روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲
روزنامه اصفهان زیبا، شماره ۱۸۱۳، صفحه هنر و ادبیات، صفحه ۸، شماره ۱۱۲، pdfمطلب
گفت و گو با یک عکاس و گرافیست؛
خواب و خیالهایم را به تصویر کشیدهام!
از خواب تا خیال
گالری آپادانا، این هفته «خوابهای سفید» میبینید. ملیح میرزاخانیان مجموعه 9 عکس را که با نگاهی به خواب و خیالهایش و به شیوه فتومونتاژ خلق کرده به این فضای فرهنگی، هنری آورده و تا ساعت 21 امروز میزبان علاقمندان هنر است.
میرزاخانیان فارغالتحصیل کاردانی گرافیک از دانشگاه فنی کرج و کارشناسی گرافیک از دانشگاه نبی اکرم تبریز است. تدریس عکاسی آنالوگ و چاپ عکس در هنرستان و مدارس، عکاسی خبری در خبرگزاری ایمنا، و عکاسی آتلیهای را میتوانید در رزومه کاریاش ببینید.
سه سال است که عضو کانون عکس اصفهان است و حالا سرپرستی پروژههای عکاسی کانون را هم بر عهده دارد و تاکید میکند که بسیاری از پیشرفتهایش را مدیون کانون عکس است. در حاشیه سومین روز نمایشگاه خوابهای سپید، با ملیح میرزاخانیان درباره خوابها و عکسهایش صحبت کردم.
در رزومه تحصیلی شما، گرافیک حضور پررنگی دارد و در رزومه کاریتان، عکاسی. داستان چیست؟!
خب من با این که گرافیک خواندهام ولی علاقهام بیشتر به سمت عکاسی بود. از هنرستان با آنالوگ شروع کردم. بعد، 5سال پیش، عکاسی دیجیتال را انتخاب کردم. این نمایشگاه اولین کارهای فتومونتاژ من هستند. این نمایشگاه به خاطر این بود که احساس کردم باید دنبال یک سری چیزهای جدید بگردم. میخواستم ذهنی کار کنم و سوالاتی در ذهن بیننده پدید بیاید.
عکاسی منظره، آتلیهای، خبری و حالا هم فتومونتاژهایتان را میبینیم. این روند در مرحله بعد به کجا خواهد رسید؟
عکاسی خیلی حسی است. الان من به فوتومونتاژ خیلی علاقمند شدم و شاید این کار را ادامه بدهم. شاید این ژانر اصلی من بشود چون به گرافیک هم خیلی نزدیک است.
لطفاً یک تعریف شخصی از مفهوم «فتومونتاژ» بدهید.
خب میتوانم بگویم وقتی یک سری تصاویر با هم در یک فریم عکس تلفیق میشوند و یک معنای ویژه به مخاطب میدهند، فتومونتاژ اتفاق افتاده. یک ایده اصلی و معنا و مفهوم ویژه در کار است.
به طور متوسط هر کدام از آثار این نمایشگاه، از تلفیق چند عکس به وجود آمدهاند؟
هر تابلو از حدود 7 یا 8 عکس به وجود آمده. طبیعت در اکثرشان هست. عکسهای طبیعت را از آرشیوم انتخاب کردهام و خودم در اکثر عکسهایم حضور دارم. چون اینها خوابهای سفید خودم و از ضمیر ناخودآگاهم هستند. اصولاً هم من زیاد خواب میبینم.
یعنی هر کدام از این عکسها دقیقاً یکی از خوابهای شما بوده که بعد از بیداری یادداشت کردهاید و بعد به تصویر کشیدید؟
نه دقیقاً عین خوابم نیستند. خوابهایم خیلی تصویریاند و پر از مناظر طبیعی. گاهی خودم را میبینم که بزرگ شدهام یا کوچک و در میان این فضاها هستم. خوابهایم حسهای خوبی دارند. میخواستم در حد توانم آنها را به تصویر بکشم. به خوابهایی که دیده بودم فکر میکردم. بعد ذهنم را رها میکردم و این تصاویر از تلفیق واقعیت و خیال به دست آمدند. طرحی از تصورهای ذهنیام میزدم و روی آن کار میکردم.
به عبارتی از روی استوری بورد کار کردید؟!
