گزارش ویژه از موزهای در شهر افشنه، زادگاه شیخالرئیس:
روایتهای موزه «ابنسینا» نزدیک بخارا
تاریخ انتشار: 8 شهریور 1402

«موزه ابنسینا» در شهر افشنه نزدیک بخارا یکی از مقاصد کمترشناختهشده ازبکستان است که معمولا گردشگران ایرانی در تورهای ازبکستان، راهی آنجا نمیشوند؛ اما من تصمیم گرفتم یک نیمروز از سفرم را به این موزه اختصاص دهم. از اصفهان راهی بخارا و افشنه شدم و این درست عکس مسیری بود که یکهزاره پیش، ابنسینا پیموده بود!
تاشکند، سمرقند و بخارا را که دیدم، نوبت رسید به افشنه یا افشونا؛ جایی که برای دیدنش هیجان زیادی داشتم، اما مسیر رسیدن به آن هزینهبر، کمی طولانی و نسبتا سخت بود. چارهای نبود؛ دیدن زادگاه ابنسینا و موزهای به نام خود او، آنقدر جذابیت داشت که سختیها را به جان بخرم! و البته کنجکاو بودم بدانم روایت ازبکستان از شیخالرئیس که ما با تبختر کامل او را ایرانی میدانیم و ردپایش را در اصفهان دنبال کردهایم، چیست.
از بخارا چطور به افشنه برسیم؟
تاکسی اینترنتی بهترین و امنترین راهی بود که برای رفتن به زادگاه شیخالرئیس به ذهنم رسید. در ازبکستان میتوانید از اپلیکیشن یاندکس (YandexGo) که شبیه اسنپ و تپسی است، استفاده کنید.
از روبهروی هتلم، هتل سهید زرافشان (Sahid Zarafshon)، در خیابان علامه محمد اقبال در بخارا سوار تاکسی شدم. کمی بعد، از دروازه تاریخی شهر بخارا گذشتیم. از راننده خواستم بایستد تا از این دروازه عکس بگیرم. المان دروازه را روی خیابان اجرا کرده بودند و بالای المان بزرگ نوشته بودند: شهر بخارا (Buxoro shahri).
در نقشه گوگل هم نوشته شده بود: دروازه بخارا (Darvozi Buxoro). در فکر خوشسلیقگی بخاراییها در اجرای این المان ورودی اسطوره شهرشان بودم که ناگهان تاکسی ایستاد و زن قویجثهای با یک سبد بزرگ سوار شد.
اینکه تاکسی اختصاصی بگیری و ناگهان راننده چنین تصمیمی بگیرد برای هر توریستی رعبآور است. به راننده و زن نگاه کردم. راننده، زبان انگلیسی یا زبان تاجیکی متوجه نمیشد؛ برای همین نمیتوانستم بپرسم چرا این کار را کرده است.
نقشه گوگل را چک کردم که اگر تاکسی از مسیر منحرف شد، سریع با پلیس تماس بگیرم. تاکسی در مسیر حرکت کرد و ده دقیقه بعد، زن 5 هزار سوم (سوم واحد پول ازبکستان است و امروز نرخ 12 هزار تومان برای هر سوم محاسبه میشود) کرایهاش را پرداخت کرد و پیاده شد.
خیالم راحت شد که قرار نیست دزدیده شوم! البته در نهمین روز سفرم بودم و در تمام این مدت سطح خوب امنیت در ازبکستان برایم مسجل شده بود؛ ولی بههرحال وقتی تنها سفر میکنی، هر لحظه باید با حواس جمع و به دور از خوشبینی، مراقب همه چیز باشی!
در مسیر مناظر جذابی دیدم، خانههای ویلایی، خیابانهای تمیز، شهرکها و روستاهای کوچک. تاکسی روبهروی محوطه ورودی کالج طب افشونا (Afshona Tibbiyot College) ایستاد. جادهای خارج از شهر و خلوت را تصور کنید و آفتاب که سر ظهر بهار، تابستانی میتابید و محیطی خلوت.
برای من که تنها آن همه راه را آمده بودم، هم مسیر و هم ورودی مقصد کمی دلهرهآور بود، ولی فکر دیدن موزه قویتر از آن بود که تسلیم شوم! 42 دقیقه طول کشیده بود که از بخارا به ورودی موزه ابن سینا در افشنه برسم و 42 هزار و 500 سوم (معادل هزینه دو سیخ کباب و یک کوکاکولا در بخارا) هم کرایه تاکسی پرداخت کرده بودم.
