاکتورهای زیادی را شامل می گردد .

-    چه پیشنهاداتی برای افراد تازه‌کاری که دوست دارند به عنوان یک کارآفرین مطرح شوند، دارید؟
توصیه اینجانب به افرادی که می خواهند تازه  کارهای اقتصادی را شروع نمایند این است که سعی کنند اولین فکری که به نظرشان می رسد را شروع کنند و ترس ، دودلی ، یاس و وحشت از شکست نداشته باشند ، با شروع ، راه هم روشن می گردد .

-    بسیار سپاسگزار خواهم شد اگر سوالی در تکمیل این مصاحبه به نظرتان می‌رسد، ذکر نمایید.
-    چرا هر فرد باید به کار اقتصادی مشغول گردد ، اگر چه ممکن است نیاز به درآمدی نداشته باشد ؟
در جواب باید گفت ، انسان پی به ارزش خود در شروع کارهای اقتصادی می برد و فقط از این راه است که از زندگی خود لذت می‌برد .

نویسنده: نفیسه حاجاتی
نام: گل‌فروشی گل سنگ
آدرس: اصفهان، خیابان هزار جریب
مصاحبه شونده: پسر آقای اشراقی
تاریخ مصاحبه: چهارم دی‌ماه 1387
درباره مصاحبه: گل فروشی گل سنگ یکی از معروف‌ترین گل فروشی‌های اصفهان است. خیلی‌ها ترجیح می‌دهند ماشین عروسشان را «گل سنگ» تزئین کند یا دسته گل خواستگاری را از گل سنگ بگیرند. می‌گویند اگر بخواهید گلی بخرید، بهتر است از فروشنده بپرسید. او به شما خواهد گفت که مثلاً رز صورتی را برای مناسبت x و رز قرمز را برای مناسبت y باید خرید! از طرف دیگر، خیلی جاها نام گل سنگ به عنوان اسپانسر شنیده می‌شود که مشهورترین این موارد، برنامه زنده تلویزیونی صبح‌های جمعه‌ی شبکه اصفهان (زنده‌رود) است. همه‌ی این دلایل باعث شد تا فکر کنیم، گل سنگ می‌تواند سوژه‌ی خوبی برای این پروژه باشد.
نزدیک ظهر بود که وارد مغازه شدیم. سراغ آقای اشراقی را گرفتیم و توضیح دادیم که چه کاری با ایشان داریم. آقای اشراقی گفت که باید برود، باغ! و ارجاعمان داد به پسرش. گوشه‌ی مغازه، روبه‌روی لپ‌تاپی که اسکرین‌سیورش سبد‌گل‌های تزئینی شب یلدای گل‌فروشی و کارهای دیگرشان بود، روی نیمکت چوبی و در فضای خنک و مطبوع  نشستیم و در مورد یک گل فروشی باسابقه صحبت کردیم.

-    لطفا کمی در مورد شروع به کار گل سنگ توضیح دهید.
-    این گل فروشی را پدر، در سال 65 تاسیس کردند. آن زمان تعداد گل‌فروشی‌های اصفهان خیلی کم بود و اکثراً مرغ و ماهی فروشی بودند و کنار این کارشان، شب‌بو و گل‌های سنتی قدیمی و کوزه‌ای هم می‌‍‌آوردند.

-    در شروع کار چند نفر در اینجا کار می کردند و حالا چه تعداد؟
-    در شروع کار فقط بابا بودند ولی حالا 10 نفر اینجا کار می‌کنند.

-    چه نوآوریهایی در کارتان داشته اید؟
-    آن زمان که گل فروشی تازه تاسیس شده بود، رفتن به تهران خیلی مهم بود چون باید از تهران گل می‌آوردند. و خب گل‌هایی را می‌آوردند که اینجا کسی ندیده بود و جا انداختن آنها برای مردم کار سختی بوده. مخصوصاً که گل‌ها زود خراب می‌شوند. به خاطر کیفیت خوب کار، در عرض 7،8 سال رشد می‌کنند و در بازار جا می‌افتند.
از 5 سال پیش تا الان هم کار متفاوتمان این بوده که برای هر تزئینی، ایده می‌دهیم. از کارهای مجالس عروسی گرفته تا تزئین دکور و افتتاحیه‌ها. تمام سعی‌مان هم این است که هر نوع سفارشی را به بهترین نحو ممکن، تحویل دهیم. چون عقیده داریم که «تبلیغ نباید باعث ضدتبلیغ شود!»
البته ما یک سری هزینه‌های اضافی برای کارهایمان صرف می‌کنیم که در ابتدا جا انداختن این مسئله برای مردم سخت بود ولی الان تقاضا هست.

-    آیا پدرتان فرد موفقی محسوب می‌شود؟ رمز موفقیتتان چیست؟
-    بله! رمز موفقیتشان، تلاش شبانه روزی است. ما تایم استراحت منظم نداریم. مثلاً ممکنه نصف شب مجبور بشیم بیایم مغازه و کار کنیم. روز تعطیل هم نداریم.

-    نصف شب؟! چه کار ضروری‌ای هست که نصف شب شما را بیاورد سر کار؟!
-    بله! خیلی پیش آمده که مثلاً ما تا دیر وقت کار کرده‌ایم. می‌رویم خانه، بعد زنگ می‌زنند که باید یک تاج گل برای مراسم خاکسپاری درست کنیم. مجبوریم دوباره بیایم مغازه و زود کارمان را شروع کنیم.

-    در شروع کار تجربهی مرتبطی هم داشتند؟
-    رفته بودند تهران و شاگرد گل فروشی بودند ولی چون آدم خلاقی هستند و شاگرد بودن، اجازه خلاقیت به آدم نمی‌دهد، کار را یاد گرفتند و آمدند در اصفهان شروع کردند به کار.

-    چه قدر اطرافیان(خانواده و دوستان) در پیشبرد کارشان موثر بوده‌اند؟
-    هیچی!

-    خب خود شما مگر اینجا کمک نمی‌کنید؟ اصلاً شما چرا کار کردن در گل فروشی را انتخاب کردید؟ چه قدر به خاطر علاقه و چه قدر به خاطر فراهم بودن بستر مناسب آمده‌اید؟
-    نود درصد به خاطر اینکه بستر مناسب فراهم بوده آمدم. چون دیدم هنوز جای پیشرفت دارد.

-    شرایط کودکی‌شان چگونه بوده است؟
-    در روستا زندگی می‌کردند و خوشان همیشه تعریف می‌کنند که خیلی به گل علاقه داشته‌اند و همیشه توی دشت و اینها که می‌رفته‌اند، گل جمع می‌کردند و دسته گل درست می‌کردند.

