آدرس: اصفهان، خیابان هزار جریب
مصاحبه شونده: پسر آقای اشراقی
تاریخ مصاحبه: چهارم دیماه 1387
درباره مصاحبه: گل فروشی گل سنگ یکی از معروفترین گل فروشیهای اصفهان است. خیلیها ترجیح میدهند ماشین عروسشان را «گل سنگ» تزئین کند یا دسته گل خواستگاری را از گل سنگ بگیرند. میگویند اگر بخواهید گلی بخرید، بهتر است از فروشنده بپرسید. او به شما خواهد گفت که مثلاً رز صورتی را برای مناسبت x و رز قرمز را برای مناسبت y باید خرید! از طرف دیگر، خیلی جاها نام گل سنگ به عنوان اسپانسر شنیده میشود که مشهورترین این موارد، برنامه زنده تلویزیونی صبحهای جمعهی شبکه اصفهان (زندهرود) است. همهی این دلایل باعث شد تا فکر کنیم، گل سنگ میتواند سوژهی خوبی برای این پروژه باشد.
نزدیک ظهر بود که وارد مغازه شدیم. سراغ آقای اشراقی را گرفتیم و توضیح دادیم که چه کاری با ایشان داریم. آقای اشراقی گفت که باید برود، باغ! و ارجاعمان داد به پسرش. گوشهی مغازه، روبهروی لپتاپی که اسکرینسیورش سبدگلهای تزئینی شب یلدای گلفروشی و کارهای دیگرشان بود، روی نیمکت چوبی و در فضای خنک و مطبوع نشستیم و در مورد یک گل فروشی باسابقه صحبت کردیم.
- لطفا کمی در مورد شروع به کار گل سنگ توضیح دهید.
- این گل فروشی را پدر، در سال 65 تاسیس کردند. آن زمان تعداد گلفروشیهای اصفهان خیلی کم بود و اکثراً مرغ و ماهی فروشی بودند و کنار این کارشان، شببو و گلهای سنتی قدیمی و کوزهای هم میآوردند.
- در شروع کار چند نفر در اینجا کار می کردند و حالا چه تعداد؟
- در شروع کار فقط بابا بودند ولی حالا 10 نفر اینجا کار میکنند.
- چه نوآوریهایی در کارتان داشته اید؟
- آن زمان که گل فروشی تازه تاسیس شده بود، رفتن به تهران خیلی مهم بود چون باید از تهران گل میآوردند. و خب گلهایی را میآوردند که اینجا کسی ندیده بود و جا انداختن آنها برای مردم کار سختی بوده. مخصوصاً که گلها زود خراب میشوند. به خاطر کیفیت خوب کار، در عرض 7،8 سال رشد میکنند و در بازار جا میافتند.
از 5 سال پیش تا الان هم کار متفاوتمان این بوده که برای هر تزئینی، ایده میدهیم. از کارهای مجالس عروسی گرفته تا تزئین دکور و افتتاحیهها. تمام سعیمان هم این است که هر نوع سفارشی را به بهترین نحو ممکن، تحویل دهیم. چون عقیده داریم که «تبلیغ نباید باعث ضدتبلیغ شود!»
البته ما یک سری هزینههای اضافی برای کارهایمان صرف میکنیم که در ابتدا جا انداختن این مسئله برای مردم سخت بود ولی الان تقاضا هست.
- آیا پدرتان فرد موفقی محسوب میشود؟ رمز موفقیتتان چیست؟
- بله! رمز موفقیتشان، تلاش شبانه روزی است. ما تایم استراحت منظم نداریم. مثلاً ممکنه نصف شب مجبور بشیم بیایم مغازه و کار کنیم. روز تعطیل هم نداریم.
- نصف شب؟! چه کار ضروریای هست که نصف شب شما را بیاورد سر کار؟!
- بله! خیلی پیش آمده که مثلاً ما تا دیر وقت کار کردهایم. میرویم خانه، بعد زنگ میزنند که باید یک تاج گل برای مراسم خاکسپاری درست کنیم. مجبوریم دوباره بیایم مغازه و زود کارمان را شروع کنیم.
- در شروع کار تجربهی مرتبطی هم داشتند؟
- رفته بودند تهران و شاگرد گل فروشی بودند ولی چون آدم خلاقی هستند و شاگرد بودن، اجازه خلاقیت به آدم نمیدهد، کار را یاد گرفتند و آمدند در اصفهان شروع کردند به کار.
- چه قدر اطرافیان(خانواده و دوستان) در پیشبرد کارشان موثر بودهاند؟
- هیچی!
