یکشنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۱ 11:52

اصفهان زیبا- پروانه سیلانی

روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: یکشنبه 26 آذر ماه ۱۳۹۱
  روزنامه اصفهان زیبا، شماره 1702، صفحه هنر و ادبیات، صفحه ۸، شماره 91،pdfمطلب

گزارش‌های متنی که به نقاشی تبدیل شدند

طبیعت لحظه تامل من است

زندگی پروانه سیلانی در وادی هنر، با نقاشی شروع شده اما به نقاشی محدود نیست. به سایتش که سر بزنید، می‌توانید تصاویر آثار هنری او را در قالب چند مجموعه نقاشی، هنرهای مفهومی، هنرهای زمینی و چیدمان ببینید. اما هفته‌ای که گذشت، پروانه سیلانی مجموعه نقاشی‌هایش را که با سبک منوپرینت کار شده بودند، به گالری آپادانا آورد. در آخرین روز نمایشگاه، دو ساعت و نیم با او و بازدیدکنندگان نمایشگاهش همراه می‌شوم که ببینم میان این تصاویر خیال‌انگیز از طبیعت و بازدیدکنندگان چه می‌گذرد.

استاد کاوش، مینیاتوریست صاحب نام، یکی از بازدیدکنندگان نمایشگاه است. او این سال‌ها ایران‌گردی می‌کند و به گفته خودش زندگی‌اش در میان اقوام مختلف در نقاط مختلف ایران می‌گذرد. او عاشق طبیعت است و می‌تواند ساعت‌ها برایتان از طبیعت دوست داشتنی مناطق مختلف ایران تعریف کند. مثلاً از گلستانه بگوید که در این فصل هم هنوز می‌شود بوی علفی را که سهراب توصیف کرده بود، درک کرد. کاوش یکی از تابلوهای نمایشگاه را برای خانه‌اش انتخاب می‌کند.

بازدیدکنندگان مختلفند؛ سوالی که خیلی تکرار می‌شود، چگونگی تکنیک منوپرینت است. سیلانی برای هر کدام توضیح می‌دهد که این تکنیک سابقه زیادی دارد و خیلی از هنرمندان از آن استفاده می‌کنند. به این صورت است که طرح را با قیر، نفت و مقداری رنگ روی شیشه می‌کشد و بعد روی مقوا چاپ می‌کند، این کار دو الی سه بار انجام مي‌شود و زمینه‌ای کلی به نقاشی می‌دهد و در نهایت ساخت و ساز اصلی با مواد مختلف از جمله آکریلیک و به خصوص تکنیک رنگ و روغن است. در نگاه اول حتی اگر خیلی سررشته هنری نداشته باشید، یاد ابر و بادهایی که در مدرسه درست می‌کردید می‌افتید. شاید بشود گفت تکنیک منوپرینت را در حد خیلی ساده و اولیه تقریباً همه ما با کاغذ و گواش و آب انجام داده‌ایم.

بازدیدکنندگان در نمایشگاه می‌گردند و بعد با سوالات و بعد می‌رسند به خالق آثار. هر کدام با نگاهی منحصر به فرد و سوالات و انتقاداتی که سیلانی با آرامش به همه‌شان پاسخ می‌دهد. درباره اثر مطلوب، ارزش افزوده زمان در کارها، تکنیک منوپرینت، غم در این مجموعه کارها و هزار تا موضوع دیگر با هم حرف می‌زنند و این بحث‌های 2، 3 یا حتی 7،8 نفره آن‌قدر ادامه پیدا می‌کنند که ساعت کار نمایشگاه تمام می‌شود. همراهان سیلانی یکی یکی تابلوها را از روی دیوارهای گالری جمع می‌کنند و ما می‌ایستیم به صحبتی کوتاه درباره نمایشگاه طبیعت که حالا دیگر تمام شده است.