از ورودی که نه نگهبانی داشت و نه گیتی و فقط چند تاکسی زردرنگ کنارش ایستاده بودند، مسیر مستقیم به سمت دو ساختمان بزرگ سفید را در پیش گرفتم. مجسمه ابنسینا روبهرو بود و سمت راست ساختمانی که دیدنش، این همه راه مرا از اصفهان به بخارا و از بخارا به افشنونا کشانده بود.
ورود به موزه شیخالرئیس چگونه است؟

یک ساختمان سفید با معماری ویژه که بالایش نوشته شده بود: موزه ابوعلی ابنسینا (Abu Ali Ibn Sino Muzeyi) جایی بود که من برای دیدنش آمده بودم. از پلهها بالا رفتم و از در موزه وارد شدم. مردی که به نظر میآمد مدیر، راهنما و در این لحظه کلیددار موزه است اما به هیچکدام از دو زبان انگلیسی و تاجیکی آشنا نبود، جلو آمد.
کارت خبرنگاری فارسیانگلیسیام را نشانش دادم و وارد موزه شدم. نیمی از چراغهای موزه خاموش بود، برگشتم به اتاق موزهدار و به او فهماندم که نیاز است بقیه چراغها را روشن کند تا بتوانم عکس و فیلم بگیرم. با خوشرویی این کار را کرد و من دیدن موزه را رسما آغاز کردم.
وقتی از در موزه وارد فضای داخلی شدم، یک سردیس از ابنسینا و یک جمله از او توجهم را جلب کرد. معنای جمله به انگلیسی این بود: «من راهحل همه راز و رمزهای جهان از زیرزمین تا زحل را پیدا کردهام. من همه مشکلات لاینحل جهان را هم درک و حل کردهام بهجز یک چیز؛ مرگ!»
و در کنار این تابلو، دو قطعه تابلوی نفیس دستدوخت سوزنی که ازجمله مهمترین صنایعدستی ازبکستان است توجهم را جلب کردند.
افشنه کجاست؟
یک تابلوی معرفی شهر افشنه در موزه ابنسینا وجود دارد که متنی تاریخی از کتاب تاریخ بخارا را به سه زبان ازبکی، روسی و انگلیسی بر آن نوشتهاند.
ترجمه متن انگلیسی آن از این قرار است: «افشنه (Afshina) از یک روستای بزرگ و قلعه مستحکم تشکیل شده است. نزدیک روستا، شهرکهای مختلفی وجود دارند و بازارهای محلی مختلفی در روزهای مختلف هفته. تمام این روستا، وقف دانشآموزان مدرسه و کتیبه (Kutayba son of Muslim) پسر مسلمانی که سازنده مسجد جامع روستاست، شده است.»
در کتب تاریخی مختلف البته در بیوگرافی این شخصیت برجسته تاریخی نوشتهاند: ابنسینا (Ibn Sina) که در میان تاریخنگاران غربی تاریخ پزشکی، به نام لاتینش یعنی اوسینا (Avicenna) شناخته میشود، در سال 980 میلادی (هزار و چهلوسه سال پیش) در شهر افشونا، نزدیک بخارا، در مسیر جاده ابریشم و در کشور ازبکستان امروزی متولد شد و در سال 1037 (در 57 سالگی) وفات یافت.
اما چیزی که از روایتهای تاریخی میفهمیم این است که ابنسینا زادگاهش بخارا را ترک میکند و به ایران و اصفهان پناه میآورد و بخش مهمی از دستاوردهای زیستش هم در زمانه حضور هفدهسالهاش در اصفهان رقم میخورد. به عبارتی مدتزمان حضور ابنسینا در افشنه دستکم یکچهارم مدتزمان حضور او در اصفهان بوده است!
زندگی ابنسینا چگونه بود؟

وقتی وارد موزه ابنسینا میشوید، سمت چپ بر روی دیوار سه تابلوی متن معرفی ابنسینا به سه زبان دیده میشود. در متن انگلیسی درباره زندگی ابنسینا توضیح دادهاند.
