روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: شنبه ۱۹ مهرماه ۱۳۹۲
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره ، صفحه هنر و ادبیات

گزارشی از مراسم بزرگداشت ناصر طهماسب و رونمایی از کتاب زندگینامه او

آقای طهماسب، جک نیکلسون می‌دانست شما دوبلور او هستید؟!

طهماسب: مردم به من گوش داده‌اند

 

شلوغ‌ترین نشست جشنواره بود. خیلی‌ها آمده‌بودند که صدای او را از نزدیک ببینند! دور تا دور سالن چشم انداز نشسته بودیم و خیلی مهم نبود که در آن شلوغی نمی‌توانستیم سخنرانان جلسه را ببینیم چون صداها بودند که اهمیت داشتند نه چهره‌ها! چهارشنبه شب 17 مهرماه ساعت 22:30 سالن اجتماعات طبقه هفتم هتل کوثر میزبان ناصر طهماسب و جمعی از بازیگران و اصحاب رسانه و منتقدان و علاقمندان این دوبلور پیشکسوت ایران بود.

علی معلم آغازگر نشست رونمایی از کتاب «صدایی در تاریکی» بود. درباره طهماسب گفت: «خیلی از آدم‌ها خودشان به کاری که کرده‌اند واقف نیستند اما ناصر طهماسب از معدود آدم‌هایی است که خودش می‌داند چه کرده است».

ما سراپا گوش بودیم و دل توی دلمان نبود که او صحبت کند. می‌خواستیم این بار نه در سینما یا تلویزیون که از فاصله سه، چهار متری، صدای ابوالفتح خان «هزاردستان»، یوگی کارتون «یوگی و دوستان» و فرمانده کسلر «ارتش سری» را از نزدیک بشنویم و طهماسب که شروع به صحبت کرد، همه لبخند به لب، سراپا گوش بودند.

طهماسب از شرایط دوبله گلایه و تاکید کرد که باید متن وارد شود. گفت که برایش سخت است از خودش صحبت کند و بعد از خودش و مردم گفت: «اینجا که آمدم، دیدم خیلی مرا می‌شناسند. فهمیدم مردم به من گوش داد‌ه‌اند. وقتی من راست می‌گفتم مردم فهمیدند».

طهماسب به یک نکته مهم در دوبله هم اشاره کرد. نکته‌ای به نام «صدای زبان» تاکید کرد که در دوبله از زبان‌های دیگر، مهم این است که صدای زبان را هم منتقل کنند. یک نفر هر چه قدر هم که زبانش خوب باشد، خیلی سخت است که بتواند صدای زبان را در برگردان دربیاورد ولی باید این اتفاق بیافتد تا یه دوبله موفق داشته باشیم.

معلم به یکی از فیلم‌های دوبله شده با صدای طهماسب اشاره کرد و تاکید کرد که فیلم را 19 بار دیده و این باعث شده به ادبیات روسیه علاقمند شود.

نیروان غنی پور نویسنده کتاب «صدایی در تاریکی» هم در این مراسم گفت: این کتاب با توجه به تجربه چندین ساله ام از حضور در مطبوعات و بخش دوبلا‍ژ تهیه شده است. متاسفانه تعداد منابع مکتوب درزمینه دوبلاژ بسیار محدود است و آثار موجود نیز بیشتر بحث تاریخ نگاری را مطرح می کنند. بنابراین زمستان سال ۸۸ ایده نگارش این کتاب به ذهنم رسید و از سال ۸۹ نیز گفت و گو برای تهیه آن را آغاز کردم.

علی معلم در پایان نشست گفت که تعداد کتاب‌هایی که برای اهدا به حضار در جلسه آورده‌اند فقط 40 جلد است و خب به کسانی که دور میز وسط سالن نشسته‌اند هم نمی‌رسد برای همین او اول از همه کتاب خودش را برمی‌دارد و امیدوار است که کتاب به آن‌ها که دوست دارند هم برسد! جلسه که به پایان رسید، البته کتاب فقط به بازیگران حاضر دور تا دور میز رسید و آنها توانستند کتاب زندگینامه ناصر طهماسب را با امضای خود او داشته باشند.

طهماسب بعد از امضای کتاب‌ها و صحبت با دوستدارانش از سالن خارج شد. مرد هفتاد و پنج ساله دوبله ایران جلوی در آسانسور با خنده گفت: «اصفهان همه‌جاش شلوغه!». گفتیم:«آقای طهماسب این شلوغیا به خاطر شماست». لبخند زد و سوار آسانسور شدیم. «آقای طهماسب، جک نیکلسون می‌دونست که شما دوبلرشین؟!» این سوال مرد میان سال داخل آسانسور بود که آقای دوبلور با خنده و آن صدای مخملین جواب داد: «نه. فکر نکنم!»

نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