طبیعت! سوال چند نفر از مخاطبان هم بود این که چرا طبیعت را برای این مجموعه انتخاب کردید؟

هر آدمی نیاز به یک لحظه توقف دارد. برای همین هم هست که می‌گویند مثلاً اگر بچه‌ات دارد گریه می‌کند، کمی صبر کن. فکر کن و بعد کاری انجام بده. ناگهان بچه را نزن! طبیعت لحظه تامل من است.

چه شد که به این برهه تامل رسیدید؟

بعد از مجموعه «تنهایی» که مجموعه نقاشی‌های قبلی‌ام بودند، فشار زیادی احساس کردم. در آن مجموعه، من تنهایی آدم‌ها را نشان داده بودم و این احساس تنهایی روی خودم هم خیلی تاثیر گذاشته بود. حتی در مهمانی‌ها، احساس می‌کردم تنها هستم یا حتی بچه‌هایم کنارم بودند ولی من احساس می‌کردم تنها هستم. بعد به خودم گفتم، اگر این جو را در خودت عوض نکنی، تبدیل می‌شود به افسردگی. باید تغییری کنی تا بتوانی کار دیگری را شروع کنی.  این رجعت به طبیعت تجدید قواست برای من.

اما خب این نقاشی‌ها صرفاً نماهایی از طبیعت به نظر نمی‌رسند. کمی با وهم و خیال تلفیق شده‌اند.

من این‌ها را وهم‌انگیز نمی‌دانم. کمی مه‌آلود هستند. چون طبیعت مه‌آلود برایم جالب‌تر است و می‌شود چیزهای متفاوتی در آن دید. حالت خیالی دارد. رویاست. تخیل است. زنده می‌کند و این است که الهام بخش است.

اصلاً چه طور کار می‌کنید؟ مثلاً در میانه سفرهایتان بوم را برمی‌دارید می‌برید، نمایی را انتخاب می‌کنید و نقاشی‌ها آنجا متولد می‌شوند یا نه؟!

نه. این نقاشی‌ها تصاویری هستند که در ذهنم داشتم. سفر می‌روم و بعد آن قدر نگاه را قورت می‌دهم که وقتی شروع به کار می‌کنم، تصاویر هجوم می‌آورند. بعضی وقت‌ها هم که وقت کم می‌آورم، می‌نویسم. مثلاً می‌نویسم که اینجا در شمال، در این فضا قرار گرفته‌ام. الان می‌خواهم به فلان صورت اجرا کنم. رنگ و روغن باشد. فلان قسمت را براق کار کنم. رنگ قهوه‌ای بزنم و ...

جالبه! پس می‌توانیم بگوییم حداقل تعدادی از این تابلوها، گزارش‌های متنی از طبیعت بوده‌اند که بعداً در آتلیه‌تان به نقاشی تبدیل شده‌اند؟!

بله. دقیقاً.

شنیدم که گفتید نوبت نمایشگاه بعد را از همین گالری گرفته‌اید. برای کی برنامه‌ریزی کردید؟

یک سال دیگر. البته اگر ببینم زمان دارد می‌گذرد، در این بین، یک نمایشگاه در آتلیه خودم می‌گذارم.

«زمانش می‌گذرد» یعنی چه؟! نمایشگاه برای شما چه کارکردهایی دارد؟

ببینید، مثلاً همین مخاطبینی که امروز در نمایشگاه شما یک نمونه‌شان را دیدید، ...

 سه نمونه‌شان را دیدم!

بله البته.  این صحبت‌ها، این گفت و گوها خیلی می‌توانند بر تفکر، ایده‌ها و کارهای من اثر بگذارند. این برخوردها باعث بیداری درون من می‌شوند. مثلاً ممکن است من چیزهایی را فراموش کرده باشم. ولی الان با این اظهار نظرها، دوباره به یاد می‌آورم. مثلاً وظیفه، لطافت. با این گفت‌و گوها مدام بخش‌های مختلف درون من بیدار می‌شوند.

نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