-    آیا تحصیلات در این کار مهم است ؟
-    بیشتر از تحصیلات، شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی مهم است. حضور موفق در دو نمایشگاه بین‌المللی در تهران خیلی موثر بود در کار ما.

-    خود شما چه تحصیلاتی دارید؟ تحصیلات شما تاثیری در کار داشته؟
مهندسی صنایع خوانده‌ام. تا حدودی موثر است. بیشتر در پس زمینه‌ی ذهنم هست. برای کنترل موجودی و مدیریت . کارهای تبلیغاتی هم بر عهده من است.

-    در زمان شروع به کار چند سال داشته‌اند؟
-    سی سال.
 
-    چه عواملی باعث شد به این کار جذب شوید؟
-    علاقه! این کار را دوست داشته‌اند.

-    چه قدر از نظر مالی حمایت شدید؟
-    اصلاً. خودشان کار کرده‌اند.

-    آیا در کارتان شکست خورده اید؟ چه عواملی باعث این شکست شده؟
-    بله! هیچ موفقیتس بدون شکست به دست نمی‌آید. به نظرم همان عدم تحصیلات بیشتر موثر بوده چون تحصیلات بینش آدم را باز می‌کند.

-    جالبه که یک نفر از همین کارآفرینانی که ما با ایشان مصاحبه کردیم، معتقد بود این حرفها که «شکست مقدمه پیروزی است» و از این صحبت‌ها،اصلاً درست نیست و شکست‌ها آدم را از هدفش دور می‌کنند!
-    شاید «کارآفرین» این حرف را بزنه ولی «کارکشته» این حرف را نمی‌زنه!

-    چه مشکلات و موانعی در حرفه ی شما وجود دارد؟
-    خب سه دسته مشکلات وجود دارد. اول مشکلاتی اولیه مثل بی‌تجربه بودن، عدم وجود فرهنگ پذیرش هزینه‌ها در مردم و عدم وجود حمایت‌های مالی. دوم مشکلاتی که همیشه هستند مثل مشکل تهیه گلدر اصفهان. چون گلی که اصفهان تولید می‌شود را ما نمی‌توانیم از همین‌جا بخریم. باید از تهران بخریم.

-    واقعاً؟! چرا؟!
-    چون فروشنده‌های عمده با تولیدکننده‌ها، قبل از درآمدن گل‌ها، قرارداد می‌بندند و تمام محصولشان را می‌خرند و می‌برند تهران و ما هم باید برویم از تهران بخریم.


-    خب چرا خودتان تولید نمی‌کنید؟ به صرفه‌تر نیست؟
-    نه! چون کار فروشندگی با تولیدکنندگی مغایرت دارد. یا باید تولیدکننده باشی یا فروشنده. وگرنه هزینه‌ها خیلی بالا می‌رود و بر هر دو کار هم نمی‌توانی متمرکز باشی.

-    ریاضیات در حرفه ی شما چه نقشی دارد؟
-    منظورتان از ریاضی، چیه؟ شما چی می‌خوانید؟

-    خب ما ریاضی کاربردی می‌خوانیم؛ جبر و آنالیز و آمار و احتمال و ... یک قسمتی از ریاضی حساب است که عوام، فکر می‌کنند تمام ریاضی همین است و در خیلی از مشاغل هم از همین قسمت بیشتر استفاده می‌کنند برای حساب و کتاب و اینها.
-    خب من هم از ریاضی که در رشته‌ام خواندم، استفاده می‌کنم. مثلاً از احتمال برای برآورد وضع بازار و...

-    شما چه قدر از کارتان راضی هستید؟ چه قدر به راه‌اندازی یک کار جدید با توجه به تحصیلات و علائق خودتان فکر می‌کنید؟
-    از اینکه بستر مناسبی بوده و من هم وارد این کار شده‌ام خوشحالم ولی گاهی وقت‌ها هم فکر می‌کنم هیچ وقت طوری بار نیامده‌ام که بتوانم یک کار جدید را برای خودم شروع کنم و این کمی ناراحت‌کننده است.

-    حالا اگر دوستی بخواهد کار جدیدی را شروع کند و نظر شما را بپرسد، چه توصیه‌ای به‌ش می‌کنید؟
-    می‌گویم اگر پول داری، برو جلو! چون در این بازار کار، فقط باید پول داشته باشی!

نویسنده: نفیسه حاجاتی
دلیل مصاحبه: استارتآپ در کشور سوئد
مصاحبه‌شونده: آقای پژمان دشتی‌نژاد
تاریخ مصاحبه: سوم دی‌ماه 1387
درباره مصاحبه: وبلاگ «یک وجب خاک اینترنت» در میان وبلاگنویسان حرفه‌ای از وجه خوبی برخوردار است، پژمان دشتی‌نژاد هم به خاطر کار در گوگل در دنیای دیجیتال چهره شناخته‌شده‌ای است. من نیز او را از طریق وبلاگ شخصی‌اش می‌شناسم و پستهایی که درباره مفهوم کارآفرینی می‌نویسد، باعث شدند تا به طور جدی تصمیم بگیریم با این کارآفرین ایرانی ساکن سوئد، مصاحبه کنم.
برای این مصاحبه، ابتدا وبلاگ یک وجب خاک اینترنت را به دقت مطالعه کردم و قسمت «شرایط مصاحبه با من» را خواندم. در اولین ایمیل ضمن فرستادن درخواست مصاحبه به همراه فایل سوالات، خودم، دانشگاه و پروژه را به طور روشن و البته موجز معرفی کردم و نوشتم:«... البته می‌دانم که 14 ساعت در روز کار می‌کنید، صبح‌ها جدیداً سوئدی می‌خوانید، روی استارت‌آپ‌تان کار می‌کنید، شبها هم وبگردی می‌کنید و کلاً وقتتان طلاست ولی بی‌اندازه ممنون و سپاسگزار خواهم شد که کمی از وقت باارزشتان را به این مصاحبه اختصاص دهید...» چند ساعت بعد، در جواب ایمیلم عذرخواهی کرده و گفت که آمادگی مصاحبه ندارد چون پایان سال میلادی است، دیوانه‌وار روی پروژه‌اش کار می‌کند و از طرفی نمی‌خواهد به سوالات سرسری جواب دهد، اما توصیه کرد که با نویسنده وبلاگ ikarafarni.ir تماس بگیرم. تقریباً قانع شده‌بودم اما سه روز بعد در ایمیلی برایش نوشتم:«... البته درک می‌کنم که وقتتان کم است به همین دلیل مصاحبه‌های قبلی‌تان را سرچ کردم و سعی کردم جواب سوال‌ها را از آن مصاحبه پیدا کنم ولی فقط یک مصاحبه بسیار جالب «مجله فارغ التحصیلان» را پیدا کردم که البته در مورد کار در گوگل و استخدام بود و زیاد به مبحث کارآفرینی پرداخته نشده بود. به هر حال، تعداد سوالات را کم کردم، سوالات را خلاصه و اجمالی پرسیدم و سعی کردم جواب بعضی‌ها را هم از مصاحبه قبلی‌تان در بیاورم. فایل ضمیمه این ایمیل، متن سوالات و جوابهاست. خیلی خیلی ممنون می‌شوم که طی 8،9 روز آینده، در زمان استراحتتان نگاه کوتاهی به‌شان بیندازید. مطمئنم که حداکثر بیش از 15 دقیقه وقتتان را نمی‌گیرد. بی‌صبرانه منتظر لطف شما هستم.» حدود یک هفته بعد، ایمیلی از او رسید که نوشته بود:«این مصاحبه بیش از 45 دقیقه وقت مرا گرفت. موفق باشید.»

