پنجشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ 0:37

جشنواره وبلاگنویسی قشم

گزارش اختصاصی اصفهان زیبا از اولین جشنواره سفر و وبلاگنویسی ایران
وقتی وبلاگنویسان برای رونق گردشگری فعالیت می‌کنند

روزنامه اصفهان زیبا، چهارشنبه 15 اردیبهشت 95، صفحه گردشگری، لینک در سایت روزنامه، پی‌‎دی‌اف صفحه

«ایران»ذهنی همه ما به طرز باورنکردنی‌ای از «ایران» واقعی دور است و فقط یک راه وجود دارد که این دو تصویر و واقعیت را به هم نزدیک کنیم؛ راهی به نام «سفر» یا به عبارتی «ایران‌گردی».

تا نروید و چند روز در میان جنگل‌های گرگان با ترکمن‌ها زندگی نکنید، تا لذت دیدن آبی جادویی خلیج فارس را در کنار مردم قشم از نزدیک درک نکنید، تا در میان باغ‌های زرشک بیرجند با مردمش قدم نزنید و جنگل‌های بلوط لرستان را با راهنمایی مردم خرم‌آباد از نزدیک تجربه نکنید، امکان ندارد بفهمید که وقتی درباره ایران حرف می‌زنیم واقعا از چه حرف می‌زنیم؟!

و خب برای این که مقصدی را برای سفر انتخاب کنید، باید اطلاعاتی هر چند کم در اختیارتان باشد که پایه سفرتان شود و بعد بروید و خودتان از نزدیک کشف و تجربه کنید و این در حالی است که اگر بخواهیم واقع بین باشیم  حالا این هفته یکی از بکرترین مناطق ایران میزبان 25 وبلاگنویس منتخب از سراسر کشور شد؛ آدم‌هایی که سفر برایشان خیلی خیلی جدی بود. سفرنویس‌های اینترنتی، راهنمایان تور و روزنامه‌نگاران گردشگری مامور شدند که 6 روز را در «بزرگترین جزیره غیرمستقل دنیا» بگذرانند و حاصل سفرهایشان را در قالب یک گزارش متنی و تصویری در وبلاگ‌هایشان منتشر کنند و این آغاز راه بود.

ایران گردی از جنوب
راستش را بخواهید، تا همین امسال اگر کسی نام «قشم» را می‌برد، در ذهنم یک جمله بود: «چیزی نداره. کیش که بهتره!» تا نوروز همین امسال فقط چون آرزوی دیدن جزیره رنگین بی‌نظیر «هرمز» را داشتم، قشم را در برنامه سفرم گذاشتم اما ماجرا برعکس شد. از 4 روز، یک نیم روز به هرمز اختصاص پیدا کرد و 3.5 روز نه به شهر قشم و مراکز خریدش که به روستایی در جنوب غربی جزیره که یک ساعت از شهر قشم فاصله داشت.

  «برهوت» و «کاسه سلخ» اولین کلماتی بودند که در توصیف جایی که تصمیم گرفته بودم بروم، خواندم. به راننده اتوبوس که مقصدم را گفتم، کمی فکر کرد و گفت تا به حال هیچ مسافری به این مقصد نداشته. من آمده بودم جایی که تقریباً هیچ اطلاعاتی درباره‌اش در اینترنت نبود و تنها دلیلم برای انتخابش این بود که در لیست اقامتگاه‌های بومگردی جزیره فقط دو اسم زنانه دیده بودم، با هر دو تلفنی صحبت کردم و صدای قدرتمند و مهربان «زینت دریایی» زن سلخی، مرا مجاب کرده بود که این روستای جنوب غربی جزیره می‌تواند انتخاب درستی باشد.

وقتی راننده گفت، نمی‌شناسدش هم مطمئن شدم که اشتباه نکرده‌ام و بعدتر وقتی در جلسه روز اول جشنواره وبلاگنویسی قشم، در میان نام‌ روستاهای مختلف، از سلخ فقط دو بار و خیلی کوتاه یاد شد، به اطمینان صد در صد رسیدم که باید درباره این روستای مهجور و در عین حال پرجاذبه بنویسم.