تقریباً. البته بهتر است بگوییم طرح زدهام. روش کارم این طوری بود که اول یک داستان نوشتم و میخواستم براساس آن کار کنم ولی داستان بنابر دلایلی به هم ریخت. چون نتوانستم چند فریم را اجرا کنم. برای همین داستان را به هم ریختم.
پس در اصل قرار بود ما یک داستان را که از تابلوی اول شروع میشد و به آخری میرسید، ببینیم ولی حالا جملات داستان به صورت پراکنده تصویر شدهاند؟
میتوانیم بگوییم چند اتفاق یا چند فضا. بعد از این که داستان را نوشتم، کلمههایش را جدا کردم و با کلمهها اتود زدم و بعد، طرحها را به صورت اجرایی در سیستم درآوردم. اگر بخواهم مراحلش را بگویم. مرحله اول، نوشتن متن بود. بعد، کلمههای متن را گرفتم و به صورت بصری درآوردم. اتود زدم.
و بعد شروع کردم به عکاسی. عکاسی در آتلیه، سلف پرتره و عکسهایی که از آرشیوم از طبیعت داشتم. مرحله آخر هم تلفیق همه اینها بود. و البته این در این مرحله تغییراتی هم در اتودها دادم.
گفتید خوابهایتان را تصویر کردهاید. نکته جالب این است که به جز خودتان هیچ کس در این تصویرها نیست. در حالی که معمولاً در خوابهایمان آدمهای مختلفی حضور دارند. این حذف عامدانه بوده؟
سوال خوبی است. خب مسلماً در خوابهایمان آدمهای زیادی هستند ولی شاید دلیل این که فقط خودم را در کارها آوردهام این بود که میخواستم خیلی ذهنی باشند و شما با خیالات یک نفر در ارتباط باشید.
یعنی به صورت ناخودآگاه آدمهای دیگر را حذف کردهاید؟
دقیقاً و برای عکسها هم عنوان نگذاشتهام تا مخاطب کاملاً آزادانه با آثار برخورد کند. و جالب بود که تا الان دو نظر همسان درباره یک اثر ندیدهام. هر کس از ذهن خودش آن عکس را تحلیل میکند.
کدام یک از این تابلوها بیشتر مورد علاقه خود شما است؟
من آن عکس فنجان و عکس زمان را دوست دارم. چیدمان هم به این صورت است که با اولی شروع میشود و با دومی تمام. انگار که خود واقعیام هستند. عکس آخر یک جورهایی فرار از مدرنیته یا زمان است. تفسیر خودم این است که خیلی وقتها ممکن است آماده شده باشی و در مسیر حرکت کنی. در راه فنجان چای را برداری ولی این یک آرامش موقت است. فنجان را خیلی بزرگ کردم برای این که بگویم خیلی وقتها ما آرامشهای کاذب و موقتی را با آرامشهای پایدار و واقعی اشتباه میگیریم. خیلی مسیرها را میرویم و خیلی وقت میگذاریم ولی وقتی میرسیم میبینیم یک آرامش کوچک و موقت بوده. باید افقهای دیدمان را گسترش بدهیم و به جاهای دیگری نگاه کنیم.
دو تا از تابلوها خیلی روشن به موضوع زمان اشاره دارند. نگاه خاصی به این مفهوم دارید؟
در یکی از تابلوها یک ساعت میبینید که عقربهها و شمارههایش نیستند و ساعت شفاف شده یعنی از حالت مادی بودن درآمده. من در داخل ساعت نشستهام. ما آدمها درگیر زمان هستیم. ذهنمان و زندگی و کارهایمان. ولی برای من زمان همیشه یک دغدغه بوده. خود من خیلی آنتایم نیستم و همیشه دنبال زمان میدوم و از خودم میپرسم چرا. برای همین دوست دارم همیشه زمان را از کار بیندازم.
یک ویژگی دیگر کارها هم این است که رنگها خیلی شارپ نیستند. بیشتر سفید و آبی و...
بیشتر همین رنگهای سفید، آبی و سرمهای در خوابهایم هستند برای همین هم عکسهای این نمایشگاه بیشتر این رنگی شدهاند. وقتی اتود میزدم، ذهنم را رها کردم تا هر طور که به ذهنم میرسد سریع کار کنم. مثلاً من قرمز اصلاً دوست ندارم در این کارها هم رنگ قرمز نمیبینید. ولی ارغوانی و آبی و سفید هستند.