-    لطفاً کمی در مورد خودتان و فعالیت‌هایتان توضیح دهید.
-    من در مقطع فوق‌لیسانس در دانشگاه سلطنتی استکهلم تحصیل می‌کنم. در حال حاضر هم دارم برای شرکت اریکسون کار می‌کنم. البته کارم در اریکسون پروژه‌ای است که خودم پیشنهادش را داده بودم. دو ماه طول کشید تا اریکسون مجاب شد که روی این پروژه کار کنم. پروژه در حوزه امنیت موبایل‌های هوشمند است. لیسانس و فوق‌لیسانس من IT است. البته همیشه سعی کرده‌ام درسم را در دو قسمت پیش ببرم. هم مهندسی و هم بازرگانی. در حوزه مهندسی روی امنیت شبکه به خصوص شبکه‌های بی‌سیم و روی موبایل‌های هوشمند کار کرده‌ام. واحدهای درسی بسیاری را هم در مورد بازرگانی و مدیریت خوانده ام. از جمله مدیریت امور مشترکین، اما حوزه اصلی مطالعاتم کارآفرینی بوده است. من یک سال برای گوگل کار کردم. آنجا در مقر اصلی گوگل در اروپا بودم، در دوبلین. در گوگل مدیریت سیستم‌های کنفرانس از راه دور را بر عهده داشتم. ضمن این‌که آموزش هم می‌دادم. الان هم علاوه بر کار تمام‌وقت در اریکسون، در شرکتی که خودم تاسیس کرده‌ام مشغول به کارم. راه انداختن این شرکت زمانی که در گوگل بودم شروع شد. نتوانستم طاقت بیاورم و کاری برای خودم راه نیندازم. یک ایده را انتخاب کردم و در استکهلم، ‌آن را راه‌اندازی کردم. سه ماه است که شرکت شروع به کارکرده اما در مرحله نهان است. اگر مقدمات فراهم شود، به صورت تمام‌وقت روی آن کار خواهم کرد.
-    چه نوآوری‌هایی در کسب و کارتان داشته‌اید؟

-    فعلا مشغول بررسی و تحقیق درباره این هستم که بدانم آیا ایده هایم قبلا به عنوان patent  ثبت شده اند و  آیا شانسی دارم که بتوانم آنها را ثبت کنم یا خیر

-    آیا خودتان را یک فرد موفق می‌دانید؟ رمز موفقیتتان چیست؟

-    از نظر شخصی هنوز خودم رو یک انسان موفق نمی دانم اما گویا دوستانم نظری کاملا متفاوت با من دارند. کلید مشکل گشای کارهای من صبر و پشتکار است

-    آیا در شروع کار، تجربه مرتبطی داشتید؟

-    من در گوگل کار می کردم. تحربه کاری در گوگل، برای ورود به اریکسون به دردم خورد.(سوئدی‌ها هم به کسی که در اریکسون کار کند، خیلی احترام می‌گذارند.)

-    چه قدر اطرافیان (خانواده، دوستان) در پیشبرد کارتان موثر بوده‌اند؟

-    من فقط نیاز دارم که خانواده و اطرافیان و دوستانم سلامت باشند تا بتوانم بر کارم تمرکز کنم. انتظاری از کسی ندارم که مرا پشتیبانی کند.

-    شرایط کودکی‌تان چگونه بوده است؟ آیا ریشه‌هایی از علاقه به این شغل را در کودکی‌تان سراغ دارید؟

من از کودکی یک ماشین مطالعه بوده ام. سقف مطالعتم و معلومات عمومیم همیشه از دیگران بالاتر بود. این بنیه اطلاعاتی باعث می شود که اعتماد به نفس در ازای کاری که ارائه می دهم داشته باشم.

-    آیا تحصیلاتتان در کارتان موثر بوده؟

-    تا حدی بله هرچند که اکنون معتقدم، گذاشتن 6 سال در دانشگاه لزوما نمی تواند عامل موفقیت یک شخص در کسب و کار باشد.

-    در زمان شروع به کار چند سال داشتید؟

-    اگر منظورتان اولین کارم است، چنانچه تدریس خصوصی و دوران خدمت سربازی را به حساب نیاوریم، باید بگویم فکر می کنم بیست ساله بوده ام. اگر منظورتان استارتاپ است که این اولین تجربه من برای راه اندازی یک کسب و کار نیست.

-    آیا نیاز به موفقیت یا عدم رضایت از شغل قبلی شما را به این کار سوق داده؟در کل چه عواملی باعث شد به این کار جذب شوید؟

-    من شیفته نوع آوری و کار گروهی هستم و دستی هم در مدیریت دارم. آمده ام تا هم خودم را در شرکت نوپایم محک بزنم و هم شانسم را.

-    چه قدر از نظر مالی حمایت شده‌اید(از طرف خانواده یا کمک‌های دولتی)؟ و به نظرتان در کار شما، حمایت‌های مالی چه قدر می‌توانند موثر باشند؟

-    این سوال بسیار گسترده است و کاملا غیر حرفه ای. بستگی دارد چه نوع کاری باشد، در چه زمینه ای باشد، چه تیمی پشتش باشد و خیلی موارد دیگر.  در صدد هستم که کمک دولتی و یا وام دریافت کنم.