ازجمله اینکه: در 13سالگی ریاضیات و منطق و فلسفه و علوم مختلف میدانست. بعدازآن که امیر منصور ابن نوح، حاکم بخارا را با موفقیت درمان کرد، موفق شد به کتابخانه بخارا وارد شود و آموزشهای عمیقش را فرا بگیرد. در سال 1001 ابوریحان بیرونی را در اورگانج ملاقات کرد و کتاب پنج جلدی کانون فی طب (Al Kanon fit-tib) و کتاب 18 جلدی شفا (Kitoob ash-shifo) را نوشت.
«ابنسینا در سال 1017 مجبور شد از دست سلطان محمود غزنوی فرار کند و از زادگاهش بسیار دور شود. او از این سال تا سال 1037 که در همدان فوت کرد، مجبور شد در شهرهای مختلفی زندگی کند.» به عبارتی در این متن معرفی هیچ اسمی از ایران و اصفهان وجود ندارد. درحالیکه بیست سال پایانی و ازجمله مهمترین سالهای زندگی شیخالرئیس را در برمیگیرد.
در ادامه متن ذکر کردهاند: «در 57 سال زندگیاش، ابنسینا 500 کتاب نوشت که فقط 238 عنوان از این کتب باقی ماندهاند. 40 کتاب در حوزه طب، 30 کتاب در حوزه علوم مختلف. چهار کتاب کانون، شفا و نجات و دانشنامه از همه مهمتر هستند. او 23 کتاب را در علوم مختلف به زبان خودش (in his own language) نوشت و بقیه را به زبان عربی نوشت؛ 46 کتاب در فلسفه، 28 کتاب در طب، 32 کتاب در منطق، 22 کتاب در علوم طبیعی، 23 کتاب در حوزه مشکلات معنوی، 36 عنوان کتاب در حوزه پزشکی، 10 عنوان در ریاضیات، 3 عنوان کتاب در شیمی، 4 عنوان کتاب در تعبیر خواب، 212 عنوان در حوزه علوم. ابنسینا به دلیل دانش عمیقش، به ابنسینا عنوان شیخالرئیس یعنی رهبر دانشمندان، دادهاند و در غرب او را با عنوان پرنس فلاسفه و اطبا میشناسند».
در این متن هم نکته قابلتأمل این است که از زبان فارسی در تألیفات ابنسینا هیچ حرفی به میان نیامده است.
یک نکته دیگر هم در این متن معرفی برایم قابل تأمل بود؛ درجایی که از پدر ابنسینا صحبت شده در پرانتز نام افغانستان آمده درحالیکه در آن زمان شهر بلخ مرکز برخی از حکومتهای ایران و مرکز نشر علوم و معارف ایرانی و اسلامی و پایتخت دولت سامانی به شمار میرفت و فقط در عصر حاضر است که این شهر قسمتی از خاک جمهوری افغانستان محسوب شده است.
در مقالهای در سایت بنیاد علمی و فرهنگی ابنسینا (buali.ir) اینطور نوشتهاند: «ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا در روستای افشنه واقع در حوالی بخارا در حدود ماه صفر 370 هجری مطابق اوت 980 میلادی به دنیا آمد، مادرش از اهالی روستای افشنه و پدرش که از بلخ به بخارا آمده بود؛ از کارمندان عالیرتبه حکومت سامانیان محسوب میشد. شهر بخارا یکی از شهرهای مهم ماوراءالنهر قدیم و سرزمین بزرگ سغد بوده که قسمتی از خاک ایران محسوب میشد. او طفلی بود که بهطور خارقالعاده زودرس شد و مجموعه کامل علوم و فنون زمان را که عبارت بود از صرف و نحو و هندسه و طبیعیات و طب و قضا و علوم دینی فرا گرفت. در هفدهسالگی به اندازهای شهرت داشت که از طرف شاهزاده سامانی، نوح بن منصور فراخوانده شد. در هجدهسالگی تقریبا به همه علوم زمان آشنا شده بود و در تمام آنها مهارت داشت و مطالعات عمیق میکرد. مسافرت میکرد، اما هیچوقت این ایرانی ماوراءالنهری از حدود اقلیم ایران پای بیرون ننهاد، در اوایل عمر مدتی در گرگان اقامت گزید و در آن دیار با همکاری و دوستی شاهزاده ابومحمد شیرازی قانون را نوشت، مدتی در ری اقامت گزید. سپس به قزوین، همدان و اصفهان رفت».
