مجله 24
زمان انتشار: دی ماه 1390
آدرس: مجله 24، ویژهنامهی سینمایی همشهری ماه، بخش سینما و زندگی، صفحات 140و 141
گزارشی از بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوان اصفهان
پروانه، نفسی تازه کن!
حنا 8 ساله است. مادر حنا حدوداً سی ساله به نظر میرسد و من 25 سالهام. حالا ما سه نفر دور هم جمع شدهایم که دربارهی یک نقطهی مشترک حرف بزنیم. نقطهی مشترکی که به سینما ربط دارد. سینما؛ موضوعی که برای هر کداممان به نوعی مهم است.
حنا شریعتی امسال کوچکترین داور بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان بوده. مریم وفایی، مادر حنا، تجربهی سه دوره داوری همین جشنواره را در نوجوانیاش داشته و من، آرزوی دست نیافتنی کودکیام داور جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان شدن، بود.
تندیسهای زرین پروانهای که در یک هفتهی جشنوارهی فیلم آن روزهای کودکی نسل من، کنار سیوسه پل، روبه روی هتل عباسی و چند نقطهی دیگر شهر نصب میشدند، شور و شلوغی سینماها برای دیدن فیلمهایی مثل پاتال و آرزوهای کوچک، مریم و میتیل، دزد عروسکها و گربه آوازهخوان و ... همه قدیمیترین حسها و خاطرات من و مادر حناست. حنا اما امسال، این جشنواره را از روی پروانههای مقوایی بدقوارهای که اینجا و آنجا به تیرهای چراغ برق آویزان شدهاند و پوسترها و بنرهایی که خبر از بازگشت دوبارهی این جشنواره به اصفهان میدهند، شناخته است.
مادرش، حنا را با جشنواره فیلم کودک و نوجوان آشنا و تمام تلاشش را کرده که دخترش بتواند داور جشنواره شود. حنا آزمونها و کلاسهای آمادگی داوری را گذرانده، با داوران کودک و نوجوان دیگر فیلم ساخته و بعد یک هفته هر روز از صبح تا شب با دنیای سینما زندگی کرده. فیلم دیده، با همسنهایش دربارهی فیلمها حرف زده، به فیلمها امتیاز داده و حتی موقع تماشای بعضیهایشان خوابش برده و مدام ترسیده که نکند صندلی سینما برگردد و بیفتد.
از حنا نظرش را دربارهی جشنواره و تجربهای که در این مدت پیدا کرده میپرسم. فکر میکند. خیلی فکر میکند. مادرش بیصبرانه میگوید: «همونارو که توی دفتر خاطراتت نوشتی من دیروز خوندم، بگو به خاله.» حنا به مادرش نگاه میکند و با جدیت و تعجب میپرسد:«خوندیشون؟!» مادرش میخندد:« واای ببخشید. داشتم اتاقتو مرتب میکردم، دیدم. خوندم. دیگه این کارو تکرار نمیکنم. ببخشید.» هر سه میخندیم. بیشتر از همه، حنا میخندد همان طور متعجب و دوست داشتنی.
حنا پیانو میزند. نقاشی میکند و فیلم میبیند. اگر از او بپرسید میخواهد در آینده چه کاره شود، میگوید:« آهنگساز یا نقاش» و اگر بگویید:«پس سینما چی؟» دستهایش را میگذارد زیر چانهاش، فکر میکند و سریع میگوید:« خب برای فیلما آهنگ میسازم. تازه کارتونا هم نقاشیان دیگه. برای کارتونا نقاشی میکشم.»
پاریس تا پاریس
حنا و بقیهی داوران کودک و نوجوان جشنواره امسال، فیلم «پاریس تا پاریس» محمدرضا لطیفی را به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب کردهاند. انتخابی که برای ما بزرگترها عجیب بود. چون فکر میکردیم پاریس تا پاریس بیشتر از این که برای بچهها باشد، دربارهی بچههاست.
ما خبرنگاران، «پاریس تا پاریس» را در سینما رسانه دیدیم. سینما رسانه یکی از سالنهای مجتمع فرهنگی هنری فرشچیان بود که در طول پنج روز جشنواره، هر روز حدود 5 سئانس، فیلمهای بخش سینمای ایران را به همراه نشست نقد و بررسی با حضور کارگردان و بازیگران فیلمها نمایش میداد.