-    آیا در کارتان شکست خورده‌اید؟ به نظرتان دلایل شکست چه مواردی بوده؟
-    شکست همیشه هست. اگر درباره استارتاپ می پرسید، پاسخ خیر است چون هنوز ابتدای کار هستیم.

-    چه مشکلات و موانعی در حرفه‌ی شما وجود دارد؟

-    عوض شدن بسیار سریع بازار، عوض شدن بسیار سریع تکنولوژی، ورود و ظهور شرکتهای نوپای متعدد که باعث داغ شدن رقابت می شود، پیدا کردن افراد حرفه ای و قوی که بتوانند در یک استارتاپ کار کنند، پیدا کردن سرمایه گذار خوب و مطمئن.

-    ریاضیات در حرفه‌ی شما چه نقشی دارد؟

-    درست است که بر طبق مدرک تحصیلی من یک مهندس هستم اما هرگز علاقه ای به ریاضیات نداشته ام و بسیار ضعیف هستم اما برای رسیدگی به تراکنش های مالی و تراز مالی و خواندن آمار و بررسی کردن وضعیت رقبا و آمار شرکت های بزرگ، ریاضیات به کارم می آید. سایر موارد ریاضی عملا روانه زباله دانی می شود

-    به نظر شما به طور کلی جایگاه ریاضیات(کاربردی) در بازار کار چیست؟

-    رجوع شود به سوال بالا

-    چه پیشنهاداتی برای افراد تازه‌کاری که دوست دارند به عنوان یک کارآفرین مطرح شوند، دارید؟
-    هر زمان توانستید یک بیزنس پلان خوب بنویسید آن وقت می شود گفت که با دست پر می توانید سراغ سرمایه گذاران بروید و ایده تان را برایشان توضیح دهید.
نویسنده: نفیسه حاجاتی
نام: رستوران شهرزاد
آدرس: اصفهان، خیابان چهارباغ عباسی، خیابان عباس‌آباد
مصاحبه‌شونده: آقای فرودستان
تاریخ مصاحبه: سی‌ام آذرماه 1387
درباره مصاحبه: کمتر کسی است که نام رستوران شهرزاد را نشنیده باشد؛ یکی از قدیمی‌ترین و با سابقه‌ترین رستوران‌های اصفهان که طی بیش از چهل سال فعالیت، طرفداران خاص خودش را پیدا کرده‌است. اما سه عامل باعث شد که این مورد را برای مصاحبه انتخاب کنم. اول خاطرات کودکی خودم از این رستوران بود، دوم اینکه شنیده‌بودم نامش در کتاب معروفMy Planet  ثبت شده و در یکی دو سفرنامه آمریکا هم در مورد شعبه‌ی لس‌آنجلس شهرزاد خوانده‌بودم و سوم اینکه سکانس‌هایی از فیلم معروف «پری» داریوش مهرجویی در این رستوران فیلم‌برداری شده بود.
شنبه و نزدیک ظهر بود که برای مصاحبه رفتیم. رستوران نسبتاً شلوغ بود و پانزده دقیقه‌ای منتظر شدیم تا خانم فرودستان، که شنیده بودیم بعد از فوت همسرش با پسرانش رستوران را اداره می‌کند، برسد. خانمی بسیار متین و خوش‌برخورد که در برابر درخواست ما برای صحبت درباره رستوران، گفت:«من فقط یک مادرم. بفرمایید با پسر ارشدم صحبت کنید.» با پسر ارشد خانم فرودستان، عروس و نوه‌ی ایشان به دفتر رستوران رفتیم و بیست دقیقه‌ای صحبت کردیم. مصاحبه‌ی خوبی بود اما فکر می‌کنم صحبت کردن با خود خانم فرودستان بسیار جذاب‌تر و مفیدتر می‌شد چون این طور که به نظر می‌رسد، پدر خانواده تا حدود زیادی کارآفرین بوده و بعد از او، مادر خانواده نقش اساسی در تاسیس و مهم‌تر از آن، «ماندگاری» این رستوران داشته‌است.

-    لطفاً کمی در مورد چگونگی شروع به کار «شهرزاد» صحبت کنید.
-    سال 1346 مرحوم پدرم، عبدالرحیم فرودستان، اینجا را تاسیس کرده‌اند.

-    چه طوری بوده؟ از چه مرحله‌ای شروع شده؟ در مورد شعبه‌های دیگر رستوران...
-    ما هیچ شعبه‌ی دیگری نداریم.

-    آخه من چند وقت پیش یک سفرنامه امریکا خواندم که توی آن از شعبه‌ی لس‌آنجلس شهرزاد اصفهان هم نوشته بود. اینها شایعه است؟!
-    ما هیچ شعبه‌ای نداریم. نخیر! اگر اشتباه نکنم دو تا رستوران شهرزاد هست. یکی در آمریکا و یکی هم در دبی ولی هیچ کدام شعبه شهرزاد نیستند.

-    جالبه!... شهرزاد ابتدا چه شکلی بوده؟ از اول به همین سبک و سیاق بوده؟
-    سال 46، چیزی که تحویل گرفته شده به این صورت نبوده. همه کارها به سفارش بابا انجام شده توسط اساتیدی مثل مرحوم رشتیان که کارهای نقاشی اینجا را انجام داده‌اند و مرحوم مرآتیان که آینه‌کاری‌ها را انجام داده‌اند و مرحوم چایچی که کارهای چوبی اینجا را انجام داده‌اند. یک سری از پنجره‌ها و ارسی‌ها هم که قدیمی هستند و از جای دیگه آورده شده و کار شده.

-    در شروع کار چند نفر پرسنل داشته‌اید و حالا چه تعداد؟ می‌خواهیم رشد کار را بفهمیم.
-    خب من همان سال به دنیا آمدم و نمی‌دانم ولی فکر می‌کنم حدود بیست نفر.
شهرزاد فقط همین رستوران هست دیگه؟ شعبه دیگری که ندارید کار دیگری هم انجام نمی‌دهید؟
اینجا هست و یک سالن کوچکتر هم روبه‌روی رستوران است که برای مراسم‌ها ازش استفاده می‌کنیم.