از اصفهان تا سلخ
با خودم گفتم سلخ را که دیده‌ام بگذار بروم «باسعیدو» که دورترین (نسبت به شهر قشم) و غربی‌ترین نقطه جزیره است. یا حداقل بروم «نَقاشه» و آن یکی خانم صاحب اقامتگاه بومگردی را هم ببینم یا اصلاً یک ماشین بگیرم و سعی کنم کل جزیره را دور بزنم از شهر قشم بروم تا «سوزا» که مناره صورتی رنگ مسجدش توجهم را جلب کرده بود، یا بروم «طبل» که دیده بودم اروپایی‌ها درباره‌اش در سایت تریپ‌ادوایزر نوشته‌اند، یا «برکه خلف» و «گوران» را بگردم.

آن قدر اسم‌های مختلف در نقشه دیده بودم که دلم می‌خواست در این سفر کوتاه به تک تکشان سفر کنم. اما بعد یاد حرف‌های بهمن نامور مطلق (معاون صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی) افتادم در یکی از همین جلسات اخیر «اسطوره‌شهر» که گفته بود ما شده‌ایم «دون ژوان»‌های فضایی.با یک بلیط در کوتاه‌ترین زمان ممکن می‌توانیم فضاهای مختلف و متعدد را تجربه کنیم. نسبت انسان امروز با همدیگر و با فضاهای مختلف، گذرا، سطحی و متکثر شده است و نتیجه‌اش تعلیق و عدم تعلق است.

چه لزومی دارد توریستی که فقط یک روز در اصفهان است، بخواهد از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب شهر هر چه بنای تاریخی هست را ببیند؟! اصلاً همین ارتباط انسان با فضاست که حس تعلق را به وجود می‌آورد و اگر نباشد...

این‌ها را به میگل هم گفتم. نشسته بودیم در خانه زینت، کنار زن‌ها که داشتند نان محلی می‌پختند. 15 روز بود که این مرد اسپانیایی آمده بود ایران. پرسیدم که اصفهان و شیراز را هم دیده؟! جوابش منفی بود. فقط آمده بود قشم را ببیند و بعد اینجا در سلخ مانده بود. رو کردم به دکتر نادعلیان گفتم: «چه طور ممکنه شما اینجا بوده باشین و با میگل حرف زده باشین و نرفته باشه هرمز؟! یه نصف روز که می‌تونست بره!». میگل خندید. گفت: «ترجیح دادم اینجا بمونم». خندیدم گفتم: «پس تو اَم مثِ من می‌خوای دون ژوان نباشی؟!» خندید و با تاکید گفت: «دون خوآن! بله بله».

یک بانک اطلاعات گردشگری نادر
سه روز برای دیدن جزیره‌ای که 17 برابر بزرگتر از کیش است، 1.5 برابر بزرگتر از کشور سنگاپور و 2.5 برابر بزرگتر از شهر اصفهان است، زمان زیادی نیست. اما هر کدام از این وبلاگنویسان سعی کردند، با عکس‌ها و متن‌هایشان به شکل گیری یک بانک اطلاعاتی زنده و جذاب برای این جزیره ارزشمند کمک کنند. ساعت 8:30 صبح روز پنجشنبه آخرین مهلت بارگذاری مطالب بود و همه ما تمام شب را به نوشتن گزارش، انتخاب و ویرایش عکس‌هایمان گذرانده بودیم.