- خب خود شما مگر اینجا کمک نمیکنید؟ اصلاً شما چرا کار کردن در گل فروشی را انتخاب کردید؟ چه قدر به خاطر علاقه و چه قدر به خاطر فراهم بودن بستر مناسب آمدهاید؟
- نود درصد به خاطر اینکه بستر مناسب فراهم بوده آمدم. چون دیدم هنوز جای پیشرفت دارد.
- شرایط کودکیشان چگونه بوده است؟
- در روستا زندگی میکردند و خوشان همیشه تعریف میکنند که خیلی به گل علاقه داشتهاند و همیشه توی دشت و اینها که میرفتهاند، گل جمع میکردند و دسته گل درست میکردند.
- آیا تحصیلات در این کار مهم است ؟
- بیشتر از تحصیلات، شرکت در نمایشگاههای بینالمللی مهم است. حضور موفق در دو نمایشگاه بینالمللی در تهران خیلی موثر بود در کار ما.
- خود شما چه تحصیلاتی دارید؟ تحصیلات شما تاثیری در کار داشته؟
مهندسی صنایع خواندهام. تا حدودی موثر است. بیشتر در پس زمینهی ذهنم هست. برای کنترل موجودی و مدیریت . کارهای تبلیغاتی هم بر عهده من است.
- در زمان شروع به کار چند سال داشتهاند؟
- سی سال.
- چه عواملی باعث شد به این کار جذب شوید؟
- علاقه! این کار را دوست داشتهاند.
- چه قدر از نظر مالی حمایت شدید؟
- اصلاً. خودشان کار کردهاند.
- آیا در کارتان شکست خورده اید؟ چه عواملی باعث این شکست شده؟
- بله! هیچ موفقیتس بدون شکست به دست نمیآید. به نظرم همان عدم تحصیلات بیشتر موثر بوده چون تحصیلات بینش آدم را باز میکند.
- جالبه که یک نفر از همین کارآفرینانی که ما با ایشان مصاحبه کردیم، معتقد بود این حرفها که «شکست مقدمه پیروزی است» و از این صحبتها،اصلاً درست نیست و شکستها آدم را از هدفش دور میکنند!
- شاید «کارآفرین» این حرف را بزنه ولی «کارکشته» این حرف را نمیزنه!
- چه مشکلات و موانعی در حرفه ی شما وجود دارد؟
- خب سه دسته مشکلات وجود دارد. اول مشکلاتی اولیه مثل بیتجربه بودن، عدم وجود فرهنگ پذیرش هزینهها در مردم و عدم وجود حمایتهای مالی. دوم مشکلاتی که همیشه هستند مثل مشکل تهیه گلدر اصفهان. چون گلی که اصفهان تولید میشود را ما نمیتوانیم از همینجا بخریم. باید از تهران بخریم.
- واقعاً؟! چرا؟!
- چون فروشندههای عمده با تولیدکنندهها، قبل از درآمدن گلها، قرارداد میبندند و تمام محصولشان را میخرند و میبرند تهران و ما هم باید برویم از تهران بخریم.
- خب چرا خودتان تولید نمیکنید؟ به صرفهتر نیست؟
- نه! چون کار فروشندگی با تولیدکنندگی مغایرت دارد. یا باید تولیدکننده باشی یا فروشنده. وگرنه هزینهها خیلی بالا میرود و بر هر دو کار هم نمیتوانی متمرکز باشی.
- ریاضیات در حرفه ی شما چه نقشی دارد؟
- منظورتان از ریاضی، چیه؟ شما چی میخوانید؟
- خب ما ریاضی کاربردی میخوانیم؛ جبر و آنالیز و آمار و احتمال و ... یک قسمتی از ریاضی حساب است که عوام، فکر میکنند تمام ریاضی همین است و در خیلی از مشاغل هم از همین قسمت بیشتر استفاده میکنند برای حساب و کتاب و اینها.
- خب من هم از ریاضی که در رشتهام خواندم، استفاده میکنم. مثلاً از احتمال برای برآورد وضع بازار و...
- شما چه قدر از کارتان راضی هستید؟ چه قدر به راهاندازی یک کار جدید با توجه به تحصیلات و علائق خودتان فکر میکنید؟
- از اینکه بستر مناسبی بوده و من هم وارد این کار شدهام خوشحالم ولی گاهی وقتها هم فکر میکنم هیچ وقت طوری بار نیامدهام که بتوانم یک کار جدید را برای خودم شروع کنم و این کمی ناراحتکننده است.
- حالا اگر دوستی بخواهد کار جدیدی را شروع کند و نظر شما را بپرسد، چه توصیهای بهش میکنید؟
- میگویم اگر پول داری، برو جلو! چون در این بازار کار، فقط باید پول داشته باشی!