-     چه نوآوری‌هایی داشته‌اید؟ بازه زمانی طولانی هم هست.
-    نوآوری در چی؟

-    منظورم این است که شهرزاد از اول همین طوری بوده؟ به همین سبک و سیاق یا تغییراتی را در نوع پذیرایی، نوع غذاها و...
-    در آن سالها رستوران به این سبک در اصفهان نبوده  برای همین سعی شده از ابتدا آن چیزی که باید برای یک رستوران چهار ستاره رعایت شود، انجام شود. در طول این سالها وسایل تجهیزات تغییر کرده، به روز شده ولی سبک حفظ شده. مثلاً در ورودی که شما می‌بینید، ساخت سوییس است و اتوماتیک هم هست ولی چیزی که در ابتدا می‌بینید پنجره اسلیمی ایرانی است. در اتوماتیک برقی نمی‌بینید چون مسئله اول حفظ سبک و کیفیت بوده برایمان و به روزرسانی تجهیزات و وسایل.

-    حالا جالبه که بگویم شام عروسی پدر و مادرم را از شهرزاد گرفته بوده‌اند و خودم هم زمان کودکی، خیلی آمده‌ام اینجا اما همیشه به نظرم همین‌طور بوده. خیلی فرقی نکرده. فقط مثلاً من آن زمان‌ها که کوچک بودم به نظرم این پله‌های ورودی خیلی طولانی و بلند بودن و حالا انگار کوتاه‌تر شدن! می‌خواهم بگویم با این همه، شهرزاد چه نوآوری‌هایی داشته که توانسته ادامه پیدا کند؟
-    ببینید مثلاً در نقاشی سبک‌های مختلفی داریم. مثل سبک قاجار که خصوصیات خاص خودش را دارد و اگر در آن تغییر بدهید، یک سبک دیگر می‌شود دیگر سبک قاجار نیست. می‌دانید چه می‌خواهم بگویم؟! چرا! نوآوری در تجهیزات و وسایل و اینها بوده ولی... مثلاً در مورد نحوه پذیرایی یا چیدمان میز دو نو سبک آمریکایی و فرانسوی هست که در تمام دنیا استفاده می‌شوند. باید یکی از این سبک‌ها انتخاب بشه و از آن پیروی بشود در تمام این سال‌ها هم ما همین کار را کرده‌ایم.

-    یعنی شما بیشتر روی سنت‌ها تاکید دارید. یعنی می‌خواهید شهرزاد همیشه یک طور باشه. مثلاً یک خانم و آقای جوان که اول زندگیشان آمدند اینجا شام خوردند، بعد از پنجاه،شصت سال هم بتوانند در همان محیط با نوه‌شان شام بخورند؟!
-    بله. دقیقاً چون اگر غیر از این باشد و این سبک تغییر کند، دیگر «شهرزاد» نیست.

-    ولی مثلاً در مورد برگزاری مراسم‌ها، در این سال‌ها تغییراتی بوده...
-    یک موقعی در اوایل تاسیس، چیزی که یادم هست ما هم در آن سالن و هم در این سالن مراسم عروسی می‌گرفتیم به طور کامل ولی الان یک کم تغییراتی داده‌ایم مثلاً سالن را به صورت کامل به یک مراسم اختصاص نمی‌دهیم چون ما رستوران هستیم نه تالار! سعی کردیم آن سالن روبه‌رو را به طور کامل و قسمتی از این سالن را به مراسم‌ها اختصاص بدهیم تا مشتری که رجوع می‌کند، پشت در بسته نماند.

-    آن سالن از اول بوده؟
-    نه! آن سالن قرار بوده سلف سرویس شود ولی بنا به مقتضیات زمانی نشده.

-    حالا شما مدیر شهرزاد هستید دیگه؟! خودتان را یک آدم موفق می‌دانید؟ دلیلش چیست؟
-    بله! سعی کردیم در کارمان موفق باشیم. و دلیل موفقیتمان هم حفظ کیفیت بوده.
-   
-    خود شما در شروع کارتان تجربه مدیریتی داشتید؟
-    ما از ابتدای کودکی اینجا بودیم. هر سال که بزرگتر شدیم به نوعی با اینجا ارتباط داشتیم. اما من رشته اصلی‌ام کشاورزی است. بعد از فوت بابا به نوعی اینجا درگیر شدم.

-    یعنی از کاری که بلاخره با علاقه دنبالش رفته بودید، دور شدید؟
-    خب آن کار هم به نوعی مواد غذایی است یه جوری می‌شود به این کار مرتبطش کرد.
-   
-    اینجا همه اعضای خانواده درگیر هستند دیگر؟!
-    بله! مدیریت این‌جا خانوادگی است. می‌شود گفت 5 نفر از خانواده اینجا به طور مستقیم فعالیت می‌کنند و خب پرسنل هم هستند که هر دو تاثیرگذارند.

-    تحصیلاتتان در کارتان موثر بوده؟
-    صددرصد. یکی از گرایش‌های رشته کشاورزی اصول مواد غذایی هست. در همین رابطه، از اطلاعاتی که داشتم استفاده کرده‌ام. 

-    ولی شما بیشتر مدیریت اینجا را به عهده دارید که؟!
-    بله! ولی این طور هم نیست که از صبح تا شب در دفتر نشسته باشیم.

-    از نظر مالی چه قدر حمایت شدید؟ مثلاً وام‌های مختلف...
-    هیچی. سرمایه خانوادگی بود.

-    شکست هم خورده‌اید؟
-    هر واحد کسبی طی دوران فعالیتش بالاخره فراز و نشیب‌هایی دارد. مثلاً ما سال 57 به خاطر انقلاب و حکومت نظامی‌هایی که بوده خب وضعیت‌مان متفاوت بوده. کلاً اتفاقات مقطعی به خاطر شرایط روز جامعه روی کار ما تاثیر گذاشته و فراز و نشیب‌هایی بوده ولی شکست نخوردیم.

-    چه موانع و مشکلاتی دارید؟
-    خانم! در هر کاری بالاخره مشکلاتی هست.

-    می‌خواهم ببینم رستورانی مثل شهرزاد که جایگاه خودش را پیدا کرده و خیلی از مشکلات عادی رستوران‌های دیگر را ندارد، به طور خاص با چه مشکلاتی روبه‌رو است؟
-    یک سری مشکلات طبیعی این صنف هست که برای همه وجود دارد و آن هم باز برمی‌گردد به شرایط اجتماعی. مثلاً یک موقع بحران در وضعیت مرغ پیش می‌آید که این برای همه هست که شهرزاد با توجه به امکاناتش این مشکلات برایش کمتر است. کلاً مشکلات روتین برای همه هست.

-    ریاضیات در کار شما چه نقشی دارد؟
-    یک بخشی از کار ما حسابداری است.