در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی هم از تألیفات ابنسینا به زبان فارسی یاد شده ازجمله: کتاب الانصاف که در یورش سلطان محمود غزنوی به اصفهان و تسخیر خانه ابنسینا از بین رفته و کتاب دانشنامه علائی که ابنسینا آن را برای علاءالدوله کاکویه نوشته و به او تقدیم کرده سخن آمده است.
در موزه ابنسینا در شهر افشنه بخشی به زندگی و فعالیتهای ابوعلی ابنسینا (Life ans Activities of Abu Ali Ibn Sina) اختصاص دارد که با نقاشی تاریخی از منظر روستای باستانی افشنه آغاز میشود.
تابلویی هم وجود دارد که مسیر حرکت ابنسینا را مشخص میکند؛ مسیری که از افشنه (Afshona)، خایمارتان (xaymartan)، بخارا (buxoro)، گرگانج (Gurgan)، نیسا (Nisa)، ابیورد (Obivard) شروع میشود و با پشت سر گذاشتن شهرهای مختلف به سمنگان (Samanqan)، جرجان (Jurjon)، ری (Ray)، قزوین (Qazvin)، همدان (Hamadon) و اصفهان (Isfahon) ختم میشود.
ایران چقدر در موزه ابنسینا حضور دارد؟

حضور ایران در موزه ابنسینا در شهر افشنه کمرنگ است؛ این برداشت من بود بعد از دو ساعت و بیست دقیقه بازدید از موزه. اسناد و کتب و عکسهایی از ایران به ویترینهای موزه راه یافته اما خیلی کمتر از آن است که باید باشد. به دنبال زبان فارسی در موزه میگردم.
کپی صفحه اول «ابنسینا و تدبیر منزل» با ترجمه و نگارش محمد نجمی زنجانی اولین آیتمی است که توجهم را جلب میکند.
روی این صفحه اطلاعات جالبی است ازجمله: «جایگاه فروش کتابفروشی ابنسینا»، «تهران به سال 1319 خورشید» و «چاپخانه ایران». یک کتاب خطی با خط فارسی هم در ویترین دیده میشود که عنوان ازبکی (Tibbiy Yusufiy) و عنوان انگلیسی (The medicine of Yusufiy) را در توضیحاتش نوشتهاند.
در بخش دیگری از موزه یک بخش روی دیوار با عنوان میراث علمی جهانی ابوعلی ابنسینا (Abu Ali Ibn Sina World Scientific Heritage) مشخص شده و بر روی این پنل شش قاب عکس و نقاشی میبینید.
یک عکس از منظره گنبد مسجد جامع عباسی، تنها آیتم موزه است که نام و نشانی از اصفهان دارد و در توضیحش نوشتهاند: پانارومای اصفهان (the panaroma of Isfahan) البته بر روی نقشههایی که مسیر حرکت ابنسینا را نشان میدهند هم نام اصفهان دیده میشود؛ ولی آیا فقط همین کافی است؟!
در کنار این عکس از اصفهان، یک عکس هم از آرامگاه ابنسینا در همدان دیده میشود.
بخش دیگری هم با عنوان تصویر ابوعلی ابنسینا در هنر مدرن وجود دارد که عکس جالبی در این قسمت دیدم. در عکس دو مرد را در حال مطالعه کتاب میبینیم و در توضیح عکس آمده: پژوهشگر ایرانی س.نفیسی (S. Nafisi) و پژوهشگر روسی ب.ن ترنوسکی (Ternovskiy)
تصویر قلمزنیشده از ابنسینا توسط هنرمند غیرایرانی، نقاشیهای مختلف هنرمندان جهان از ابنسینا به سبکهای مختلف، تابلوی تصویرسازی جالینوس، ابنسینا و بغراط و خلاصه انواع آثار هنری که به نحوی زیست ابنسینا را منعکس میکنند هم در این بخش دیده میشود.
همچنین دو ویترین کوچک دیگر به نشانها و تألیفات ایرانی با نام ابنسینا اختصاص دارد. در یکی، سفالینههایی را میبینیم که مهر بزرگداشت هزاره تألیف (The millennium of Avicennas canon) و تاریخ 1393 شمسی بر آنها دیده میشود. یادمان همایش بینالمللی بوعلی سینا (International colloquium Bu- Ali Sina- Avicinna) که سال 1383 در همدان برگزار شده هم در موزه وجود دارد.