عصر روز پنجشنبه سه کارگاه تخصصی توسط مجید عرفانیان، اشکان بروج و حسین عبدالهی برای وبلاگنویسان برگزار شد و ظهر جمعه 10 اردیبهشت ماه، مصادف با روز خلیج فارس، از 4 وبلاگنویس برتر که به ترتیب درباره «هرمز»، «سلخ»، «لافت» و «تور دور جزیره» نوشته بوند، تقدیر شد. وقتی دارم جایزه دوم را می‌گیرم به بچه‌های سلخ فکر می‌کنم که مهمان‌نوازی بی‌نظیرشان مرا شیفته قشم کرد؛ مریم که گردنبند شانس برایم درست کرد، مهرداد و عدنان و فرخ که راهنمایان محلی خیلی خوبی هستند و آمنه خانم که عاشق عکاسی است و دست پخت جانانه‌ای دارد و اجازه داد از همه مراحل پختش عکاسی کنم. اینها» جایزه البته که متعلق به «خانه زینت و باغ آئین»های سلخ است.‌

منصور ضابطیان، اسعد نقشبندیان و آرش نورآقایی داوری آثار جشنواره را برعهده داشتند و به این ترتیب اولین جشنواره سفر-وبلاگنویسی ایران توسط شرکت سرمایه‌گذاری منطقه آزاد قشم و با ایده آرش نورآقایی برگزار شد و حالا یک بانک اطلاعاتی منحصربه فرد و تازه از جذابیت‌ها و پتانسیل‌های گردشگری قشم در اختیار همه قرار گرفته تا بخوانند، ببینند و سفر کنند.

 


 

قشم از نگاه یک عکاس و وبلاگنویس سفر
وقتی یک زاویه خاص برای دیدن شهر پیدا می‌کنی!
مجید عرفانیان*


بادگیرهای سفید آرام آرام خودنمایی می‌کنند. این نشانه‌ای است که بفهمم به لافت رسیده‌ایم. به مقابل اسکله کوچک روستای لافت که می‌رسیم، از عبدالرحمان تشکر می‌کنم و پیاده می‌شوم. قایق‌دارانی که در اسکله نشسته‌اند به گمان اینکه مسافری برای جنگل حرا یافته‌اند از جایشان بلند می‌شوند. ساعت حوالی 2 بعدازظهر است و خیلی گرم است. به آنها می‌گویم که عصر به سراغشان خواهم رفت. با اینکه اشتیاق قدم زدن در کوچه‌های لافت را دارم اما خورشید، نور بسیار خوشرنگی را از غرب به روستا و بادگیرهایش تابانده و این به شدت مرا وسوسه می‌کند تا به دنبال نقطه‌ای بگردم تا بتوانم از بالای بلندی از روستا عکاسی کنم.

دو گزینه برای این منظور پیدا می‌کنم. یکی مناره مسجدی در شمال غرب روستا به نام حسنین و دیگری بالای تپه‌ای که در شمال شرقی روستا قرار دارد و به روستا و دریا و حتا به جنگل حرا مشرِف است. خوشبختانه درب ورودی مسجد و درب پله‌های مناره آن باز است. مسیر چرخشی و تنگ و تاریکِ تک مناره مسجد حسنین، کمی برای بالا رفتن مرددم می‌کند. اما اشتیاق دیدن بادگیرهای روستا زیر تابش نور خورشید، انگیزه‌ای است تا این پله‌های سخت را بالا بروم.

چند دقیقه بعد، آنقدر از دیدن منظره مقابلم شگفت زده‌ام که تا دقیقه‌های زیادی، نمی‌توانم چشم از روستا بردارم و عکس گرفتن را به تعویق می‌اندازم. چشم‌انداز خانه‌هایی سفیدرنگ با بادگیرهایی که هر یک اندازه و شکل متفاوتی دارند، آنقدر دلربا است که حتا پس‌زمینه‌ای به زیبایی خلیج فارس با لنج‌های لنگر انداخته را هم تحت الشعاع قرار می‌دهد. در زاویه پشت سرم، یعنی وقتی که به شمال نگاه می‌کنم، می‌توانم اسکله لافت را که در پنج کیلومتری روستا واقع شده ببینم.