-    اصلاً جایگاه ریاضیات به نظر شما در بازار کار کجاست؟
-    در هر کاری، یک قسمت ریاضیات وجود دارد. ممکن است در بعضی جاها مثل کسی که با کامپیوتر کار می‌کند، ریاضیات بیشتری وجود داشته باشد اما کسی که با چرتکه کار می‌کند هم از ریاضی استفاده می‌کند بدون ریاضیات نمی‌شود.

-    حالا شاید به نوعی، «پدر» شما یک کارآفرین بوده‌اند ولی شما هم توانسته‌اید اینجا را حفظ کنید. این کار هم خیلی باارزش است. برای کسانی که می‌خواهند کارآفرین باشند یا کسانی که می‌خواهند یک کار جدید را حفظ کنند، چه توصیه‌هایی دارید؟
-    پیشنهادم این است که نخواهند راه چهل ساله را یک شبه بروند. چون راه چهل ساله را یک شبه رفتن، خیلی مشکلات دارد. خیلی از کسانی که رستوران باز می‌کنند، می‌خواهند از همان اول حساب و کتابی که یک رستوران چهل، پنجاه سال دارد را داشته باشند و این امکان‌پذیر نیست.
نویسنده: نفیسه حاجاتی
نام: رستوران ماندگار ( vous voulez du cafe سابق)
آدرس: اصفهان، چهارباغ بالا، کنار باشگاه کارگران، شماره ۶۶.
مصاحبه‌شونده: آقای میلاد محمدی
تاریخ مصاحبه: صبح سی‌ام آذرماه 1387
درباره مصاحبه: قبلاً از دوستی چیزهایی درباره‌ی کافه ماندگار شنیده بودم. یک بار هم خودم برای شرکت در یک نشست علمی به این کافه دعوت شدم و «تفاوت» را در فضایش حس کردم. این دو عامل باعث شدند حس کنم «میلاد محمدی» مدیر و موسس کافه ماندگار می‌تواند مورد خوبی برای پروژه‌ی مصاحبه با کارآفرینان باشد. اما باید اعتراف کنم که مصاحبه با او مرا غافلگیر کرد چون بیشتر از حد انتظارم برای این پروژه مناسب بود! به نظرم این شخص یک کارآفرین است؛ «ایده‌های نو»یی داشته که «به بازار عرضه‌شان کرده» و «ریسک‌شان را پذیرفته» و این همان مفهوم کارآفرینی است.
این اولین مصاحبه‌ی پروژه بود. تصمیم گرفتیم برای تمرکز بیشتر بر مصاحبه، صدا را ضبط کنیم و فقط گاهی کلیدواژه‌هایی را یادداشت نماییم. این مصاحبه حدود یک ساعت به طول انجامید. بعداً هنگام پیاده‌سازی، متوجه شدم که حدود یک ربع، بیست دقیقه آخر ضبط نشده! دقیقاً همان قسمتها که فضا راحت‌تر و بحث‌ها جالب‌تر شده بود و شاید تا حدودی نقطه فراز مصاحبه به حساب می‌آمد! به هر حال تنها کاری که می‌شد کرد این بود که به حافظه‌ام رجوع کنم و تا آنجا که می‌شود جواب سوال‌ها را بنویسم. همین کار را انجام دادم و دو هفته بعد که برای جلسه‌ای به کافه رفته بودم، متن تایپ‌شده و مرتب مصاحبه را به مصاحبه شونده دادم و خواهش کردم که اگر دوست داشت نگاهی به کل مصاحبه و مخصوصاً سوالات پایانی بیندازد و جواب آن سوالات را دوباره بنویسد. آخر جلسه متن مصاحبه را تحویل گرفتم در حالی که کلمات و جملاتی با خودکار آبی تصحیح و جواب سوالات پایانی نوشته شده بودند؛ هر چند که جواب‌های این بار، کوتاه‌تر بودند و جذابیت جواب‌های قبلی را نداشتند اما مصاحبه دیگر ناقص نبود و یک تجربه‌ی مهم هم به دست آورده بودیم!

-    از کجا شروع کردید؟
-    ببینید! شاخه «رستوران داری» و «هتلداری» دو شاخه‌ی مجزا از هم هستند ولی در ایران به صورت آکادمیک، فقط رشته هتل‌داری ارائه می‌شود و رشته «تولیدات غذایی» برای رستوران ها و صنوفی که در ارتباط با کار تولید غذا همراه خدمات هستند وجود ندارد. و چون رشته دانشگاهی نیست که علاقمندان بتوانند در آن تحصیل کنند و به صورت آکادمیک وارد این حرفه شوند، پس تجربیات کسب شده باید اکتسابی باشد و فقط باید شخص علاقه داشته باشد و خودش به دنبال کسب مهارت و دانش این حرفه برود.
من به دلیل علاقه‌ای که داشتم، یک سری دوره های مختلف راجع به رشته رستوران‌داری در چند سفارتخانه و موسسه در تهران گذراندم که تعداد افرادی که در ایران در این دوره‌ها شرکت کردند، خیلی محدود بود. بعد در اصفهان یک موسسه راه‌اندازی کردم که کارش تامین نیروهای انسانی برای رستوران‌ها و هتل‌ها و تجهیز و راه اندازی رستورانها، هتل‌ها، کافی شاپ‌ها و فست‌فودها بود. مدتی در قالب این موسسه کار کردیم و بعد به این نتیجه رسیدیم که خودمان بر اساس علوم و استاندارهای روز، یک رستوران تاسیس کنیم. چند برنامه و هدف برای افتتاح اینجا داشتیم: هدف اولمان ترویج و گسترش فرهنگ رستوران داری و آداب پذیرایی میهمان در رستوران‌هایی که بتوان اسم 4 ستاره رویشان گذاشت، بود. در این برحه، یک سری مخالفت‌ها و موافقت‌ها داشتیم . مثلاً از سفارت فرانسه برای گسترش فرهنگ این کار، کمک گرفتیم اسم رستوران و سبک کارمان هم فرانسوی بود.بعد از یک مدت، به خاطر مخالفت‌ها، رستوران ایرانی شد. این رستوران هم در سه مرحله رشد داشته: ابتدا این مجموعه، کافی شاپ بود. بعد کافی شاپ  به اضافه‌ی غذاهای فرنگی شد و حالا هم کافی شاپ به همراه غذاهای فرنگی و غذاهای ایرانی است. ساعت کاری مجموعه هم تمام وقت است یعنی هر ساعت از روز که بیایید، سرویس در دسترس است. البته در آینده نزدیک هم فست فودش ارائه میشود.