یک آلبوم موسیقی با عنوان سمفونی بوعلی سینا (Symphony No 14 in 8 Minor op 84 Avicinna) یادبود اهدای جایزه بینالمللی بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا اثر شاهین فرهت (Shahin Farhat) را هم در همین ویترین میبینیم و البته مجموعه دیویدی سریال بوعلی سینا با بازی امین تارخ از انتشارات سروش هم در این ویترین وجود دارد؛ همچنین آلبوم تمبر یادبود ابنسینا، یادمان همایش بینالمللی بوعلی سینا در سال 1383.
دستاوردهای پزشکی ازبکستان در موزه ابنسینا

نکته دیگری که در موزه مرا متعجب کرد، این بود که بخش قابل توجهی از موزه به روایت تصویری و متنی دستاوردهای پزشکی ازبکستان و کالج طب شهر افشونا اختصاص داشت.
به عبارتی وقتی مسیر دایرهای دیدن موزه را از سمت راست شروع میکردید و به نقطه آخر دایره در سمت چپ میرسیدید، بخش انتهایی موزه به توصیف فعالیتهای پزشکی و آموزش طب در ازبکستان اختصاص داشت؛ به این هدف که به مخاطب منتقل شود فعالیتهای پزشکی فعلی در ازبکستان در امتداد یک مسیر پیوسته تاریخی است به قدمت بیش از یک هزاره و از آن مهمتر، اینکه ازبکستان به خاطر آنکه دربردارنده شهر زادگاه ابنسیناست و فعالیتهای پیوسته آموزشی، پژوهشی و عملی در حوزه طب دارد، نقطه مهمی در تاریخ پزشکی جهان محسوب میشود؛ ادعایی بزرگ و قابلتأمل!
به عبارتی این ادعا در ذهن شما نقش میبندد و وقتی از موزه بیرون میآیید و مسیر را تا مجسمه ابنسینا روبهروی سردر کالج طب ادامه میدهید و وارد این ساختمان دوطبقه جالب میشوید، حتما در ذهنتان پررنگتر هم میشود.
روی تابلوی این ساختمان اطلاعات مختلفی وجود دارد؛ ازجمله نام وزارت تحصیلات تکمیلی و وزارت بهداشت جمهوری ازبکستان. سپس نام دپارتمان منطقهای توسعه و هماهنگی آموزشهای فنی و حرفهای منطقه بخارا دیده میشود و در انتها عنوانی که به نام این مرکز آموزشی اشاره دارد (Afshona Abu Ali Sino Public Health Technicum) آورده شده است.
تابلویی هم در موزه نصب است با سخنی از ابنسینا با این مضمون: «هدف اصلی پزشکی، حفظ سلامتی انسان است. اگر سلامتی از بین رفته، علل بیماری را بیابید و از بین ببرید تا سلامتی بازگردد».
حرفهای ناگفته بسیار از موزهای قابلتوجه

موزه ابنسینا در شهر افشنه ازبکستان اشیای فراوانی دارد که از سراسر جهان جمعآوری شدهاند و روایتی از زیست یکی از مهمترین چهرههای علمی و فرهنگی جهان را به نمایش میگذارد.
برای دیدنش دستکم دو ساعت زمان نیاز دارید و بهترین کار این است که با راهنمای محلی ازبکستان که مسلط به زبان انگلیسی یا فارسی هم باشد، به دیدار موزه بروید.
ساعت دو ظهر شده بود که دیدارم از موزه را تمام کردم، کمی در کالج طب هم گشتم و بعد یک یاندکس (به قیمت 48 هزار سوم) به مقصد بعدی یعنی قصر عارفان (مجموعه نقشبندی) در حومه شهر بخارا گرفتم تا آخرین روز سفرم به بخارا را با یک مقصد مهم دیگر (جایی که باعث شده این شهر به بخارای شریف معروف شود) به پایان ببرم!
هنوز حرفها و روایتهای زیادی از این موزه و اشیای مختلفش (از ابزار پزشکی زمان شیخالرئیس تا نقشهها و اسناد تاریخی ) مانده که نوشتن همهشان در این مجال ممکن نیست.