*بخش از سفرنامه وبلاگنویس حائز رتبه سوم جشنواره وبلاگنویسی قشم


 

هرمز از نگاه یک جهانگرد و وبلاگنویس سفر
یک روز کامل در رنگین‌ترین نقطه ایران
حسین عبدالهی*

از روستای هرمز و دیدنی هایش شروع می کنم و در این میان اول از همه به خانه-موزه "دکتر نادعلیان" سرکی می کشم که قصه ای جالب دارد. گویا چندین سال قبل این شخص به هرمز می آید، از آن هنرمندان خوش ذوقی که سالها نیز در اروپا تحصیل و زندگی کرده است، ارزانترین و طبیعتا ویرانه ترین خانه هرمز را خریداری کرده و با عشق و علاقه و بدون تغییر اساسی در ماهیت آن بازسازی اش می کند. خاک های رنگی جزیره را با اندکی عصاره همت و عشق در هم می آمیزد و رنگ هایی می سازد ناب تا به خانه اش رنگ و جلا دهد، بعدها این خانه پاتوقی می شود برای هنرمندانی که مسافر هرمز می شوند، حتی توریست های خارجی هم می آیند و به خانه رونق می دهند، بعضی هم آستین بالا می زنند و به صورت خودجوش دیوارهای کوچه های منتهی به خانه را نیز با خاک های رنگی جزیره نقاشی می کنند. شعر و جملات پندآموز می نویسند و گویی روح و رنگ را با زندگی روزانه مردم جزیره پیوندی دوباره می دهند. در میانه رنگ ها و عروسک های خانه دکتر نیز نقش هایی را به تحسین می نشینم از اعجاز خاک بر صورت تا دیگر نه خاک، خاک باشد و نه صورت، صورت لختی پیش.


*بخش از سفرنامه وبلاگنویس حائز رتبه اول جشنواره وبلاگنویسی قشم


 همه شهرها باید از پتانسیل سفرنویس‌ها استفاده کنند

رئیس هیات مدیره کانون سراسری راهنمایان گفت: به معاون گردشگری پیشنهاد دادم۱۰۰بلاگر خارجی به ایران بیایند تا در حوزه سفر مطلب نوشته و در فضای مجازی مطالب مرتبط با گردشگری ایران منتشر شود.

آرش نورآقایی درباره ایده برگزاری جشنواره سفرنامه نویسی برای بلاگرها که چند روز پیش در جزیره قشم برگزار شد، به مهر گفت: ما می خواهیم کاری که شروع می شود را ادامه بدهیم. جشن راهنمایان گردشگری را نیز در سال ۸۶ آغاز کردیم و آن را به نهمین دوره رساندیم. این جشن تنها رویداد گردشگری است که چندین سال متوالی برگزار می شود.

او ادامه داد: جشنواره سفرنامه نویسی را نیز سه دوره برگزار کردیم ولی ادامه پیدا نکرد. پس از آن جشنواره موزه ها و بلاگرها و بعد از آ ن جشنواره گردشگری ادبی برگزار شد ما می خواهیم که گردشگری اخلاق رواج پیدا کند به همین دلیل در نظر داریم تا همایش گردشگری و اخلاق را برگزار کنیم چون باید اخلاق را در حوزه گردشگری، فرهنگی و محیط زیستی در نظر بگیریم.

نورآقایی بیان کرد: اینها جزو آرزوهای ماست که ممکن است محقق شود یا نه. با این حال معتقدیم که در ایران کار زیادی می توان کرد من به قلم احترام می گذارم افراد باید بنویسند و  مکتوب کنند همه آنچه که می بینند و می شنوند و یا اعتقاد دارند را بنویسند. نمی توان در تهران همایش برگزار کرد و گفت که به مناسبت روز خلیج فارس بوده است. جشنواره سفرنامه نویسی را نیز باید به دوره های بعد رساند و حتی شهرهای دیگر غیر از قشم نیز باید بتوانند آن را برای شهر خودشان برگزار کنند.

