روزنامه اصفهان زیبا
زمان انتشار: پنجشنبه 16 اردیبهشت ماه 1389
آدرس: ویژهنامه فرهنگ و هنر- صفحه هفت
پس از چند هفته تعطیلی که دلیلی جز سرگرم بودن نویسندهی ستون به یک کار فرهنگی تماموقت نداشت، دوباره با بخش «ضمیمه آخر هفته» آمدهایم که بگوییم آخر هفتههایتان را دریابید! کتاب، موسیقی، فیلم، گردش، تفریح چیزهایی هستند که به یک روز و نیم تعطیلی آخر هفتههایمان که تا چشم برهم میزنی، تمام شدهاند، جان تازه میبخشند. این هفته به ادبیات میپردازیم؛ به کتاب، به یک نشست فرهنگی متفاوت و ردپای معماری در ادبیات.
از در چوبی که وارد میشوی، از راهروی قوسدار تاریک که میگذری، میرسی به یک حیاط که دور تا دورش نیمکت چیدهاند. بلافاصله چشمت میافتد به درخت کُُّنار که سایهی زیبایش جان تازهای به بخش شرقی حیاط داده و نخل و انار که مهمترین عناصر بخش غربی حیاط خانهی مستوفی هستند، اینها روح تویی را که آمدهای دربارهی معماری و ادبیات بشنوی، نوازش میکنند. شاید هم اولین عنصری که توجهت را جلب کند، دیوار شفاف روبه رویت باشد. عنصر منحصربهفردی که رصد کشتیهای روی نهر «داریون» و آمد و شد روی پلبند «شادروان» را صدها سال پیش، برای تاجر صاحبخانه میسر میساخته. اما تو آمدهای تا زیر درخت کنار رو به روی دیوار شفاف خانه، بنشینی تا میهمانان نشست که یکی از اصفهان آمده و دیگری از تهران، دربارهی ردپای معماری در ادبیات و سینما با تو سخن بگویند. این جا نشست «معماری و ادبیات» است، یکی از برنامههای کارگاه فهم معماری ایران-پنجرهای به شوشتر- که طی 11 روز در شهر تاریخی شوشتر، بندری کهن در جنوب ایران که فراموش شده، برگزار شد.
علی خدائی، نویسندهی کتاب «تمام زمستان مرا گرم كن»، بحث ردپای معماری در ادبیات را با خواندن بخشی از خاطرات ذکاء الملک آغاز میکند. اوج و فرودها، مکان و معماری نهفته در متن را برایمان بازگو میکند و بعد خاطرهای از اصفهان میگوید:« یک روز داشتم از روی سی و سه پل رد میشدم. یک آقا و خانمی داشتند روی پل قدم میزدند. آقا به خانم گفت:"خب تا آخرش همینه دیگه. هی دهنه، دهنه است!" دلیل این حرف و این نگاه چیست؟! من طرفدار تماشا کردن هستم. توصیه میکنم تماشا کردن را یاد بگیرید. تماشا، درونی کردن یک حادثه است. آداب دارد. باید تمام حواسمان را به کار بگیریم.»
این نویسندهی ساکن اصفهان، ادبیات اقلیمی را ابزار معماران برای شناسایی اقلیمها میداند و دانشجویان معماری را به خواندن تکنگاری دربارهی شهرها توصیه میکند. به گفتهی او «هزارتوهای بورخس»، «عزاداران بیل» غلامحسین ساعدی و آثار جلال آل احمد گوشههایی از دنیای ادبیات هستند که ردپای معماری برآنها به چشم میخورد. خدایی میپرسد محوطهی خانه، رستوران و قنادی نگرو را در رمان «چراغها را من خاموش میکنم» زویا پیرزاد به یاد میآوریم؟! بعد هم رمان نویسندهی جوانی را که مهندس عمران است و ردپای معماری در کتاب جدیدش هویدا، تحسین میکند و میگوید:« رمان "یوسف آباد، خیابان سی و سوم" را حتماً بخوانید. مراکز خرید معروف تهران، ویترین مغازهها، خیابانها و مکانهای مختلف خیلی خوب در این رمان به تصویر کشیده شده اند.» برندهی جایزهی گلشیری در سال 1379 که داور بسیاری از مسابقات داستان کوتاه در این سالها بوده، میگوید:« معماری جایگاه تشخص یافتهای در آثار خیلی از نویسندگان جدید، ندارد. شاید هم آنها تعریف دیگری از ادبیات و معماری دارند. این روزها، ادبیات غیرخلاق شده. معماری هم همینطور. امیدوارم خلاقیت به معماری و ادبیات بازگردد.»
مینو فرشچی میهمان بعدی نشست است. او آمده تا ردپای معماری در سینما را نشانمان بدهد. میگوید:« همیشه وارد خانههای قدیمی که میشوم حس امنیت میکنم؛ حس بازگشت به آغوش مادر و پناه پدر ولی وقتی وارد خانههای جدید میشوم زوایای تیز و معماریشان حس ناامنی القا میکنند. من همیشه معتقد بودهام که فنیترین هنرمندان و هنرمندترین آدمهای فنی، معماران هستند. معماری هم مانند سینما هنر چند بعدی است. از طرفی، در هر بیان سینمایی جوهرهی معماری است و در هر بیان معماری حضور متراکم سینما را میتوان احساس کرد.» نویسندهی فیلمنامهی «کاغذ بیخط» برای بررسی معماری در سینما، فیلمهای «تارکوفسکی» و «هیچکاک» و فضاهای متفاوتی را که این دو کارگردان صاحب سبک سینمای جهان، خلق کردهاند، مثال میزند. خانههای فیلمهای هیچکاک را به یاد بیاورید و فضای وحشتی که همیشه آرام آرام بر فیلمهای هیچکاک سایه میافکنند. بعد فضاهای شاعرانهی فیلمهای تارکوفسکی را ببینید.
پس از صحبتهای فرشچی، نشست «معماری، ادبیات و سینما»، در یک بعداز ظهر اردیبهشتی، در خانهی تاریخی مستوفی، در بندر کهن فراموش شدهی شوشتر، با پرسش و پاسخهایی که بین مهندس وحید قاسمی، دبیرکارگاه فهم معماری ایران، علی خدایی، نویسنده و مینو فرشچی، فیلمنامهنویس، از یک سو و دانشجویان معماری از سوی دیگر مطرح میشود، پایان میپذیرد.
حالا بیایید یک بار دیگر کتابهایی را که خواندهایم، فیلمهایی را که دیدهایم و حتی موسیقیهایی را که شنیدهایم، مرور کنیم. ببینیم فضاها و معماری در کجای این کتابها، فیلمها و موسیقیها نهفتهاند. میشود حتی یک بازی جالب راه انداخت الان فکر کنید ببینید میتوانید کروکی یا «طراحی دستآزاد»ی از رمان «صد سال تنهایی» یا «چراغها را من خاموش میکنم» یا هر داستان و رمانی که خواندهاید و دوست داشتهاید، بکشید؟! ببینید در کدام یک از داستانهایی که خواندهاید، به معماری بیشتر پرداخته شده و این پرداخت چه اثری در جذابیت و کشش داستان داشته است. این آخر هفته، به دنبال ردپای معماری در ادبیات، سینما و موسیقی بگردید و اگر طراحیهایی انجام دادید یا یادداشتهایی نوشتید، برایمان بفرستید.