«پاریس تا پاریس» را محمد حسین لطیفی به سفارش شبکه سحر و به تهیه کنندگی منصور سهراب پور ساخته. داستان فیلم هم حول یک پدر جانباز و دختر خردسالش میگذرد. پدر (حسین یاری) برای درمان به همراه دخترش یلدا (یاسمن نوروزی) به پاریس میروند و ما اتفاقات تلخ و شیرین و البته عجیبی را که برای این دو شخصیت در طول سفرشان میافتد، دنبال میکنیم. فیلم از جنگها و صدماتشان و البته از رابطهها صحبت میکند و همهی این اتفاقات را ما در یک لوکیشن دوست داشتنی دنبال میکنیم برای همین است که حتی اگر از داستان و بعضی شعارهایش خوشمان نیاید، ترجیح میدهیم تا آخر روی صندلی بنشینیم و چشم بدوزیم به پرده سینما. حنا و داوران کودک و نوجوان اما، رابطهی دختر و پدر را دوست داشتهاند و فیلم، احساساتشان را درگیر کردهاست.
شیرتو شیر
شیر تو شیر داستانی بود از هوشنگ مرادی کرمانی که ابراهیم فروزش آن را برای کودکان ساخته بود. داستان امیرعلی، پسربچهای است که مادرش را در بدو تولد از دست داده و پدرش برای بزرگ کردن او مجبور شده دست به دامن زنان روستا شود تا او را شیر بدهند و حالا امیرعلی نوجوان، مادران، برادران و خواهران زیادی دارد که انتظارات زیادی از او دارند. دردسرها و اتفاقاتی که برای امیرعلی میافتد، داستان فیلم را جلو میبرند.
حسین قاسمی هنر، امیرعلی این فیلم بود. در اختتامیهی جشنواره، وقتی از این بازیگر کودک نظرش را در مورد جشنواره پرسیدم، گفت:«امسال جشنواره خیلی کم کیفیتتر و بینظمتر از پارسال بود. با این که اصفهان 20 ساله داره بودجهی کلان شهری میگیره، خیلی بیشتر از همدان بودجه میگیره، بینظم برگزار کرده بود. مردم هم کم استقبال کردهبودند. مثلاً برای فیلم آقای شاه حاتمی، رویای سینما، به جز خودش، خانوادهش و ما کس دیگهای تو سالن نبود.»
حسین بازیگری و داوری جشنواره فیلم کودک و نوجوان را در کارنامهاش دارد. اگر نظرش را در مورد بازیگری بپرسید، میگوید:«بازیگری را دوست دارم به خاطر این که مشهوره و بودجهی مالیش خوبه.» اما اگر بپرسید که در آینده میخواهد چه کاره شود، میگوید:« میخوام استاندار بشم. یکی این که حامی مردم باشم و چون خودم در کار فرهنگیام، سینماها و سالنهای بیشتری برای همدان درست کنم و این که جشنواره فیلم را ببرم همدان.»
دنیای رنگی و موزیکال آهوی پیشونی سفید
یکی از فیلمهای موزیکال و پررنگ و لعاب جشنوارهی امسال، «آهوی پیشونی سفید» بود. فیلمی به کارگردانی جواد هاشمی، با بازی امین حیایی، گوهر خیراندیش، امین زندگانی، محمدرضا شریفی نیا، نیلوفر خوش خلق، امیر غفارمنش و ترلان پروانه. فیلمی پر از موسیقی و رنگ که به عنوان «بهترین فیلم از نگاه تماشاگران» هم شناخته شد.
ترلان پروانه امسال هم پروانهی زرین بهترین بازیگر دختر نوجوان جشنواره را دریافت کرد؛ بازیگر سیزده سالهای که شصت و یک فیلم در کارنامهی کاریاش دارد. ترلان معتقد است:« واقعاً فیلمی نیست که برای کودک باشه. توی بیشتر فیلمها، کودک حضور داره ولی موضوع اصلی کودک نیست. دوست داشتم فیلمی برای کودک و نوجوان کار کنم. به خاطر همین، وقتی این فیلم پیشنهاد شد و فیلمنامه را خوندم، با کمال میل قبول کردم.»
سید جواد هاشمی که آهوی پیشونی سفید اولین فیلمش، در مقام کارگردان، بود، در جلسهی پرسش و پاسخ فیلم، گفت:«من معلمام. و البته اساساً در زمینه داستان برای کودکان کار کردهام بیش از 50 نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان نوشتهام.»
محمدرضا شریفینیا هم در ادامه گفت:«من هم معلم بودم مثل آقای سید جواد هاشمی. و علاقمند به کار کودکان. حدود 20 جلد کتاب برای کودکان نوشتهام و تصویرسازی کردهام. تعداد زیادی نمایشنامه برایشان کار کردهام و همیشه مترصد یک فرصت بودهام که بتوانم در زمینه کار کودکان موثر واقع شوم.»