-    این خیلی جالب و تحسین‌برانگیز است که مدام در کارتان تحول ایجاد کرده‌اید و هرجا مشکلی برایتان پیش آمده(یا پیش آورده‌اند!) به نحوی، مانع را دور زده‌اید... من در ابتدا قصد داشتم درباره‌ی این کافه با شما صحبت کنم ولی الان فکر می‌کنم صحبت درباره موسسه‌تان، جالب‌تر باشد! این موسسه دقیقاً چه خدماتی انجام می‌دهد؟
-    اسم موسسه NTS است. یعتی نوآوری تغذیه سالم!

-    اسم فینگیلیش انتخاب کردید؟!
-    بله!... در موسسه بیشتر، کار مشاوره انجام می‌دهیم، هتلها، کافی شاپها و فست فودهایی که در هر موردی از دیزاین ابتدایی گرفته تا تامین نیروهای خدماتی، مشاوره بخواهند به ما مراجعه می‌کنند.

-    اما چرا هتل‌های اصفهان به نظر زیاد خوب نیستند. از نظر مدیریت و رعایت اصول هتلداری من شخصاً هتل خوب و استانداردی ندیدم. حتی بهترین و معروف‌ترین هتل‌های اصفهان هم از نظر برخورد با مشتری و ارائه خدمات مشکلات اساسی دارند!
-    خب این مسئله را از دو وجه میشود بررسی کرد. یکی جو و شرایط محیطی از جمله سرویس‌ها و خدمات و میهمانان و کسانی که از این سرویسها و خدمات در هتلها یا رستورانها استفاده می‌کنند. (که البته هتلها هم باید خدماتشان یک یا دو پله بالاتر از خدمات رستورانها باشد.) مثل برخورد با مشتری که خیلی عامل تاثیرگذاری است و جنبه دیگر‌ش اتحادیه‌ها هستند که هتلها زیرپوشش آنها فعالیت می‌کنند. و مشکل اینجاست که اتحادیه‌ها آن‌قدر مبادی آداب و تحصیلکرده علم و فن این کار نیستند که بتوانند زیرمجموعه‌ها و واحدهای تحت پوشش‌شان را هدایت و حمایت کنند. به همین علت کاستی‌هایی مشاهده می‌شود. ان‌شاال... در آینده هم فرهنگ مردم عوض شود و هم مدیریت‌ها حرفه‌ای شوند!

-    این مجموعه و موسسه‌تان چه سالی افتتاح شدند؟
-    این‌جا یک سال و نیم پیش تاسیس شد و موسسه هم 4 سال پیش تاسیس شد.

-    موسس هم خودتان بودید؟
-    بله NTS را خودم تاسیس کردم ولی چون خدماتی که ارائه می‌کردیم تحت پوشش مجمع خاصی نبود، پروانه کسب یا پروانه آموزشگاه یا صنف خدماتی هم نمی‌توانستیم داشته باشیم. این طوری شروع کردیم.

-    یعنی شبیه یک NGO؟!
-    بله تقریباً. ابتدا کارمان، همکاری با مرکز تحقیقات قلب و عروق و مرکز تحقیقات دیابت و اداره شیلات و ارگان‌های خاص، برای توسعه‌ی فرهنگ تغذیه سالم، بود. در حدود یکسال و نیم به این سبک کار کردیم. دوره های آموزشی رایگان برای مردم برگزار می‌کردیم که البته سازمان‌های دولتی(مثل شیلات) حمایت‌مان می‌کردند. این قدم ابتدایی موسسه بود. بعد شروع کردیم موسسه را گسترش دادیم و خدمات مشاوره شغلی و آموزش حرفه‌ای آشپزی و خدمات هتلداری ارائه دادیم. البته به کسی مدرک نمی‌دادیم ولی با این وجود متقاضیان زیادی داشتیم و توانستیم کارمان را گسترش دهیم.

-    متقاضیان دوره‌ها بیشتر از چه قشری بودند؟
-    از همه قشری بودند. از علاقمند بدون سابقه تا علاقمندی که سابقه‌ی 20،25 ساله داشت! هم آقایان می‌آمدند و هم خانم‌ها و جالب اینجاست که در حالی که ما فکر می‌کردیم بیشتر خانم‌ها بیایند، آقایان بیشتر استقبال کردند شاید چون بازار کار بیشتر برایشان فراهم است. این دوره‌ها ادامه داشت و بعد هم برای خانم‌ها جدا و برای آقایان هم جدا کلاس‌ها را برگزار می‌کردیم.

-     در شروع کار چند نفر در رستوران با شما همکاری می‌کردند و حالا چه تعداد؟
-    قبلاً 5 نفر نیروی اصلی بودیم و حالا هرکدام سه نفر نیروی کمکی دارد.

-    در موسسه چند نفر بودید و حالا چند نفر هستید؟
-    در ابتدا 2 نفر بودیم و حالا سه نفر. من تدریس کننده‌ام و بقیه کارهای اداری انجام می‌دهند. ولی در کار تجهیز منابع و مشاوره شغلی تعدادمان بیشتر است. شاید حدود 20 تا 25 نفر!

-    چه نوآوری‌هایی در کسب و کارتان داشته‌اید؟

-    نوآوری را من نمی‌توانم بگویم چه بوده. چون به نظرم هر ذهنی برای خود فعال و پویاست و هر آدمی کارش را به شیوه‌ی خاص خودش انجام میدهد. هیچ انسانی مثل آدم دیگر کار نمی‌کند پس همه‌ی آدم‌ها نوآوری دارند.

-    منظورم آن نوآوری‌هایی است که در برابر مشکلات و برای دور زدن آنها انجام دادید و بعضی‌هایشان را اول صحبتمان گفتید.
-    اصولاً مشکلات به وسیله دولت ایجاد میشود.(خنده) چون مدیران دولتی هم مدام در حال تغییر هستند و با عوض شدن یک مدیر ما هم باید خط و مشی سازمانی خودمان را عوض کنیم وگرنه این که مشتری‌ها اعتراض کنند و به خاطر حرفهای آنها بخواهیم تغییر روش بدهیم، نه! موردی نبوده چون هر سبک کار بالاخره متقاضیان خاص خودش را دارد.