این گردشگر گفت: در جشنواره های سفرنامه نویسی مردم دستشان به قلم می رود در این جشنواره نیز شرکت کنندگان از ابعاد مختلف به معرفی جزیره قشم پرداخته اند یک نفر درباره روستای سلخ نوشت و دیگری درباره عروسی های برگزار شده در میان مردم. یعنی در دو روز حجم عظیمی از اطلاعات تولید شده که برای همیشه در فضای مجازی باقی می ماند. پیشنهاد این برنامه را به استان سیستان و بلوچستان نیز دادم و اجرا شد ولی بازخوردی که می خواستیم را نگرفتیم. قصدمان این بود که از بلاگرهای حرفه ای دعوت شود تا برای آن استان بنویسند ما باید کسانی که می خواهند کاری برای کشورشان انجام دهند را در جشنواره شرکت داده و از آنها بخواهیم مطلبی بنویسند. در نظر داریم تا این جشنواره در خراسان شمالی نیز برگزار شود.

وی ادامه داد: می خواهیم برای خراسان شمالی چهار گروه از بلاگرها، راهنماها و عکاسان و فیلمبرداران را دعوت کنیم ولی باید برنامه ریزی ها انجام شود. اگر این پروژه موفق شد؛ آن را نه تنها در استانهای دیگر نیز اجرا خواهیم کرد بلکه به فکر جهانی شدن آن هستیم. حتی به معاون گردشگری کشور گفتم که اگر صد بلاگر به ایران بیاید تخصصی در حوزه سفر می نویسند و در فضای مجازی انبوهی از مطالب مرتبط با گردشگری ایران منتشر می شود.  حتی می توان از بلاگرها کشورهای دیگر نیز دعوت کرد تا به زبان خودشان درباره ایران مطلب بنویسند چون اگر کسی از هموطنان آنها بخواهد به ایران بیاید در فضای مجازی ایران را به فارسی سرچ نمی کند بلکه به زبان خودشان دنبال مطلب می گردند.

نورآقایی گفت: مگر  چند کتاب به زبان انگلیسی درباره ایران وجود دارد؟ چند کتاب درباره سفر در ایران نوشته شده است؟ اما دعوت از بلاگرهای جهان می تواند در راستای پروژه تولید محتوا به زبان های مختلف باشد و اگر خوب مدیریت شود می تواند تبلیغ خوبی برای ایران باشد. 

 

 

 لینک‌های مرتبط   سفرنامه نویسی در قشم (آرش نورآقایی)، سفرنا‌مه  قشم ("سلخ برهوت نیست" برنده جایزه دوم جشنواره وبلاگنویسی قشم)، سفرنامه قشم ("قسم به قشم" برنده جایزه سوم جشنواره سفرنامه نویسی قشم)، سفرنامه قشم ( "سفر به جزیره هرمز، جادوس هزار رنگ خلیج فارس" برنده جایزه اول جشنواره سفرنامه نویسی قشم)، سفرنامه قشم ("در دیار غولهای چوبی دوست داشتنی" برنده جایزه سوم جشنواره سفرنامه نویسی قشم)

بقیه سفرنامه‌های جشنواره وبلاگنویسی قشم: قشم قشنگ، از سنگ تا رنگ، سفر به جزیره هنگام، یه سفر متفاوت و هیجان انگیز به جزیره هنگام، وبلاگ سفرنویس- سفر به مکان رویدادها در قشم، وبلاگ سیروس عابدینی- سفر به قشم و جزایر اطرافش، وبلاگ سفر به دیگرسو قشم گردی از ایجاز تا اعجاز، قشم جغرافیای فقر و غنا، صبور، سخت، نجیب قشمی به ناگهان، سفر به قشم، سفر به قشم یک دو سه چیلیک، صید صبحگاه صلخ، باسعیدو، قشم، ایران، قشم جزیره عجایب، قشم جزیره تندیس‌ها، رنگین کمان خاکی (گذری بر جزیره هرمز)

خبر اختتامیه در خبرگزاری میراث فرهنگی،

نویسنده: نفیسه حاجاتی
عنوان متن تبلیغات
© نون‌ح‌‌‌