وقتی نوبت به امین زندگانی، بازیگر نقش عجوزه در فیلم آهوش پیشونی سفید، رسید، گفت:«من معلم نبودم. کتاب هم ننوشتهام ولی این افتخار را دارم که بازیگری را از کانون پرورش فکری نوجوانان شروع کردم. و سه سال عضو گروه تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و یک سابقه دوستی را هم با آقای هاشمی داشتیم. به هرحال چون خودم با کار کودک بزرگ شدهام و در کودکی کارهایی را دیدم که در ذهنیتم نسبت به هنر و سینما تاثیرگذار بودند، دلم میخواست حقی را که در برابر نسل آینده به گردنم هست، یک کوچولو ادا کرده باشیم.»
آهوی پیشونی سفید پر از موسیقی و حرکات ریتمیک و طنزهایی است که برای بزرگترها هم جالب است؛ طنزهایی مثل «پنپ» که چندین بار در فیلم استفاده میشوند و هر بار سینما از شنیدنشان میزند زیر خنده و سوت و کف. هاشمی میگوید:« عموماً وقتی کارهای کودک را میبینم میگویم بزرگترها اگر بخواهند بروند ببینند، مجبورند دست بچهها رو یواشکی بگیرند و ببرند. دوست داشتم کاری بسازم که بزرگترها برای دیدنش خجالت نکشند. بچهها دست بزرگترها را بگیرند، بزرگترها دست بچهها را و بروند سینما. در فیلمنامه هم خیلی به این توجه کردم.»
لطفاً واحد تثبیت جشنواره را پاس کنید!
اگر از رسول صدرعاملی که امسال جزو داوران بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان اصفهان بود، بپرسید سینما چه قدر در زندگی کودکان و نوجوانان امروز ما اثر دارد و چه قدر باید موثر باشد، میگوید:« اساساً نشانهی اقتدار هر مملکتی، کشوری، جامعهای، الان دیگر قدرتمندی و ابراز وجود در عرصه رسانهای است. و سینما نهایت این مسئله است. سینما عامل مهمی در آموزشهای عمومی است.
تکنولوژی دارد ذهن بچهها را به شکل نامعقول و سریع پر از انبوه دانش همراه با بینظمی کامل میکند، اما سینما میتواند یک تعادل خوب در ذهن و روان کودک و نوجوان برقرار کند. وقتی یک نوجوان حضور خودش را در خانواده یا جامعه روی پرده میبیند، رویاپردازیهای نامحدودش واقع گرایانهتر به نظر میرسند. پس اگر موفق شده باشیم فیلم خوب و معقولی برایش فراهم کنیم که تداعی کننده زندگی خودش باشد، مشابهسازی میکند و این برای انتقال مفاهیم آموزشی خیلی مهم است. اگر بچهها را فقط به اینترنت و رسانههای تصویری مختلف دیگر بسپاریم، کودک به یک عدم تعادل میرسد.»
کارگردان «من ترانه پانزده سال دارم» معتقد است که دنیای بچههای دههی 60 و بچههای دههی 70 خیلی از هم دور شده و فاصلهی نسلها افزایش یافته اما سینما میتواند این فاصله را به تعادل برساند.
صدرعاملی در مورد جشنوارهی امسال هم میگوید:« جشنوارهها در کشور ما، به خصوص این جشنواره که مخصوص فیلمهای کودک و نوجوان است، بیشتر دارند برای بقایشان میجنگند.
الان همه دارند تلاش میکنند که این جشنواره فقط برگزار شود. ما باید سالها پیش این مرحله را رد میکردیم تا حالا در مورد کیفیت و میزان تاثیرگذاریاش صحبت کنیم. بنابراین امیدوارم ما این واحد تثبیت جشنواره را پاس کنیم. به نظرم الان این جشنواره تاثیرگزاری عمیقی ندارد در حالی که میتواند داشته باشد.
وقتی من این جشنواره را با ده سال پیش که در اصفهان بود، مقایسه میکنم. میبینم آن زمان چه شوقی بود در سینماها، چه انبوه و جمعیتی و چه اشتیاقی برای دیدن فیلمها. در حالی که حالا ساعت 8:30، 9 شب که میشود، پرنده پر نمیزند، این اشکال از تماشاگر نیست. اشکال از فیلم و فیلمساز و برگزارکننده جشنواره و سینمای کودک و نوجوان است که هنوز دارد برای بقایش تلاش میکند.»