-    از تغییر سبک صحبت کردید، برایم جالب است بپرسم اول که اینجا سبک فرانسوی داشت، چه طوری بود؟
-    ببینید در فرانسه سبک سرویس پذیرایی خیلی قانونمند است و میهمانان خودشان آداب استفاده از آن را می‌دانند. نوع چنگالها، بشقابها، گیلاس‌ها، نوع چیدمانشان و کلاً سرویس چیدمان میز از قبل برای مردم آشناست ولی ایجا چون رستوران فرانسوی نبود، کسی آشنا به این آداب نبود. ابتدا سعی کردیم کمی مردم را با این سبک آشنا کنیم، سر بعضی میزها می‌رفتیم نوع قاشق‌ها، چنگالها، استفاده‌هایشان و این که چه غذایی باید با چه سالاد و نوشیدنی صرف شود، را توضیح می‌دادیم. در ضمن پذیرایی فرانسوی و پخت‌های انتهایی غذا جلوی چشم میهمان انجام میگیرد. در ابتدای کار هم ما برای سالن، هواکش‌های متعددی تعبیه کردیم که با تئوری پخت این سبک، هماهنگ می‌شد و بوی غذا در سالن حس نمی‌شد ولی خب چون از دید مدیریت دولتی این کار خلاف عرف اجتماعی بود، ما مجبور شدیم تغییر روش بدهیم و کارمان را به سبک متداول رستوران های ایرانی با تغییرات خیلی کوچک ادامه بدهیم. در زمینه رستوران فرانسوی نتوانستیم ولی داریم سعی می‌کنیم رستوران ایرانی‌مان را تغییر بدهیم. اینکه چه غذایی، چه ساعت‌هایی و چگونه باید سرو شود را برای یک سری از مشترکین خاصمان که روزانه یا هفتگی بر اساس برنامه غذایی مشخص از سرویس های مخصوص‌مان استفاده می‌کنند، توضیح داده‌ایم. یک سری از ارگانهای دولتی هستند که ما غذای کارکنانشان را بر اساس میزان فعالیت خاص جسمی یا فکری‌شان برنامه‌ریزی و سرو می‌کنیم. یک سری موسسات آموزشی هم هستند که از دانشجویانشان برای میان‌وعده‌ها، در اینجا پذیرایی می‌کنند. خلاصه این‌که سعی و تلاش می‌کنیم که حداقل کار متفاوتی انجام داده باشیم و مشتری‌هایمان از خدمات علمی‌تری بهره بگیرند.

-    آیا خودتان را یک فرد موفق می‌دانید؟
-    از نظر من، موفقیت در ثانیه و ساعت و روز است. من موفقیت را در لحظه  می‌بینم. از گذشته و حالم راضیم ولی نمی‌دانم در آینده هم موفق خواهم بود یا نه.

-    چه عواملی مولد این احساس موفقیت هستند؟
-    شرایط محیطی برایم مناسب بوده و توانسته‌ام در آن رشد کنم و این  به خاطر خانواده و موقعیت اجتماعی (که بقیه اسمش را شانس می‌گذارند و من می‌گویم: «موقعیت‌های اجتماعی فراهم شده») و البته مشخصاً علاقه و بعد پشتکارم بوده و این‌که دلسرد نشده‌ام.

-    در زمان شروع به کار چند سال داشتید؟ و حالا چند سال است که به این حرفه اشتغال دارید؟
-    وقتی کار را شروع کردم 17 سالم بود و حالا 24 ساله‌ام.

-    آیا تحصیلاتتان در کارتان موثر بوده؟
-    بله خیلی. من ابتدا مکانیک خواندم، بعد تغییر رشته دادم به متالوژی و حالا هم مدیریت بازرگانی می‌خوانم. و خب مدیریت در زندگی آدم هم خیلی تاثیر دارد. و در اینجا هم برای «نقطه سربه‌سر» درآوردن و ... کاربرد دارد.

-    شرایط کودکی‌تان چگونه بوده است؟ آیا ریشه‌هایی از علاقه به این شغل را در کودکی‌تان سراغ دارید؟
-    بله. چون من در شرایط کاملاً طبیعی بزرگ شدم. ما در جایی زندگی می‌کردیم که همسایه نداشتیم. تمام نیازهایمان را هم خودمان برآورده می‌کردیم.

-    قبل از شروع این کار، تجربه مرتبطی داشتید؟
-    بله. یک رستوران سنتی داشتیم که البته کاملاً متفاوت بود با اینجا. یک باغ بود و همه باید از قبل رزرو می‌کردند و بدون وقت قبلی مشتری پذیرفته نمی‌شد.

-    چرا این شغل را انتخاب کردید؟ عدم رضایت از شغل قبلی بوده؟
-    تلاش برای رسیدن به این علایق، زمینه‌ساز انتخاب این شغل بود.

-    چه قدر اطرافیان (خانواده، دوستان) در پیشبرد کارتان موثر بوده‌اند؟
-    نقش افراد در پیشرفت و پسرفت کار متفاوت بوده.

-    آیا نیاز به موفقیت شما را به این کار سوق داده است؟ در کل چه عواملی باعث شد به این کار جذب شوید؟
-    به نظرم نیاز کلمه‌ی خوبی نیست. خواسته برای من مهم بوده و علاقه من را جذب این کار نموده است.

-    چه قدر از نظر مالی حمایت شده‌اید؟ و به نظرتان در کار شما، حمایت‌های مالی چه قدر می‌توانند موثر باشند؟
-    از نظر اینکه وام یا کمک‌های مالی دریافت کنیم اصلاً. خودم شروع کردم.

-    آیا در کارتان شکست خورده‌اید؟ به نظرتان دلایل شکست چه مواردی بوده است؟
-    من اصلاً به این گفته که «شکست مقدمه پیروزی است» اعتقاد ندارم. به نظرم شکست آدم را از موفقیت دور می‌کند. دلایل شکست خوردنم کم‌تجربه بودن و عدم رشد کافی در زمینه کارم بوده است.

-    ریاضیات در حرفه‌ی شما چه نقشی دارد؟
-    اگر منظورتان این است که کسی که در رشته ریاضی تحصیل کرده چه کاری می‌تواند در این حرفه انجام دهد، باید بگویم که خب اینجا فقط بخشی از ریاضی که به حساب و حسابداری مربوط است، کاربرد دارد و آن قدر کار خاصی نیست که یک دانش آموخته‌ی ریاضی بخواهد انجام دهد.

-    چه پیشنهاداتی برای افراد تازه‌کاری که دوست دارند به عنوان یک کارآفرین مطرح شوند، دارید؟
-    به نظرم باید با وجود سختی‌های زیاد، دلسرد نشوند و بداند معنی اجتماع و زندگی در جامعه معنی کلی‌تر و فراتر از خودبینی است.
نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